• وبلاگ : نشريه حضور
  • يادداشت : اعتراف من و دوستام ......
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    بامزه بودن....خيلي...منم اعتراف ميکنم که بچه همسايمون درساشو نمينوشت....مامانش همش حرص ميخورد که بنويس...گفتم بسپريدش دست خودم....داشتيم سبزي پاک ميکرديم...مامانش پا شد رفت خونشون...از اون ساقه هاي سبزيا برداشتم انقدر بچهرو زدم....بعد که همه درسشو نوشت اونم يه ساقه برداشت تا اونجايي که ميخوردم کتکم زد...ديگه نتيجه گرفتم با بچه ها مهربون باشم
    پاسخ

    هههههههههههه