چگونه جای مناسب برای کارمند جدید را تشخیص دهیم:
1. 400 آجر را در اتاقی بسته بگذار.
2. کارمندان جدید را در اتاق بگذار و در را ببند.
3- آنها را ترک کن و بعد از 6 ساعت برگرد.
سپس موقعیتها را تجزیه تحلیل کن:
الف: اگر آنها آجرها را دارند می شمرند آنها را بخش حسابداری بگذار.
ب: اگر آنها از نو (برای بار دوم) دارند آنها را می شمرند، آنها را در بخش ممیزی بگذار.
پ: اگر آنها همه اتاق را با آجرها آشفته کرده اند،(گند زده اند) آنها را در بخش مهندسی بگذار.
ت: اگر آنها آجرها را به طرز فوق العاده ای مرتب کرده اند آنها را در بخش برنامه ریزی بگذار.
س: اگر آنها آجرها را به یکدیگر پرتاب می کنند آنها را در بخش اداری بگذار.
ش: اگر آنها در حال خوابند، آنها را در بخش حراست بگذار.
ط: اگر آنها آجرها را تکه تکه کرده اند آنها را در قسمت فناوری اطلاعات بگذار.
ظ: اگر آنها بیکار نشسته اند آنها را در قسمت نیروی انسانی بگذار.
ع:اگر آنها سعی می کنند آجرها ترکیبهای مختلفی داشته باشند و مدام جستجوی بیشتری می کنند و هنوز یک آجر هم تکان نداده اند آنها را در قسمت حقوق و دستمزد بگذار.
غ: اگر آنها اتاق را ترک کرده اند آنها را در قسمت بازاریابی بگداز.
ک: اگر آنها به بیرون پنچره خیره شده اند، آنها را در قسمت برنامه ریزی استراتژیک بگذار.
ل: اگر آنها با یکدیگر در حال حرف زدن هستند: بدون هیچ نشانه ای از تکان خوردن آجرها، به آنها تبریک بگو و آنها را در قسمت مدیریت ارشد قرار بده.
لطفاً هر گاه در هنگام خواندن این کتاب بر مظلومیت ارباب گریتون گرفت برای نشریه دعا کنید .....
با سلام ....
هیات عاشقان ائمه بقیع ع امسال با حضور خطیب ارزشمند برادر جانباز کربلایی علیرضا تقی ملک و با صدای گرم و دلنشین ذاکر اهل بیت ع حاج حسن زینعلی اقامه عزا مینماید.
امید است مورد عنایت و توجه خاص حضرت ولی عصر عج قرار گیرد. ان شاء الله
مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد
هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد
مرد حیران مانده بود که چکار کند. تصمیم گرفت که ماشینش را همانجارها کند و برای خرید مهره چرخ برود
در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:
از 3 چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با 3 مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی
آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند
پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست.
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: «خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی.
پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟
دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانه ام. ولی احمق که نیستم!
با رفیقم تلفنی صحبت می کردم، از هر دری سخنی بود.
به اینجا رسیدیم که رفیقم گفت تلفن خونشون چند روزه قطع شده
می گفت چند بار زنگ زدم “17″ ؛ “اعلام خرابی تلفن” فایده نداشته
مخابرات هم هیچکی جواب درست نمیده و همه به هم دارن پاسکاری می کنن
شروع کرد و چهار تا فحش آبدار به سر تا پای مخابرات نثار کرد
منم دیگه جو گرفت؛ شروع به همدردی با رفیقم کردم و سرتاپای مخابرات و مملکت رو یه حالی دادم
گفتم اینا موقع پول گرفتن که خوب همکاری می کنن و هزار تا روش برای پرداخت قبض اختراع کردن
اگه قبض رو هم پرداخت نکنی ، سریع تلفن رو قطع می کنن
وقت دریافت پول و اضافه کردن قیمت ها، همه پاسخگو هستن و کارها درست انجام میشه
حالا که خط شما دچار مشکل شده و نیاز به دردسر و فرستادن مأمور و سیم کشی دوباره داره، کسی گوشش بدهکار نیست
گفتم اینا همشون همینطوری هستن، از وقتی مثلاً مخابرات خصوصی شده، به جای اینکه وضع بهتر بشه، بدتر هم شده؛ یه عده گرگ اون بالا نشستن و دارن پول ملت رو می چاپن
خلاصه یکی رفیقم می گفت و یکی هم من می گفتم
بعد از چند روز قطعی تلفن و پیگیری، بالاخره رفیقم مجبور شد پاشه بره اداره مخابرات، بخش نظارت؛
رفته با کلی سرو صدا و گله که این چه وضعیتیه
مأمور نظارت به رفیق ما گفته شماره و آدرس تون رو اعلام کنید، بعد با تطبیق این آدرس با آدرسی که در سیستم ثبت شده متوجه شد که صاحب خونه، شماره پلاک رو اشتباه داده و مأمور مخابرات دو بار اومده و آدرس رو پیدا نکرده
خلاصه رفیقمون بار دوم با تلفن خونشون با من تماس گرفت و گفت که کلی شرمنده ی اون مأمور نظارت شدم. این همه بهشون بد و بیراه گفتم آخرش فهمیدم مشکل از صاحب خونه بوده! نهایتا برای بار سوم مأمور مخابرات اومده و سیم کشی رو که به خاطر بارندگی اخیر خراب شده بود رو درست کرده.
حالا من داشتم به اون همه بد و بیراهی که نثار مخابرات و مملکت نمودم فکر می کردم
——————————-
امام علی: داوری با گمان برای افراد مورد اطمینان، دور از عدالت است. (نهج البلاغه، حکمت 220)
——————————-
گاهی باید نهج البلاغه رو مرور کرد
——————————-
پ.ن:
البته باید این رو در پایان اضافه کنم که بیان این خاطره به معنی تأیید عملکرد شرکت مخابرات و چشم پوشی از ضعف ها و خدمات ناقص اون نیست.
شجره ملعونه
شهید علیرضا مرادی شهادتت مبارک
بیانیه محکومیت اعدام شیخ مجاهد شهید نمر باقر النمر
محرمان محرم (روضه)
محرمان محرم (اشک)
محرمان محرم (سفیر غریب)
به مناسبت فاجعه ی خونین منا
حلیم بودیم برای حلیم خوردن
\گمنام چو مادر\
ماتریس متقارن ادبی
کاش نمازهایم نماز شود!!!
مدل کسب و کار الاغ مرده
اصلاحات انگلیسی
دربست بهارستان ...
[همه عناوین(492)]