سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

 
تاریخ : پنج شنبه 93/6/6

حضرت معصومه علیها السلام در اول سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.

پدرش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند. حضرت معصومه در 28 سالگی و در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می درخشد و همواره فیض بخش و نورافشان دلها و جانهای تشنه معارف حقانی است.

 آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه ای از وجود حضرت زهرا سلام الله علیها بود.در طهارت نفس امتیازی خاص و بسیار والاداشت که امام هشتم برادر تنی آن حضرت او را (که نامش فاطمه بود)معصومه خواند.فرمود: «من زار المعصومة بقم کمن زارنی»؛ کسی که حضرت معصومه علیها سلام را در قم زیارت کند مانند آن است که مرا زیارت کرده است.

مقام علم و عرفان او در مرحله ای است که در فرازی از زیارتنامه غیر معروف او چنین می خوانیم: «السلام علیک یا فاطمه بنت موسی بن جعفر و حجته و امینه»؛ سلام بر تو ای فاطمه دختر موسی بن جعفر و حجت و امین از جانب موسی بن جعفر. و باز می خوانیم: «السلام علیک ایتها الطاهرة الحمیدة البرة الرشیدة التقیة الرضیة المرضیة»؛ سلام بر تو ای بانو پسندیده نیک سرشت، ای بانوی رشد یافته، پاک طینت، پاک روش، شایسته و پسندیده. بدین لحاظ و مقامات عالی معنوی آن بانوست که حضرت رضا علیه السلام در فرازی از زیارتنامه معروفش به ما آموخته که در کنار مرقدش خطاب به او بگوییم:«یا فاطمه اشفعی لی فی الجنة فان لک عندالله شانا من الشان».

(ای فاطمه! در بهشت از من شفاعت کن چرا که تو در پیشگاه خداوند دارای مقامی بس ارجمند و والا هستی).امام صادق علیه السلام سالها قبل از ولادت حضرت معصومه علیها سلام در توصیف قم سخن گفته و آن مکان را حرم خاندان رسالت خوانده بود. آنگاه فرمود :به زودی بانویی از فرزندانم به سوی آن کوچ کند که نامش فاطمه دختر موسی بن جعفر است و با شفاعت او همه شیعیانم وارد بهشت می شوند.

خاندان عصمت پیامبر در انتظار آن بودند که این دختر ممتاز چشم به این جهان بگشاید تا قلب و روی آنان را به دیدار خود روشن و منور گرداند. آغاز ماه ذیقعده برای حضرت رضا علیه السلام و دودمان نبوت و آل علی علیه السلام پیام آور شادی مخصوص و پایان بخش انتظاری عمیق و شور آفرین بود زیرا حضرت نجمه فرزندی جز حضرت رضا علیه السلام نداشت و مدتها پس از حضرت رضا نیز دارای فرزندی نشده بود.

از آنجا که سال ولادت حضرت رضا علیه السلام یعنی سال 148 هجری قمری و سال ولادت حضرت معصومه علیها سلام سال 173 و بین این دو ولادت بیست و پنج سال فاصله بود و از طرفی امام صادق علیه السلام ولادت چنان دختری را مژده داده بود، از این رو خاندان پیامبر بیصبرانه در انتظار طلوع خورشید وجود حضرت معصومه علیها سلام بودند.

هنگامی که وی چشم به جهان گشود براستی که آنروز برای اهل بیت عصمت بخصوص امام هشتم و حضرت نجمه سلام الله علیه روز شادی و سرور وصف ناپذیر و از ایام الله بود زیرا اختری از آسمان ولایت و امامت طلوع کرده بود که قلبها را جلا و شفا می داد و چشمها را روشن می کرد و به کانون مقدس اهل بیت علیهم السلام گرمی و صفا می بخشید.

این سوال که پیامبر اسلام با آنکه چند فرزند دختر داشت چرا حضرت زهرا را بیشتر دوست می داشت و به او بیشتر اعتبار می داد. سوالی است که درباره حضرت معصومه علیها سلام نیز صادق است که چرا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با داشتن دختران بسیار به حضرت معصومه علیها سلام توجه می کرد و در میان آنها این دختر به آن همه مقامات نایل شد. پاسخش این است که در آیات قرآن و گفتار پیامبر و امامان به طور مکرر معیار, داشتن علم، تقوا و جهاد و سایر ارزشهای والای انسانی است
براستی که حضرت معصومه علیها سلام همچون جده اش حضرت زهرا سلام الله علیه در معیارهای ارزشی اسلام یکه تاز عرصه ها و در علم و کمالات و قداست گوی سبقت را از دیگران ربوده بود. وی تافته ای ملکوتی و جدا بافته و ساختار وجودی او از دیگران ممتاز بود.همان گونه که پیامبر (ص) در شان حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:‌ «فداها ابوها»؛ پدرش به فدایش باد، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز در شان حضرت معصومه علیها سلام فرمود: «فداها ابوها»حضرت معصومه علیها سلام همنام حضرت فاطمه زهراست دراین نام رازها نهفته است. یکی از رازها این بود که در علم و عمل از رقبای خود پیشی گرفته و دیگر این که از ورود شیعیان به آتش دوزخ جلوگیری می نماید.

 همچنین از نظر کمالات علمی و عملی بی نظیر است دیگر این که گرچه مرقد مطهرش آشکار است و همانند مرقد مطهر حضرت زهرا سلام الله علیها مخفی نیست ولی مطابق مکاشفه ای که برای بعضی از اولیای خدا روى داده امام باقر یا امام صادق علیهم السلام فرمودند: «کسی که مرقد حضرت معصومه علیها سلام را زیارت کند به همان مقصودی نایل خواهد شد که از زیارت قبر حضرت زهرا سلام الله علیها نایل می شود. از دیگر مشابهت های حضرت معصومه علیها سلام به حضرت زهرا فداکاری ایشان در راه اثبات ولایت بود زیرا حضرت معصومه علیها سلام نیز آن چنان تلاش کرد که جان خود را فدا نمود و به شهادت رسید.

یعنی حضرت معصومه علیها سلام نیز با کاروانی از حجاز به سوی خراسان برای دیدار چهره عظیم ولایتمداران عصر یعنی برادرش حضرت رضا علیه السلام حرکت کرده تا یار و یاور او باشد ولی در مسیر هنگامی که به سرزمین ساوه رسید دشمنان خاندان نبوت در یک جنگ نابرابر بستگان و برادرش را به شهادت رساندند و با ریختن زهر در غذایش او را مسموم ساختند که بیمار شد و به قم آمد و پس از شانزده روز سکونت در قم به شهادت رسید.

همان گونه که حضرت زهرا سلام الله علیها با استدلالهای متین و استوار، حقانیت ولایت حضرت علی علیه السلام را تبیین می کرد، حضرت معصومه علیها سلام نیز چنین بود. روایاتی که از آن حضرت نقل شده غالباً درباره امامت و ولایت علی علیه السلام است که با اثبات ولایت او ولایت امـامـان معصوم نیز ثابت می شود.

برای نمونه حضرت معصومه با چند واسطه از حضرت زهرا نقل می کنند که فرمود: پیامبر در شب معراج به بهشت رفت و بر روی پرده ای در قصر بهشت دید که چنین نوشته شده: «لااله الا الله محمدا رسوله علی ولی القوم»؛ معبودی جز خدای یکتا و بی همتا نیست محمد رسول خدا و علی ولی و رهبر مردم است. و بر روی پرده درگاه قصر دیگری نوشته شده است: «شیعت علی هم الفائزون»؛ شیعیان علی رستگارند. نیز با چند واسطه از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود:‌ «الا من مات علی حب آل محمد مات شهیدا»: آگاه باشید! کسی که با حب آل محمد از دنیا برود شهید از دنیا رفته است.

یکی از روایات او که با چند واسطه به حضرت زهرا سلام الله علیها می رسد این است که:‌حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: آیا سخن رسول خدا را فراموش کرده اید که در روز عید غدیر خم فرمود: هر کس من مولا و رهبر اویم علی هم مولا و رهبر او است و نیز به علی فرمود:‌ نسبت تو به من همانند نسبت هارون برادر موسی به موسی (ع) است.به این ترتیب می بینیم حضرت معصومه علیها سلام عالمه محدثه آل طه بود و قدم به جای پای حضرت زهرا سلام الله علیها گذاشت و همچون او در عرصه جهاد و تلاش برای اثبات حق کوشید تا جایی که جانش را فدای ولایت نمود و شهد شهادت نوشید.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : سه شنبه 93/5/21

"بسم الله الرحمن الرحیم"

بیانیه جنبش مُرّ قانون

وسیعلم الذین ظلمو أی منقلب ینقلبون (شعرا/227)

کسانی که ظلم کردند بزودی خواهند دانست که به چاه ویلی سرنگون خواهند شد.

بدنبال اعلام آغاز دادگاه مهدی هاشمی یکی از مفسدین اقتصادی که خود را پشت جریانات سیاسی پنهان نموده و در طی همه این سالها از دار مجازات فرار نموده است توسط قوه قضاییه شجاع جمهوری اسلامی بارقه ای از امید و شادی در میان حق طلبان و عاشقان انقلاب اسلامی و محرومین وزیدن گرفته است

 مفسدین اقتصادی که در طول سالهای طولانی ، خود را در پشت نسبت های نسبی و سببی با بزرگان انقلاب پنهان نموده بودند امروز در هراس از اجرای عدالت دست و پای مذبوحانه می زنند اما قوه قضاییه شجاع ما بدون توجه به نسبت های آنها بواسطه جرم های اقتصادی متعددشان در آینده ای نزدیک محاکمه اولین آقازاده را آغاز می کند ما این محاکمه عدالت خواهانه را به فال نیک گرفته و ضمن حمایت همه جانبه خویش از قوه قضاییه امیدواریم قوه قضاییه به هیچ وجه تسلیم فشارها و توصیه ها و شانتاژهای گروههای مفسد ، قدرت طلب و باندهای مافیایی اقتصادی قرار نگرفته و با اجرای عدالت دل همه زخم خوردگان از این باندهای مافیایی را شاد نماید.

امیدواریم با آغاز این محاکمه دیگر متهمین اقتصادی نیز که خود را در پشت سر وابستگی های جناحی پنهان نموده اند نیز متوجه شوند که هرگز نمی توانند از زیر بار اتهامات متععد خویش فرار کنند و بزودی زود قوه قضاییه بسراغ آنها نیز خواهد آمد و این موضوع (محاکمه مفسدین اقتصادی گردن کلفت)باعث می شود کسانی که با این حربه (وابستگی های مختلف) تلاش می کنند به بیت المال مسلمین تعرض کرده و با رانت خواری و کلاهبرداری های میلیاردی باعث فقر بیشتر مردم شوند دست از اعمال خبیثانه خویش بردارند.

 این جبهه انقلابی وبلاگی غدیر با حساسیت و با دقت فراوان روند بررسی و محاکمه این مفسد اقتصادی را تا رسیدن به حصول نتیجه پیگیری و تا به آخر از قوه قضاییه حمایت می کند .




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : جمعه 93/3/30

سلام کاربران محترم پارسی بلاگ

میدونم به من ربطی نداره و رابطه کاری با مجله پارسی نامه ندارم و نباید تو اموری که بهم ربط نداره دخالت کنم

ولی باور کنید برای انرژی که دوستانم برای مجله پارسی نامه میگذارند و نتیجه ای که باید بدست بیاد هیچ وقت هیچ وقت دست نمیاد دلم میسوزه

بزرگترین و مهم ترین مشکل مجله از اول کار تا به حالا مشکل بصری است و عدم ارتباط بصری مخاطب با مجله


هدر ساده و بدون رنگ و لعابی که با بدترین نوع فونت پارسی نامه در آن درج شده

محدود کردن مجله به مخاطبین پارسی بلاگ که در هدر هم درج شده است

دیدن تعداد فوق العاده زیادی از لینک ها که باعث سردرگمی خواننده می شود

عدم وجود عکس برای بسیاری از لینک ها

نمایش دسته بندی ها با کلیه لینک های زیر مجموعه

عدم بخش معرفی در مجله ... معرفی در وبی به صورت جداگانه درج شده و بروز نمی باشد ... برای مثال من مدت ها است از مجله کنار رفتم و به سردبیر هم اطلاع رسانی انجام شده ولی اسمم هنوز در لیست وجود دارد !!!!

عدم وجود مکانی برای معرفی لینک توسط همراهان در خود مجله

در بسیاری از موارد برای ایام خاص و رویدادهای مهم ملی و جهانی مطلبی در مجله وجود ندارد ... مثلاً ولادت امام عصر (عج) انتظار می رود تیتر یک مجله به این مهم اختصاص یابد ولی دبیران باید بنشینند تا یک نفر دلش بسوزد و نوشته ای با این موضوع بنگارد ... وگرنه تیتر یک ما خالی می ماند

نمایش لینک افرادی که مطالب برگزیده دارند به شکل کاملاً نا زیبا

عدم وجود مکانی برای لینک های پر بازدید و یا نمایش تعداد بازدید هر لینک

عدم تبلیغات کافی

نداشتن لوگو جهت درج در وبلاگ هواداران

اکتفا به تیتر و نداشتن رو تیتر و سوتیتر و ...........

در پایان باید عرض کنم که مشکلات مجله بسیار است و در بالا فقط به تعدادی از آن برای با صدم اشاره شد

امید است کمی مسئولین با فوریت بیشتری اقدامات لازم را مبذول نمایند




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 92/10/12

وقتی خواننده ای از وبلاگ شما بازدید میکنه برای دست یابی به مطلب دلخواه دو راه وجود داره ...

1. آرشیو زمانی که گشت و گذار برای پیدا کردن مطلب مورد نظر در آنها سخت به نظر می رسد

2. کلمات کلیدی که دارای سهولت بیشتری نسبت به مورد قبلی می باشد

فرض کنید وبلاگ شما دارای موضوعات متعددی نظیر خاطرات ، سیاسی ، عکس ، روز نوشت ، علمی و ..... می باشد. کافی است هنگام درج مطلب جدید موضوع مورد نظر را در کلمات کلیدی درج کنید تا مخاطبین دسترسی بهتری به این مطالب داشته باشند. کاربر در قسمت کلمات کلیدی بر روی روز نوشت کلید میکند و تمام مطالب درج شده با این موضوع را مشاهده میکند.

شما می توانید به جای موضوع اسم نویسنده شعر مثل حافظ یا سعدی را نیز در کلمات کلیدی وبلاگ قرار دهید.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 92/5/31

پسرعمه ام احسان از کوچیکی که پدر ومادرشو واز دست داد با ما زندگی میکنه الان 26 سالشه خیلی امروزیه اونقدر که اون به سر و وضعش میرسه من که یه دخترم نمیرسم زمانی که می خواد بره بیرون چهار پنج ساعت فقط دورو بر درست کردنموهاشه کارای دیگه ش بماند از خیابون که بر میگرده هزار تا خاطره واسه تعریف داره همیشه هم اول حرفش با این جمله شروع میشه عمه نبودی ببینی،بعد با حسرت میگه : خدا واقعا خوش سلیقه س.

چه دخترایی ، همشون شیک و پیک کردن اومدن خیابون تا من اونا رو تماشا کنم چقدر کیف کردم ، اگه ببنی موها مش کرده، ابروا تیغ زده ،لبا قلوه ای ، مانتو تنگ ،شلوارا،بابا دیگه کی شلوار می پوشه ساپورتا نازک ،وای عمه دارم از حرص میمیرم کاشکی منم دختر بود.

ولی با این وجود هفته پیش اومد خواستگاری من،منی که چادریم و با حجاب و بر خلاف نظر من بابام منو براش عقد کرد هرچی گفتم بابا من و اون زمین تا آسمون با هم فرق داریم فایده ای نداشت گفت بچه سالم نعمته مفت ازدست نمیدم منم کوتاه اومدم راستش از احسان خیلی هم خوشم میومد ولی میدونستم زیاد سلیقه ش با من جور نیست نه اینکه من از این جور گشتن بدم بیاد نه راستش نمیتونستم عکس العمل مامان و بابامو پیش بینی کنم واسه همین هیچ وقت تلاش نمی کردم متفاوت باشم ولی روز دوم نامزدیمون گفتم حالا که عقد کردیم حداقل بذار این احسان بیچاره که فکر میکردم تو رو در بایستی منو خواستگاری کرده تا ابد چوب رو دربایستی کردنشو نخوره و یه کم براش متنوع باشم برا همین اومدم یه سر رفتم آرایشگاه و خودم و مثل اونایی که ازشون تعریف میکرد در آوردم

بعد از اونجا زنگ زدم بهش که بیاد دنبالم اونم از خدا خواسته اومد ولی 2 دقیقه تمام وایساده بود و بر و بر منو نگاه میکرد، اصلا نمی شناخت ،سلام کردم ولی بدون جواب داشت تو کوچه بالا و پایین میرفت بعد انگار چیزی یادش اومده باشه با لحنی گرفته گفت الهام : زن دایی ازت خواست اینکار رو کنی گفتم نه گفت پس چرا ؟

تو حرفش پریدم و با ذوق گفتم فقط به خاطر تو مگه همیشه این مدلی دوست نداشتی مگه هر روز نمیری خیابون تا اونا رو تماشا کنی مگه نمی گفتی احسنت به خدا با اون سلیقه دختر آفریدنش خوب ببین الان من این شکلیم خدا رو شکر کن دیگه ،ازم تعریف کن.

زود باش

ولی اون در حالی که سعی می کرد اخلاقش تند نشه گفت یه خواهش کنم انجام میدی گفتم: پرسیدن نداره معلومه گفت یه کاری کن الان از این ریخت و قیافه در یای بعد بیا بریم صحبت کنیم چشمام پر اشک شد بی جواب برگشتم تو آرایشگاه و جلوی اون همه آدم با شرمندگی صورتم و شستم و با یه صورت معمولی با چادر بیرون اومدم احسان سرش پایین بود منو که دید یه لبخند کمرنگی زد و ازم خواست باهاش برم ، رفتیم پاساژ فکر کردم میخواد برام خرید کنه تا از دلم در بیاره ، کنار هر مغازه ای که می ایستادم احسان می پرسید می خوای بریم تو چیزی بخری گفتم نه فقط می خوام نگاه کنم شاید فکر میکردم با نگاه کردن به اون جنسها غرور خرد شده ام ترمیم میشه تا این که رسیدیم به کفش فروشی

مجبورم کرد بریم تو تا یکی رو انتخاب کنم اما قبول نمیکردم انگار از دلم رفته بود تمام محبتهاش تمام مهربونیاش برام بی معنی بود حوصله شو نداشتم اصلاً به زور باهاش هم قدم میشدم خودش هم فهمیده بود ولی به روش نمی آورد

خیره شده بودم به یه کفش که پاشنه ش 20 سانت بود و خیلی خوشگل و تو دل برو،

داشتم با خود فکر میکردم عمراً اگه من بتونم اونو بپوشم نگاه منو که به اون کفش دید گفت اینو میخوای گفتم نه قسمم داد گفتم نه به خدا گفت ولی تو داشتی بهش نگاه میکردی گفتم آره خیلی خوشکله ولی به من نمیاد نمیتونم تو خیابون باهاش راه برم مدرسه هم نمیشه باهاش رفت گفت ولی خیلی خوشگله

عصبی شدم گفتم آره ولی از پشت شیشه هر چیزی خوشگله که من نباید بخرم به درد من نمی خوره، فکر کردم الانه که عصبانی بشه و تنهام بذاره بره ولی خیلی آروم پرسید:پس چه جور کفشی می خوای؟

دیدم نمیشه از زیرش در رفت و از رو دلسوزی در حالی که سعی میکردم لحنم کمی آرومتر باشه گفتم: یه کفش راحت و شیک که بتونم باهاش همه جا برم فقط برا یه جای خاص نباشه مثلاً مهمونی که مخصوص یه شب خاص باشه یا یه جای مخصوص پاموهم نزنه

خندید و خنده اش بهم برخورد با اخم گفتم حرف خنده داری زدم ؟ گفت: نه ولی ...

منم همینطور گفتم چی؟ تو هم کفش میخواهی گفت نه یه دقیقه صبر کن اول کفشو بخریم بعد صحبت می کنیم

بعد از چند تا انتخاب یه کفش اسپورت و راحت انتخاب کردم و خریدم در حالی که از مغازه بیرون میومدیم گفتم خوب؟

نگاهی بهم کرد و گفت: منم چنین زنی میخوام یه زن اسپورت می خوام دختری که من می خوام همین طوری باشه، یعنی بتونم با هاش بدون نگرانی همه جا برم ، نمی خوام فقط مخصوص یه جا باشه، یا خیابون یا خونه یا مجلسای آنچنانی ، میخوام پامو نزنه اندازه م باشه میخوام برا تمام عمرم نه برا یکی دو روز

گفتم منظور ؟!!!!!

گفت تیپو آرایش صبحت مخصوص دختر خیابونیا بود.

تو راست میگی من میام خیابون تا اونا رو تماشا کنم ولی از هیچ کدوم نخواستم تا آخر عمر باهام باشن اون کفش پاشنه بلنده خوشگل بود درست مثل دختر خیابونیا با اون آرایششاشون ولی تو اونو نخریدی به جاش یه کفش معقول تر رو انتخاب کردی و خریدی مثل من که ترو انتخاب کردم یه دختر پاک و نجیب که دلش پی هیچ کس نیست

اون مدل دخترا پای منو میزنن خوشگلن ولی برا تماشا نه برا زندگی کردن تو قراره مادر نسل آینده فامیل من باشی قراره میراثی براشون بذاری که یه تاریخ رو بسازه نمیخوام فردا پسرم یا دخترم به خاطر داشتن چنین مادری شرمنده باشه

میخوام وقتی یاد تو تو ذهنشون میشینه بگن مادرمون اسوه تقوا بود و عفاف نه مانکن مد واسه تماشا ، نه اسباب و آلت سرگرمی و خوشگذرونی این و اون،

تا وقتی تو چادر سرت باشه من با تو هر جایی میتونم برم درست مثل یه کفش اسپورت میتونم رو حجابت حساب کنم و مطمئن باشم با وجود چادریه اسلحه همراهته، اسلحه حجاب، اسلحه ای که با وجودش از تیر رس نگاه های هرزه و زهر آلود در امانی ،

با حجاب نگرانی از بابت نگاه دیگران و توهین های اطرافیان و یا متلک گفتن خیلی از مزاحم های خیابونی رو ندارم و وقتی تو مزاحم نداشته باشی یعنی نیازی نیست که من بخوام با دعوا کردن و شکایت آرامش خودمو و تو و چند نفر دیگه رو بهم بزنم

اینطوری هر صبح که از خونه بیرون میرم مطمئنم که تا برگشتنم کاری نمیکنی که شرمنده کسی بشم اینطوری راحت میتونم به تو اعتماد کنم چون وجدانت اجازه خیانت و بهت نمیده

از استدلال احسان تعجب کردم چه خوب خواسته شو بهم فهمونده بود بدون دلخوری بدون کدورت یا دعوا

احسان راست می گفت اشتباه از من بود منی که فکر میکردم چون این مدل دخترا خاطره های احسان و شکل دادن براش حائز اهمیت اند درست مثل لطیفه ها و جکهایی که بعضی مواقع تو جمع تعریف می کنیم و می خندیم فقط برای فراموش کردن مشکلات زندگی وگرنه هیچوقت آرزو نکردیم که کاش جای بازیگر لطیفه ها یا جک ها باشیم

چادرمو محکمتر به خودم گرفتم و از احسان عذر خواهی کردم ولی اون فقط خندید گاهی فکر میکنم مشکل دختر و پسر فقط نحوه استدلالشونه خود من همیشه چادر سر کردم از کودکی تا حالا بدون اون که علتشو بدونم بدون اینکه نظر و اعتقاد خاصی نسبت به پذیرش یا عدم پذیرشش داشته باشم

ولی الان....

مشکل ما اینه که علت تعریفو تمجیدا رو نمی فهمیم علت گیر دادنها رو هم،

فکر میکنم اگه همه مردا مثل احسان یه ذره درایت داشتن الان هیچ زن بی چادری تو خیابون نبود چون یقین دارم که هیچ مردی دلش نمی خواد زنش چادرشو از سرش برداره.




ارسال توسط نشریه حضور
<      1   2   3   4   5   >>   >

اسلایدر