سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

 
تاریخ : یکشنبه 91/5/8

خود آموز با کلاس شدن (برای آقایان)

1. ظهر خروس خون که بیدار شدید به هیشکیه هیشکی سلام نکنید.

2. گوشی موبایلتون رو حتی 1ثانیه از خودتون دور نکنید و یه سره sms و miss call بزنید (اگه خطتون اعتباریه و شارژ نداره الکی رو دکمه هاش فشار بدید.ولی نه محکم!چون مثلاً گوشی لمسیه).

3. در صورت امکان اسمتون رو به اینگلیش تغییر بدید مثلا داوود به دیوید.

4. با کلاس ها قلیونارو نمیزنن زیر بغل و یه مشت تخمه ژاپونی تو هر سوراخه لباسشون پیدا نمیشه(اگه با دیدن قلیون رو طاقچه تحریک به استفاده از اون میشید کوزه ی شیشه ایی اونرو به یک گلدان مبدل سازید.کلی کلاسیکه).

5. اگه حوصلتون از کانون گرم خانواده سر رفت خانم رو میبرید خونه ی مادر خانم و خودتون میرن شصت نفری صفا(یادتون نره موقع برگشت کلی غر بزنید که تنهایی رفتن برای عیادت دوستتون اصلاً حال نداد و کلی زن ذلیلیتون رو به رخ خانم و خانوادش بکشید).

6. در صورت نیاز ، با قیچی به جون شلوارتون بیافتید و سر زانو ها و هر جای سالمشو نخکش کنید.

7. همیشه یه بسته آدامس همراه داشته باشید (ترجیها اوربیت باشد تا خروس نشان)

8. هیچ موقع ساعت مچی نبندید تا درصورت نیاز برای مواقع آشنایی با یک مادمازل راهی وجود داشته باشد.

9. همواره یا هندزفیری یا هر زقنبود دیگری که در سوراخ گوش فرو میرود را مورد استفاده قرار دهید.

10. برای رنگ بندی در تیپ لباسی خود از رنگ های وق یا بوق استفاده کنید مثل بنفش سیر - قرمزآلبابویی - زرد لیمویی - سبز فسفری یا وزغی و یا از رنگ های بی حال مثل صورتی

11. 7 کلمه از 10 کلمه ی حرف هایتان انگلیش باشد مخصوصاً در جملات عاشقانه.

12. روزای برفی تیوپ سواری رو فراموش کنید و به پیست اسکی برید. اسکی بلد نیستید اشکالی نداره.همین کافیه که بلیط وردیش توی وسایلتون پیدا باشه.

13. توی داشبرد ماشینتون اینها رو بذارید: ادکلن - پیپ و فندک نقره - کلی سی دی - نقشه ی یکی از شهرای اروپا - کتابچه ی شعر فرانسه - سوهان ناخن

14. کیف پول خالیتان را با انواع کارتهای اعتباری بیارایید.(داشتن موجودی ضروری نمی باشد!)

عواقب بعدی این متد مربوط به خود آموزان عزیز بوده و مولف به هیچ وجه هیچ گونه مسولیتی را به عهده نمی گیرد.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 91/4/29

مرغ ، آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد

از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من درغم نشست

دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر

مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
کردی از پیش خودت کیشم چرا

من به تو خیلی ارادت داشتم
حشر و نشری با کبابت داشتم

خاطراتت مانده در کنج اجاق
سوخت قلب دیگ تفلون از فراق

ران و بال و سینه ات یادش بخیر
قلب چون آیینه ات یادش بخیر

با سس قرمز چه زیبا می شدی
خوب و دلچسب و دلارا می شدی

ای فدای ژامبون رنگین تو
سوپ های داغ و آن ته چین تو

ناز کم کن پیش ماها هم بیا
لطف کن ، یک شام، اینجا هم بیا

دستمان از گوشت دور است ای نگار
پس تو دیگر اشکمان را در نیار

زندگی بی تو جهنم می شود
سکته ، اسبابش فراهم می شود

ای فدای قُد قُدایت باز گرد
این دل و جانم فدایت باز گرد

بی تو باور کن که مردن بهتر است
از جهان تشریف بردن بهتر است

از خر شیطان بیا پایین عزیز
عشوه کم کن ، زهر در جامم مریز

تازگی از دیگران دل می بری
هرکه بامش بیش ، با او می پری

در نبودِ هیکل زیبای تو
دلخوشم با سنگدان و پای تو

پس چه شد آن بال های خوشگلت
لک زده است این دل برای شنسلت

ذهن یخچالم پُر است از یاد تو
بازگرد ای خوشگل تو دلبرو

تخم خود را لا اقل از ما نگیر
تا که با خاگینه اش گردیم سیر



ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 91/4/15

به به ای خانم قشنگ و ملوس
که قدم می‌زنی به مثل عروس
ای که در پیش آینه با تاپ
کرده‌ای یک دو ساعتی میک آپ

روی اجزای صورتت یک یک
ریمل وسایه و رژ و پن‌کک
شده‌ای – چشم خواهری! – خوشگل
می‌بری از بزرگ و کوچک دل

می شود بند عفت از این ناز
چون کمربند سبز تهران باز!
نگو اصلا که: "ذاتا این مدلم"
خودم این‌کاره‌ام عزیز دلم

من که این قدر خویشتن دارم
باز، دیوانه می‌شوم دارم!
خواهرم توی این بریز و بپاش
تا حدودی به فکر ما هم باش

پیش خود فکر کن که مرد غریب
گر ببیند تو را به این ترتیب
از لبش آب راه می‌افتد
طفلکی در گناه می‌افتد

من خودم بی خیال دنیاشم
نه که منظور من خودم باشم
مشکل از سوی جوجه کفترهاست
غصه‌ام معضل جوانترهاست

که به یک جلوه ی زن از مریخ
خل و دیوانه می‌شوند از بیخ
الغرض این از این همین دیگر
روسری را جلو بکش خواهر!




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : یکشنبه 91/3/7

بی خودی پرسه زدیم
صبحمان شب بشود ...
بی خودی حرص زدیم
سهم مان کم نشود ...
ما خدارا با خود سر دعوا بردیم
وقسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم
ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم
که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم
ما که را گول زدیم؟؟؟؟؟




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : جمعه 91/2/15

قضیه ماستمالی کردن از حوادثی است که در عصر بنیانگذار سلسله پهلوی اتفاق افتاد:

«هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیله راه آهن جنوب تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند . در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بود دیوارها را موقتاً سفید نمایند و به این منظور متجاوز از یکهزار و دویست ریال از کدخدای ده گرفتند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیه دیوارها را ماستمالی کردند.»

همانطوری که ملاحظه شد قدمت ریشه تاریخی این اصطلاح از هفتاد سال نمی گذرد، زیرا عروسی مزبور در سال 1317 شمسی برگزار گردید و مدت ها موضوع اصلی شوخی های محافل و مجالس بود و در عصر حاضر نیز در موارد لازم و مقتضی بازار رایجی دارد. آری، ماستمالی کردن یعنی قضیه را به صورت ظاهر خاتمه دادن، از آن موقع ورد زبان گردید و در موارد مورد استفاده و استناد قرار می گیرد.




ارسال توسط نشریه حضور
<      1   2   3   4      

اسلایدر