سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

 
تاریخ : جمعه 90/10/16

در این مطلب می خواهم پیرامون این موضوع که

چرا "امام خامنه ای"  بگوییم ، بنویسم.


این مطلب رو ابتدا به دو بخش تقسیم می کنیم:

 1) در مقابل احمق ها و کسانی که میگویند چرا امام خامنه ای و فقط می خواهند حرفی زده باشند،وتا به حال حتی 1 دقیقه راجع به این موضوع فکر نکردند.

2)در مقابل کسانی که حقیقت جو هستند وحقیقت را میپذیرند و به دنبال برهان و دلیل عقلی برای آن هستند.

در جواب احمق ها و فقط برای خاموش کردن آنها باید گفت:

جنابعالی به پیش نماز مسجدتان چه می گویید؟

در جواب خواهد گفت:

((امام جماعت))

آنوقت می گوییم آن فردی که شما امام جماعت خطابش میکنید ممکن است حتی یک پسر بچه کم سن و سال باشد یا یک جوان. اما  کسی که رهبر این امت است ،مرجع تقلید است،در راه خدا ریش سفید کرده و ریاضت کشیده، در انقلاب تبعید شده و شکنجه شده است را میگویید چرا بگوییم امام خامنه ای؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

اما در جواب حقیقت جو ها،مطلبی بسیار مهم است که بر میگردد به دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی.

حکومت امام خمینی(ره) 5 کلمه اصلی (کلید واژه)داشت که حکومت بر این مبنا بود

1)امت     2)امامت     3)مستضعفین     4)مستکبرین     5)عدالت

اما در دوره ی آقای هاشمی ایشان گفتند ما بعد از امام خمینی کسی را امام خطاب نمی کنیم.
این یعنی امام را با تمام  افکار و عقایدش  به خاک و فراموشی سپردیم.
اما تغییراتی که آقای هاشمی در این کلمات ایجاد کرد:

1)ملت     2)رهبر     3)قشر آسیب پذیر     4)قدرت های جهانی     5)توسعه

سیستم امت _ امامتی که امام پیاده کرد یک سیستم بود که در جهان معادل نداشت،به این معنی که در هیچ زبانی برای کلمه امام معادلی وجود ندارد یعنی وقتی می گوییم امام یعنی فرد را شاخص کرده ایم ، شخصی دیگر در کنار این قرار نگرفته اما وقتی می گوییم رهبر یعنی امام خامنه ای را در کنار جرج بوش و هیتلر و……تمام رهبرهای فاسد و غیرفاسد قرار داده ایم و دیگر امام ما و رهبر امت ما شاخص نمی شود از دیگران جدا نمی شود.

همچنین اگر دقت کنیم میبینیم که تمام شبکه های ضد انقلاب "امام خمینی" را "آیت الله خمینی" می گویند زیرا "امام خمینی" و در کل کلمه ی امام ضربه ی سنگینی به آنها وارد میکند و به هیچ قیمتی حاضر نمیشوند بگویند "امام خمینی".

در زمان امام فردی خواست تا 60000 مارک به یک مجله ی غربی بدهد. که یک آگهی با عنوان "امام خمینی" چاپ کند ولی قبول نکردند.

این نشان از این است که کلمه ی "امام" نه فقط برای احترام است بلکه برای مبارزه است برای توسعه اسلام است برای قدرتمند کردن اسلام است.

حال دیگر فرق نمی کند اگر می خواهیم "امام خامنه ای" نگوییم ، بگوییم آقای خامنه ای یا آیت الله خامنه ای و ……

زیرا تفاوت کلمه امام با آقا یا آیت الله در بعد سیاسی مطلب است نه احترامی آن (البته با در نظر گرفتن این نکته که استفاده از کلمه امام  کاملاً امری دینی می شود!).

برای سلامتی

"امام خامنه ای" (مدظله العالی) صلوات

نمونه این مطلب رو هم در اینجا بخونین بد نیست




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : شنبه 90/10/10

شیخ بی‌سواد اعلام کرد در صورت شرکت آرای باطله در انتخابات مجلس، این انتخابات را تحریم می‌کند.

نفر پنجم انتخابات ریاست جمهوری، که به دعوت جمعی از دِپرِستان، کم‌نشاطان و خانواده‌های غم‌زدگان و به منظور افزایش سطح شادی و نشاط عمومی جامعه، حاضر به شرکت در انتخابات شده است با اشاره به این نکته که "مگه من چیم از ممد سورس کمتره؟" افزوده است که "برای ورود به انتخابات چند شرط مهم و اساسی دارم که به قرار زیر می باشد:"

1) آرای باطله حق شرکت کردن در انتخابات را ندارد. نن جونمان تا همین چند وقت پیش، مدام این آرای باطله را بر فرق سر ما می کوفت. لامروت پاک آبروی ما را برد.

2) تمامی رؤسای ستادهای انتخاباتی بنده؛ ضمن امضای قرارداد "منع دادن رأی به کاندیدهای دیگر" مبلغ سیصد میلیون تومان نیز نزد اینجانب به امانت خواهند گذارد. بدیهی است در صورت دادن رأی به اشخاص دیگر، قرارداد به طور یک طرفه فسخ، و مبلغ فوق به نفع اینجانب مصادره خواهد شد.

3) آن دسته از عزیزانی که به همراه خانواده و فک و فامیل و ایل و تبار، و به خرج بنده یک هفته می خورند و به اندازه‌ی مصرف یک ماهشان بار میکنند و می برند، باید حرمت نان و نمک و بوقلمونی که خورده اند را نگاه دارند و از شکستن نمک‌دانها پس از بخور بخور جداً اجتناب کنند.

4) هواداران محترم و بی شمار بنده باید از ابراز احساسات خود بوسیله‌ی لنگه کفش، شعار های ناجور، مشت، لگد، کف گرگی و بووووق خودداری کنند. در غیر این صورت پشت گوش های خود را دیده، من را نیز، در جمع دوستانه‌ی خود خواهند دید.

5) برادر هنرمند و گرامی جناب آقای ساسی مانکن؛ جهت جذب جوانانی که قر در کمرشان خشکیده است، می بایست قطعه‌ی «شیخ بلا... خوش قد و بالا... چشم عسلی... دماغش سر بالا» را اجرا کنند.

6) دو نفر از مأموران آتش نشانی نیز می بایست با سطل هایی مملو از آب، بالای سر بنده بایستند و از گرم شدن چشم ها و سوختگی احتمالی دماغ حقیر جلوگیری به عمل آورند. اون سری یه ربع چُرت زدیم، از رتبه‌ی اول به رتبه‌ی چهارم سقوط کردیم.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 90/7/27

گاهی وقتها آدمهایی را می بینیم که اگر به آنها غبطه نخوریم پس به که بخوریم!

خدا به این خلایق همیشه لایق؛ چه توانایی های متعدد داده که از کرسی خدمت (و نه قدرت!) هیچگاه پایین نمی آیند!

بسیار کاوش و جستجو صورت گرفته تا قوانین مهم زیر کشف شود تا راز بقاء این آدم ها برای همه بر ملاء که نه(!) آشکار شود!

1** قانون بقاء وزیر:

«وزیر» از بین نمی رود بلکه از یک وزارتخانه به وزارتخانه دیگر منتقل می شود! (مثلا وزیر تعاون بوده؛ وزیر آموزش و پرورش می شود و یا مثلاً همان وزیر تعاون را به وزارت ورزش منتقل می کنند!)

2** قانون بقاء وکیل:

وکیل هم می توانداز بین نرود و اگر  بموقع موضع سیاسی اش را اصلاح کند از یک دوره به دوره دیگر مجلس منتقل می شود!

مثلاً می شود:

نماینده مدافع سردار سازندگی که اصلاح طلب بوده و اصول گرا می شود و همچنین حامی احمدی نژاد است ولی از جریان انحرافی متنفر است و .............................. (نقطه چین ها را زیاد گذاشتم تا این نماینده؛ خدای ناکرده کم نیاورد!)

3** قانون بقاء مدیر:

مدیر؛ مدیر است دیگر!   مگر آنکه «خلاف» آن ثابت شود!

استثنائاً این یکی را ثابت می کنیم!

اثبات: انتشار «خلاف» مدیران؛ خلاف قانون است! پس هرگز «خلاف» آنها ظاهر نشده و هیچگاه اثبات نمی گردد!

4** قانون بقاء رئیس:

«دنیا» را که می دانید؛ فانی ست! «پول» را هم که بهتر می دانید؛ چرک کف دست است! در مورد این «صندلی های ریاست» هم که از قدیم و ندیم گفته اند؛ به کسی وفا نمی کند!....

همه اینها که گفتیم از فرمایشات آقای رئیس مادام العمر است!

5** قانون کلی و فراگیر جاذبه ریاست:

ریاست جاذبه دارد!

اول به نام عشق خدمت!

دوم به نام انجام رسالت!

سوم به نام سنگینی مسئولیت!

چهارم به نام اقتدار ریاست!

پنجم به نام ثبات قدرت!

ششم به نام .....

ریاست جاذبه دارد و البته با نام های متعدد!

مگر آنکه یکی مثل شهید رجایی پیدا شود که گاهی کنار صندلی اتاق کارش بنشیند و به آن صندلی نگاه کند و خودش را مفصلاً نصیحت نماید!

 




ارسال توسط نشریه حضور

بسم رب الشهداء و الصدیقین

گفتند مجمعی است بی خط و ربط و جریانش هم مستقل! همچو فرودینی ها !‌اگر خمیازه ها امان می داد گوش می دادیم به آن نگفته  هایی که آقایان ? تحول در هر نشست و برخاستی تعارف می کردند بر وزن تحویل. برعکس تمام بسیجیها که باهم تحولی براه می انداختند و جبهه را مات یک رو بودنشان میکردند . بگذار شغال نیوزها زوزه بکشند وقتی می نویسم برای یک دست" آب رو " مجمع در آب برگزار شد که فاضلابش نصیب شرب لوله کشی خانگی شهر من که این روزها بزرگترین باغ وحش دنیا ست .اگر رادیو گرگ و بی بی کفتار بگذارند و کدو مست قل قل زن غصه ما ؛حکایتش را بگوید با میوه های بسته بندی شده ! حکایتی از بسته شدن دکمه اول یقه ای که هم سایز گردن نیست ؛و عکاسی که دوفنر بجای کفش به پا بسته بود که از قد و وزن نه ؛ از پست و منصبی که بردوششان سنگین بود ! به ثبت می رساند.قصه مادر فتنه ای که پسری منحرف بدنیا آورد و"الهام "هم انگار که آمده بود همین را بگوید  آنقدر امام را رحمت الله خواند که دیگر داشت باورم میشد مگر روح الله نیز میمیرد؟؟ هم پیاله شدن با آنهایی که جنس نگاه آرمان گرایشان از تقلب در رای دادن است  ومدل حرفشان گرفته و آرام شبیه تیرآهنهای چند نبش که فقط کارش فاصله داشتن برای ساخت ستونی که به  هوا وصل می شود ؛نه در ما و این شامها از حلقومی که لبیک یا امام سید علی را با جانش می نویسید ؛ پایین نمی رود .وقتی آمدیم ساندیس باکلاسی خوردیم به اسم رانی؛ برگشتنمان هم "نسل سوم "حق ولایتی بودن را ادا کرد و همان سوخت فوق پیشرفته  موشک  حزب الله  که کاخ را به خاک و سفید را به سیاه نشانده ؛ مهمانمان نمود. اصلا ما را چه به مجمع و این سوسول بازیها ؟ وقتی امام سید علی می فرمایند: همان‌طور که "می‌خواستند" نه همان‌طور که "می‌خواستیم" بسیج ? که تنهایی را دردمندانه با  علی (ع) نالید، با حسن (ع) در بی وفایی یاران ناپایدار گریست و با حسین (ع) در رکاب یاران وفادار،خون خود را نثار کرد ؛ در می یابد که این جولان که نه جور گاه است و دراین جبهه که آن را مجمع خواندند وقتی ست برای تقسیم غنیمت  !

رونوشت به:

خودم !




ارسال توسط نشریه حضور

امروز تمامی خاتونها آمده بودند ؛خاتونهایی که چادرمشکی به سرداشتند . حتی خاتونهای شهید مسجد گوهر شاد هم آمده بودند . خاتونهایی که رنگ آسمان را فقط از حیاط خانه شان میدیدندو عده ای هم با ضربه های باتومهای سربازان رضاخان فرقشان شکافت. ازگرمای 50 درجه جنوب گرفته تا هوای بارانی وطوفانی شمال خاتونها محکم چادر مشکیشان را گرفته  و به میدان آمدند . خاتونهایی که عکس شهیدشان را به دست گرفته بودند. فرقی نمی کرد بزرگ یا کوچک ? روی ولیچر نشسته یا به عصا تیکه کرده ؛ آن یکی لباس رزمی پوشید این هم بچه محصل بود؛  خاتونی با دستهای پینه بسته تمثال امام بدست گرفته ؛ خاتون چهار ساله ای که زیر باران با مشت گره کرده تمامی عکاسان را به خودش جلب کرده بودو خاتونهای دانشجویی که پرچم ایران و  فلسطین را به چادرشان گره زدند ؛ همه آمده بودند . خاتونهایی که امام(ره) می گفت اگر نبودند انقلاب پیروز نمی شد . آنها که نیامدند خزتونهای گم شده ای بودند که عکسهایشان برای عده ای با فکرهای حداقلی  شایدشانس بیاورد . خاتون من بگذار سیاستمداران بی سیاست همانانیکه یا حسین گفتند و چادر از سر زنان در روز عاشورای 88 کشیدند و در نقابی دیگر  رنگ چادرت را مرده خواندند و ندانستند ؛این نه باب اینکه از خون شهید رنگین تر چرا که شهید هم میداند این چادر یادگار ام ابیهاء حضرت زهراء سلام الله است؛ هویت اسلامیت را اْمل بخوانند و بروی شترهای زانو بسته سوارو مرتب بر بدن شتر تازیانه زنند ، مستاصل شدگان خائفی که نمی دانند دست و پای این شتر بسته است ؛سرشان را با رجزخوانی ها در جلساتی که عقل و قلب ناظران خودی که معرکه گردانان بی خودی هستند ،  از گرد و غبار فتنه پوشیده ، گرم کنند. خدا دید فی قلوبهم مرض را "چادر مشکی" آفرید وآن را فقط به تو "خاتون من "هدیه داد.وبدان خاتون من دلیل حقانیت تو همانیست که رسانه های شیطان حضور پرشور و شعورت آنهم با چادر مشکی که رویش کفن پوشاندی و نوشتی جانم فدای امام سید علی  نشان ندهند.




ارسال توسط نشریه حضور
<      1   2   3   4   5   >>   >

اسلایدر