سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

آقایان و خانم ها میدانید امروز چه روزی است !

این پرسشی بود که دکتر جلیلی مسئول تیم هسته ای کشورمان در آغاز یکی از نشست های کاری اجلاس بغداد از نمایندگان 1+5 پرسید. سوال غیرمنتظره بود و اعضا و نمایندگان تیم های مذاکره کننده 1+5 که نمی دانستند این سوال چه ربطی به موضوع مذاکرات دارد، با تعجب پاسخ دادند «امروز چهارشنبه 23 می 2012 است» و دکتر جلیلی گفت « و سوم خرداد، یعنی دقیقا همان روزی که 30 سال پیش خرمشهر را از اشغال عراق دوران صدام آزاد کردیم» و سپس توضیح داد که چگونه در آن جنگ 8 ساله کشورهای متبوع گروه 1+5 و همه قدرت های ریز و درشت در دنیای بلوک بندی شده آن روزها، با تمامی تجهیزات و ماشین های جنگی و سیاسی و تبلیغاتی خود به حمایت از صدام وارد کارزار شده بودند، تانک های لئو پارد آلمانی، چیفتن های انگلیسی، موشک های اگزوسه و جنگنده های میراژ و سوپراتاندارد فرانسوی، هواپیماهای میگ و موشک های اسکادبی روسی، بمب های شیمیایی آلمانی و انگلیسی، موشک های سایدبایندر و هواپیماهای آواکس آمریکایی، دلارهای سعودی و کویتی و اماراتی و... در اختیار رژیم بعثی صدام بود و ما به قول حضرت امام راحلمان(ره) تنهای تنها بودیم ولی می بینید که آن عقبه سخت و نفس گیر را با پیروزی پشت سر گذاشته ایم و امروزه صدام کجاست؟ و ما در کدام نقطه ایستاده ایم؟... امروز در سالروز آزادی مقتدرانه خرمشهر و درحالی که حاکمیت عراق به مردم مظلوم آن و دوستان استراتژیک ما بازگشته است در قصر صدام با شما به مذاکره نشسته ایم» دکتر جلیلی در ادامه می گوید؛ « آن روزها که همه دنیا در یکسو و ایران اسلامی در سوی دیگر ایستاده بود، تسلیم زورگویان غربی و شرقی و حامیان منطقه ای آنها نشدیم بنابراین نباید انتظار داشته باشید امروز که در اوج اقتدار هستیم به کسی باج بدهیم و در مقابل خواسته های غیرقانونی و زورگویانه آنان تسلیم شویم- نقل به مضمون».




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 91/3/11

داشتیم تو جبهه مصاحبه می گرفتیم، کنارم ایستاده بود که یکهو خمپاره آمدنگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین. دوربین را برداشتم، خودش را سوژه کردم. بهش گفتم تو این لحظات اگه حرفی، صحبتی داری بگو... در حالی که مثل همیشه لبخند روی لبش بود، گفت:

من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم! اونم اینه که وقتی کمپوت می فرستید جبهه، خواهشن پوستشو، اون کاغذ روشو نکنید!!
بهش گفتم: بابا این چه جمله ایه؟! مسخره بازی در نیار قراره از تلویزیون پخش بشه ها! یه جمله بهتر بگو!
با همون لهجه اصفهانیش گفت: اخوی، آخه نمی دونی که تا حالا سه دفعه به من رب گوجه افتاده!




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 91/3/10

یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم/ داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم

از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد/ محکمات کلمات تو مسلمانم کرد

کلماتی که همه بال و پر پرواز است/ مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است

کلماتی که پر از رایحه غار حراست/ خط به خط جامعه آیینه قرآن خداست

عقل از درک تو لبریز تحیر شده است/ لب به لب کاسه ظرفیت من پر شده است

همه عمر دمادم نسرودیم از تو/ قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو

من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم/ عرق شرم به پیشانی دفتر دارم

شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو/ فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو

دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد/ شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد

بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم/ رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم

تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران/ دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران

من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست/ کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران

یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود/ یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران

نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم/ مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران

ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد/ ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران

پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب/ ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران

سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن/ تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران

بگذارید کمی از غم‌تان بنویسم/ دو سه خط روضه از این درد نهان بنویسم

گریه بر داغ شما عین ثواب است ثواب/ بار دیگر پسر فاطمه و بزم شراب....

سید حمیدرضا برقعی




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 91/3/10

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست.

درسطح داخلی معده سی وپنج میلیون غده کوچک وجود دارد کار این غده ها تولید اسیدی است که هضم غذا را ممکن می سازد این اسید آن قدر سوزان است که اگر روی پوست دست بریزد تاول میزند.اما این اسید به معده با همه ظرافتش آسیبی نمی زند!

ای با همه در حدیث، گوشِ همه کر       وِی با همه در حضور و چشم همه کور 

درچشم انسان هفت پرده وجود دارد که یکی از آنها پرده شبکیه است.در ساختمان این پرده شش هزار سنگ ریزه مخروطی شکل به کار رفته وسی وشش هزار سنگ ریزه استوانه ای شکل سطح آن را مفروش کرده.

دیده را فایده آن است که دلبر بیند         ور نبیند، چه بُوَد فایده بینایی را

حجم خون تلمبه شده توسط قلب در مدت یکسال .معادل دو میلیون و ششصد هزار لیتر میشود.همچنین در پنجاه سال ،دو میلیارد مرتبه کار می کند که در این مدت سیصد هزار تن خون را تلمبه میکند .با این کار مدوام وبدونه وقفه،آیا تا حال قلب شما به روغن کاری نیاز پیدا کرده؟ و....

آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست       قلبی که به عشقت نطپد جز گِل نیست

آیا با همه اینها نباید چنین خدایی را شناخت؟
آیا نباید شکر گذار چنین خدایی بود ؟چقدر در خود مطالعه کردیم تا قدمی به خدایی خود نزدیک بشویم؟




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : یکشنبه 91/3/7

بی خودی پرسه زدیم
صبحمان شب بشود ...
بی خودی حرص زدیم
سهم مان کم نشود ...
ما خدارا با خود سر دعوا بردیم
وقسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم
ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم
که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم
ما که را گول زدیم؟؟؟؟؟




ارسال توسط نشریه حضور
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

اسلایدر