سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

 
تاریخ : پنج شنبه 93/12/14
1. I gave him a piece of mind
. . .
2. It"s very kind of you
ایـن نظـر لطـف شمـاست
. . .
3. I must talk so my self
تعـریف از خـود نبـاشـه
. . .
دسـت به سیـاه و سفیـد نمیـزنه
. . .
5. Behave less foolishly
دسـت از حمـاقت بـردار
. . .
6. an old maid
دختــر ترشیـده
. . .
7. Great boast , small roast
. . .
8. I"m tied up
دستـم بنـد است
. . .
9. take my hat off to
بـابـا ایـوالله!
. . .
چـه پـررویـی

11. I bit him to frighten you
بـه در گفتـم دیـوار بشنـوه
. . .
ببخشیـد پشتـم به شمـاست
. . .
13. Rome was not built in a day
گـر صبـر کنی ز غـوره حلـوا سازی
. . .
14. I"m not the same guy
مـن دیگـه اون آدم قبلـی نیستم
. . .
15. Never say die
بـه دلـت بـد نیــار
. . .
16. pain in the neek
. . .
17. Pull someone"s leg
کسـی را دسـت انداختـن
. . .
18. I got cold feet
دستپـاچـه شـدم
. . .
دسـت بالای دسـت زیـاده
. . .
20. Cat got your tongue



ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : شنبه 93/5/18
بهترین ماشین ایرانی پراید

گرچه گاهی قاتل جانی پراید!

بینمت اکنون به هرجا و مکان

جانشین خوب پیکانی پراید

بسکه محکم هستی و سفت و قوی

مثل تانک جنگ میمانی پراید!

چشم بی پولان همه بر روی تو

چون که امید فقیرانی پراید

اغنیا سوی فراری می روند

درد ماها را تو درمانی پراید

هر کجا باشد ژیان یا که رنو

توی آنجا مثل سلطانی پراید

دارد اکنون اصغری و آتقی

مریم و مش مهدی و مانی پراید

یا که دارد بندری و ساوه ای

سیستانی و خراسانی پراید

گر که از مادرزنت سیری هنوز

هدیه اش کن بی پشیمانی پراید

من خجالت می کشم از وصف تو

بسکه داری حسن پنهانی پراید




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 92/12/1

صبر کن! آرام! کم کم آشنا هم می شویم!
عده ای قبلا شدند و ما دو تا هم می شویم!

مثل هر کاری از اول سخت می گیریم و بعد -
ساده در آغوش یکدیگر رها هم می شویم

شرم چیزی دست و پاگیر است و وقت ما کم است!
پس به مقدار ضرورت بی حیا هم می شویم!

گرچه عمری سربزیری خصلت ما بوده است
هرکجا لازم شود سر به هوا هم می شویم

دیر یا زود آتش هر عشق می خوابد ؛ کمی -
صبر کن! نسبت به هم بی اعتنا هم می شویم

از همان راهی که می آییم برخواهیم گشت
بعد از آن با سادگی از هم جدا هم می شویم...!




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : دوشنبه 91/8/22
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
 
به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم می گذرد،

آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
.
.
.
لحظه ها عریانند

به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
 
سهراب سپهری



ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 91/4/29

مرغ ، آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد

از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من درغم نشست

دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر

مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
کردی از پیش خودت کیشم چرا

من به تو خیلی ارادت داشتم
حشر و نشری با کبابت داشتم

خاطراتت مانده در کنج اجاق
سوخت قلب دیگ تفلون از فراق

ران و بال و سینه ات یادش بخیر
قلب چون آیینه ات یادش بخیر

با سس قرمز چه زیبا می شدی
خوب و دلچسب و دلارا می شدی

ای فدای ژامبون رنگین تو
سوپ های داغ و آن ته چین تو

ناز کم کن پیش ماها هم بیا
لطف کن ، یک شام، اینجا هم بیا

دستمان از گوشت دور است ای نگار
پس تو دیگر اشکمان را در نیار

زندگی بی تو جهنم می شود
سکته ، اسبابش فراهم می شود

ای فدای قُد قُدایت باز گرد
این دل و جانم فدایت باز گرد

بی تو باور کن که مردن بهتر است
از جهان تشریف بردن بهتر است

از خر شیطان بیا پایین عزیز
عشوه کم کن ، زهر در جامم مریز

تازگی از دیگران دل می بری
هرکه بامش بیش ، با او می پری

در نبودِ هیکل زیبای تو
دلخوشم با سنگدان و پای تو

پس چه شد آن بال های خوشگلت
لک زده است این دل برای شنسلت

ذهن یخچالم پُر است از یاد تو
بازگرد ای خوشگل تو دلبرو

تخم خود را لا اقل از ما نگیر
تا که با خاگینه اش گردیم سیر



ارسال توسط نشریه حضور
   1   2      >

اسلایدر