موتور جستجوی گوگل ابتدا تنها یک موتور جستجو بود، سپس مفهوم آن با مفهوم اینترنت برابر شد و اکنون گوگل جایگزین توانایی قدیمی انسان در به خاطر آوردن شده است. دانشمندان دانشگاه کلمبیا در مطالعه ای دیگر دریافتند انسانها در حال از دست دادن توانایی به خاطر سپردن هستند زیرا باور دارند موتورهای جستجویی مانند گوگل همه چیز را به جای آنها به خاطر می سپارد. به بیانی دیگر انسانها دیگر نیازی ندارند امور مختلف را به خاطر بسپارند، تنها کافی است بدانند کجا باید آن را جستجو کنند.
برای پی بردن به این پدیده، محققان بر روی دو گروه از داوطلبان آزمایشی انجام داده و از آنها خواستند اطلاعاتی را در اینترنت جستجو کنند. به گروهی از داوطلبان گفته شد که اطلاعات در رایانه ذخیره می شود و به گروه دیگر گفته شد که اطلاعات ذخیره نخواهد شد.
نتایج نشان داد، داوطلبانی که گمان می بردند رایانه اطلاعات آنها را ذخیره خواهد کرد، برای به خاطر سپردن آن هیچ تلاشی نکردند. به گفته محققان بسیاری از افراد در هنگام مواجهه با سئوالات دشوار به عنوان اولین راه حل به رایانه ها و اینترنت فکر می کنند. به این شکل بیشترین تلاش انسانها برای به خاطر آوردن مکان و نحوه دسترسی به اطلاعات است و نه برای به خاطر آوردن خود اطلاعات.
به گزارش بی بی سی، محققان می گویند انسانها به همان اندازه که به دوستان و همکاران خود وابسته هستند، به ابزارهای ارتباطی و اینترنت نیز وابسته شده اند، تجربه از دست دادن اتصال به اینترنت برای آنها با تجربه از دست دادن یک دوست برابری می کند از این رو همواره باید به اینترنت وصل باشند تا از آنچه گوگل از آن آگاه است، آگاه شوند.
کاش من هم شیمیایی می شدم
در هوای تو هوایی می شدم
کاش «موجی» می شدم بی ادعا
غرق اوهام خدایی می شدم
دیدگانم را به «ترکش» می زدم
لایق این روشنایی می شدم
می فتادم روی مین بی دست و پا
عاشق بی دست و پایی می شدم
می نهادم سر به پایت تا ابد
مرده بودم مومیایی می شدم
بین مرگ و زندگی پل می زدم
باعث این آشنایی می شدم
چون شهیدان در پگاهی دلنشین
من فدایی من فدایی می شدم
دل به دریای محبت می زدم
قطره قطره کربلایی می شدم
یاد آن روزی که در وادی عشق
محو مردان خدایی می شدم
در حالت نمازم و افکار من پریش
در فکر قسط وام عقب مانده ،قبض و فیش
تکبیر چون که گفتم و بستم نماز را
وقت سحر که وضع هوا بود گرگ و میش
آمد به یاد بنده سخن های همسرم:
این که مرا دوهفته و اندی ببر به کیش
چون در رکوع رفتم و دولا شدم یواش
رفتم به فکر اینکه زمن برده اند دیش
دیشی که هست بر سر هر بام خانه ای
باشد قاچاق مثل کریستال یا حشیش
در سجده یادم آمد از آن لعبتی که دوش
در پارک دیدمش خوش و خندان پر از قمیش
آمد به یادم از خم ابروش در نماز
شد حالتم چو حافظ و محراب درخروش!
از شدت خروش به هم ریخت قافیه
گویا زدند مغز مرا با کلنگ خیش
برخاستم برای رکعت دوم بلا درنگ
آمد به یادم اینکه شده نانمان فینیش
از دست این شکمبه ی خود گشته ام اسیر
چون می خورم سه وعده غذا قد گاومیش
بستم قنوت تا که بخوانم خدای را
رفتم به فکر زخم زبانهای قوم وخویش
از طعنه های عمه و از مکر زن داداش
از با جناق بی رگ و چسبنده چون سریش
او که تمام عمر نخوانده نماز خود
اما نهاده بهر تظاهر سه قبضه ریش
یا آن فلان کسک که به قانون و هرچه هست
با کاراحمقانه ی خود کرده است جیش
در حالت تشهد و حمد و ثنای حق
رفتم به فکر موجر و تعویق پول پیش
گفتم به خود که می شود آیا بیاورم
در نرد زندگانی و در عشق جفت شیش؟
القصه شد تمام نمازی که طی آن
بودم به فکر دیش و قمیش و سریش و کیش
بسم رب الشهداء و الصدیقین
گفتند مجمعی است بی خط و ربط و جریانش هم مستقل! همچو فرودینی ها !اگر خمیازه ها امان می داد گوش می دادیم به آن نگفته هایی که آقایان ? تحول در هر نشست و برخاستی تعارف می کردند بر وزن تحویل. برعکس تمام بسیجیها که باهم تحولی براه می انداختند و جبهه را مات یک رو بودنشان میکردند . بگذار شغال نیوزها زوزه بکشند وقتی می نویسم برای یک دست" آب رو " مجمع در آب برگزار شد که فاضلابش نصیب شرب لوله کشی خانگی شهر من که این روزها بزرگترین باغ وحش دنیا ست .اگر رادیو گرگ و بی بی کفتار بگذارند و کدو مست قل قل زن غصه ما ؛حکایتش را بگوید با میوه های بسته بندی شده ! حکایتی از بسته شدن دکمه اول یقه ای که هم سایز گردن نیست ؛و عکاسی که دوفنر بجای کفش به پا بسته بود که از قد و وزن نه ؛ از پست و منصبی که بردوششان سنگین بود ! به ثبت می رساند.قصه مادر فتنه ای که پسری منحرف بدنیا آورد و"الهام "هم انگار که آمده بود همین را بگوید آنقدر امام را رحمت الله خواند که دیگر داشت باورم میشد مگر روح الله نیز میمیرد؟؟ هم پیاله شدن با آنهایی که جنس نگاه آرمان گرایشان از تقلب در رای دادن است ومدل حرفشان گرفته و آرام شبیه تیرآهنهای چند نبش که فقط کارش فاصله داشتن برای ساخت ستونی که به هوا وصل می شود ؛نه در ما و این شامها از حلقومی که لبیک یا امام سید علی را با جانش می نویسید ؛ پایین نمی رود .وقتی آمدیم ساندیس باکلاسی خوردیم به اسم رانی؛ برگشتنمان هم "نسل سوم "حق ولایتی بودن را ادا کرد و همان سوخت فوق پیشرفته موشک حزب الله که کاخ را به خاک و سفید را به سیاه نشانده ؛ مهمانمان نمود. اصلا ما را چه به مجمع و این سوسول بازیها ؟ وقتی امام سید علی می فرمایند: همانطور که "میخواستند" نه همانطور که "میخواستیم" بسیج ? که تنهایی را دردمندانه با علی (ع) نالید، با حسن (ع) در بی وفایی یاران ناپایدار گریست و با حسین (ع) در رکاب یاران وفادار،خون خود را نثار کرد ؛ در می یابد که این جولان که نه جور گاه است و دراین جبهه که آن را مجمع خواندند وقتی ست برای تقسیم غنیمت !
رونوشت به:
خودم !
روایت محافظ رهبر انقلاب از
«کریسمس با آقا در خانه یک شهید ارمنی»
دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده معظم شهدا از دورانی که ایشان، اوایل جنگ نمایندة امام در وزارت دفاع بودند، شروع شد. امام جمعه تهران که شدند این کار را شروع کردند و همچنان هم ادامه دارد. افتخارمان این است که در استان تهران، خانوادة دو شهید به بالا نداریم که آقا خانهشان نرفته باشد. تقریباً محله و خیابان اصلی در شهر تهران نداریم که ایشان نیامده باشند و بلد نباشند. تکتک این محلههای خود شما را من حداقل میدانم ما خانواده شهید سه شهید و دو شهید نداریم که ایشان نیامده باشند.
شجره ملعونه
شهید علیرضا مرادی شهادتت مبارک
بیانیه محکومیت اعدام شیخ مجاهد شهید نمر باقر النمر
محرمان محرم (روضه)
محرمان محرم (اشک)
محرمان محرم (سفیر غریب)
به مناسبت فاجعه ی خونین منا
حلیم بودیم برای حلیم خوردن
\گمنام چو مادر\
ماتریس متقارن ادبی
کاش نمازهایم نماز شود!!!
مدل کسب و کار الاغ مرده
اصلاحات انگلیسی
دربست بهارستان ...
[همه عناوین(492)]