سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

پرسش: در سلام آخر زیارت عاشورا که می گوییمالسلام علی (((علی))) بن الحسین (ع) منظور از این علی کیست؟


پاسخ: در این زمینه دو نظریه عمده وجود دارد: عده ای معتقدند که مراد از "علی بن الحسین (ع)"  امام سجاد(ع) است و برخی دیگر معتقدند که جناب علی اکبر(ع) مراد این فقره زیارت عاشورا است.

هر کدام از این دو گروه برای نظریه خود توجیه و استدلال هایی دارند که در اینجا به موارد مهم آن اشاره می شود.

ما بدون آن که اصرار بر طرف خاصی از این اقوال داشته باشیم به نظرمان ترجیح با قول کسانی است که علی بن الحسین (ع) در زیارت عاشورا را به امام سجاد(ع) تفسیر می کنند.


کسانی که قائل هستند مراد جناب علی اکبر(ع) است چنین استدلال می کنند:


1. این دعا در مقام ذکر شهدای کربلا است؛ لذا مراد از "علی بن الحسین (ع)" همان "علی اکبر (ع)" است که در آن روز به شهادت رسید اند.

در مقابل این استدلال بایستی متذکر شویم اگر چه این قسمت دعا در مقام ذکر شهدای کربلا است، ولی به خاطر اشاره به مقام امامت و جایگاه ویژه امام سجاد(ع) و امامت آن حضرت پس از امام حسین(ع) و با توجه به این که امام سجاد(ع) در واقعه عاشورا حضور داشته اند، بعید به نظر نمی رسد که در این قسمت زیارت عاشورا تصریح به نام آن امام شده باشد وگرنه با تعبیر "وعلی أولاد الحسین (ع)" اشاره به جناب علی اکبر(ع) می شود و نیازی به ذکر جداگانه نام ایشان با این امتیاز نیست. به عبارت دیگر به نظر می رسد که امتیاز در ذکر این نام، بیشتر برازنده مقام عصمت باشد. مگر حضرت ابوالفضل هم فرزند امام علی(ع) و برادر امام حسین(ع) نیستند؟ چرا نام ایشان به طور مستقل نیامده است!؟ در حالی که نمی توان گفت ایشان از نظر مراتب و درجات از جناب علی اکبر(ع) پایین تر هستند.


2. به قرینه زیارات دیگر امام حسین(ع) از جمله زیارت آن حضرت در اول و نیمه رجب، نیمه شعبان و ...، که پس از سلام دادن بر امام حسین(ع)، جناب علی اکبر (ع) را خطاب قرار داده و به ایشان سلام می دهند، پس این جا هم مراد جناب علی اکبر (ع) است.

در جواب از این استدلال، لازم به ذکر است که از یک نکته مهم در این استدلال غفلت شده و آن این که آن زیارات دیگر، زیارات از نزدیک است؛ یعنی کسی که داخل حرم مطهر امام حسین(ع) است بایستی این گونه زیارت کند؛ برخلاف زیارت عاشورا که زیارت از راه دور است و برای کسانی که نمی توانند در حرم مطهر آن امام حاضر شوند و می خواهند به ثواب زیارت برسند. بنابراین متصور است که زیارت از نزدیک با زیارت از راه دور تفاوت داشته باشد، به خصوص حضرت علی اکبر(ع) که در کنار پدر بزرگوارشان امام حسین(ع) مدفون هستند.


بعلاوه که می بینیم در آن زیارات دیگر امام حسین(ع) که زیارت از نزدیک است، بعد از زیارت خود امام(ع)، زیارت جناب علی اکبر(ع) و پس از آن زیارت سایر شهدای کربلا و سپس زیارت حضرت ابوالفضل(ع) آمده است؛ درست به همان شکلی که عملا زیارت از نزدیک آن مقامات ممکن است. چرا که امام حسین(ع) و جناب علی اکبر(ع) و جمع شهدا در مجموعه حرم امام حسین(ع) مدفونند و حضرت ابوالفضل(ع) در فاصله چند ده متری، حرم مستقل دارند.


این در حالی است که در زیارت عاشورا که زیارت از راه دور است پس از سلام دادن بر خود امام، با تعبیر "و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (ع)" به همه شهدا با این تعبیر اشاره شده است؛ فقط می ماند تعبیر" و علی علیّ بن الحسین (ع)" که آن هم ظاهراً تصریح به امامت امام سجاد(ع) است که در عاشورا حضور داشته اند.

علاوه بر این، همانطور که گذشت، همین که تصریح به نام حضرت ابوالفضل(ع) نشده و ایشان در زمره اصحاب ذکر شده اند، ظاهر در مطلب فوق در زیارت از راه دور است.

به همین بیان معلوم می شود که استدلال دیگری هم که به آن استناد می شود شاید تمام نباشد. استدلال سوم برای اثبات این که مراد جناب علی اکبر(ع) می باشد، این است که ایشان در پایین پای امام حسین(ع) و در یک ضریح دفن شده اند، لذا مراد از "علی بن الحسین (ع)" نیز ایشان می باشد.


همچنانکه گذشت، این نظم برای زیارت از نزدیک خوب است، ولی زیارت عاشورا به قرائنی که در بالا به آن اشاره شد، زیارتی از راه دور یا لااقل اعم از دور و نزدیک است. در زیارت از دور ترتیب مکانی مورد لحاظ نیست و تنها ترتیب در فضیلت ملحوظ خواهد بود. در ترتیب به حسب افضلیت مقامی و رتبه ای اگر نام حضرت علی اکبر(ع) بیاید، به نظر می رسد نام حضرت ابوالفضل(ع) هم می بایست می آمد.

این بر خلاف زیارتهایی است که ناظر به زیارت از نزدیک هستند. در آنجا ترتیب می تواند، بلکه طبیعی است که به حسب مکان دفن شهدا باشد.

 گمان می رود که مراد از "علی بن الحسین (ع)" در زیارت عاشورا امام سجاد(ع) است که در واقعه کربلا در روز عاشورا حضور داشته و پس امام حسین(ع) مقام والای امامت به ایشان رسیده و به همین خاطر با تصریح به امامت امام سجاد(ع) پس از امام حسین(ع)، پس از سلام بر امام حسین(ع) به آن بزرگوار سلام داده می شود و پس از آن به اولاد و فرزندان امام حسین(ع) که به شهادت رسیده اند و سپس به شهدای اصحاب امام.


نکته پایانی این که چه بسا تصریح به امام سجاد(ع)، در این فراز از دعا و زیارت عاشورا، خود تذکری به این مطلب داشته باشد که به دستگاه بنی امیه و به همه ستمگران و ظالمان به حقوق اهل بیت(ع) بفهماند که با این که همه تلاش شما بر این بود که خط امامت و رهبری اهل بیت(ع) و اولاد امام علی(ع) را از بین ببرید و به همین خاطر آن فاجعه خونبار عاشورا را به راه انداختید ولی بدانید که این خط امامت باقی است و پس از امام حسین(ع) مقام امامت و رهبری به امام سجاد(ع) منتقل شده و در واقع تلاش شما به هیچ نتیجه ای نرسیده است.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : جمعه 93/6/14

این یادداشت تذکراتی است که اگر گوش داده شود مفید است. از خودم هم نیست یا از قرآن است یا از روایات است یا از فتوای مراجع است.
یکی اینکه بانیان عزاداری اگر نذر روز خاص دارند، کاری نمی‌شود کرد. یعنی شکر روز تاسوعا را نمی‌شود عاشورا شربت داد. تاسوعا برای تاسوعا است، عاشورا برای عاشورا. اگر نذر کردید کاری نمی‌شود کرد. اما اگر نذر نکردید، همینطور می‌خواهید خرج بدهید این خرج‌ها را تقسیم کنید. یک مدیریت بکنید. مسأله‌ی مدیریت را قدیم فکر می‌کردیم برای استاندارها و فرماندارها است. اخیراً متوجه شدیم که حتی کوچک‌ترین چیز مدیریت می‌خواهد.

مثلاً این خلبان‌ها، هواپیماهای مسافربری دو تا خلبان دارد. شکمشان مدیریت دارد. یعنی اگر این کتلت می‌خورد و گوشت می‌خورد باید او نان و پنیر بخورد. چون اگر هردو کتلت بخورند، دو تا خلبان، یک وقت گوشت مسموم باشد، حال هردو خلبان به هم می‌خورد، هواپیما پایین می‌افتد. یعنی شکم هم مدیریت می‌خواهد.

چه غذایی، چه ساعتی، چه … تمام بیماری‌ها نمی‌گویم. بخشی از بیماری‌ها به خاطر این است که ما در غذا خوردن مدیریت نداریم. عرض کنم به حضور جنابعالی که صبح بلند می‌شود می‌گوید: به نظرم سردی‌ام کرده. چای دارچین می‌خورد. بعد می‌گوید: گرمم شد، خیار می‌خورد. دومرتبه می‌گوید: سردم شد، زنجبیل می‌خورد. باز می‌گوید: گرمم شد، کاهو می‌خورد. باز می‌گوید: گرمم شد هندوانه می‌خورد. هی سردش شد، گرمش شد، اگر هیچ چیزی نخورد، خوب می‌شود.

ادامه مطلب...


ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 93/6/6

حضرت معصومه علیها السلام در اول سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.

پدرش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند. حضرت معصومه در 28 سالگی و در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می درخشد و همواره فیض بخش و نورافشان دلها و جانهای تشنه معارف حقانی است.

 آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه ای از وجود حضرت زهرا سلام الله علیها بود.در طهارت نفس امتیازی خاص و بسیار والاداشت که امام هشتم برادر تنی آن حضرت او را (که نامش فاطمه بود)معصومه خواند.فرمود: «من زار المعصومة بقم کمن زارنی»؛ کسی که حضرت معصومه علیها سلام را در قم زیارت کند مانند آن است که مرا زیارت کرده است.

مقام علم و عرفان او در مرحله ای است که در فرازی از زیارتنامه غیر معروف او چنین می خوانیم: «السلام علیک یا فاطمه بنت موسی بن جعفر و حجته و امینه»؛ سلام بر تو ای فاطمه دختر موسی بن جعفر و حجت و امین از جانب موسی بن جعفر. و باز می خوانیم: «السلام علیک ایتها الطاهرة الحمیدة البرة الرشیدة التقیة الرضیة المرضیة»؛ سلام بر تو ای بانو پسندیده نیک سرشت، ای بانوی رشد یافته، پاک طینت، پاک روش، شایسته و پسندیده. بدین لحاظ و مقامات عالی معنوی آن بانوست که حضرت رضا علیه السلام در فرازی از زیارتنامه معروفش به ما آموخته که در کنار مرقدش خطاب به او بگوییم:«یا فاطمه اشفعی لی فی الجنة فان لک عندالله شانا من الشان».

(ای فاطمه! در بهشت از من شفاعت کن چرا که تو در پیشگاه خداوند دارای مقامی بس ارجمند و والا هستی).امام صادق علیه السلام سالها قبل از ولادت حضرت معصومه علیها سلام در توصیف قم سخن گفته و آن مکان را حرم خاندان رسالت خوانده بود. آنگاه فرمود :به زودی بانویی از فرزندانم به سوی آن کوچ کند که نامش فاطمه دختر موسی بن جعفر است و با شفاعت او همه شیعیانم وارد بهشت می شوند.

خاندان عصمت پیامبر در انتظار آن بودند که این دختر ممتاز چشم به این جهان بگشاید تا قلب و روی آنان را به دیدار خود روشن و منور گرداند. آغاز ماه ذیقعده برای حضرت رضا علیه السلام و دودمان نبوت و آل علی علیه السلام پیام آور شادی مخصوص و پایان بخش انتظاری عمیق و شور آفرین بود زیرا حضرت نجمه فرزندی جز حضرت رضا علیه السلام نداشت و مدتها پس از حضرت رضا نیز دارای فرزندی نشده بود.

از آنجا که سال ولادت حضرت رضا علیه السلام یعنی سال 148 هجری قمری و سال ولادت حضرت معصومه علیها سلام سال 173 و بین این دو ولادت بیست و پنج سال فاصله بود و از طرفی امام صادق علیه السلام ولادت چنان دختری را مژده داده بود، از این رو خاندان پیامبر بیصبرانه در انتظار طلوع خورشید وجود حضرت معصومه علیها سلام بودند.

هنگامی که وی چشم به جهان گشود براستی که آنروز برای اهل بیت عصمت بخصوص امام هشتم و حضرت نجمه سلام الله علیه روز شادی و سرور وصف ناپذیر و از ایام الله بود زیرا اختری از آسمان ولایت و امامت طلوع کرده بود که قلبها را جلا و شفا می داد و چشمها را روشن می کرد و به کانون مقدس اهل بیت علیهم السلام گرمی و صفا می بخشید.

این سوال که پیامبر اسلام با آنکه چند فرزند دختر داشت چرا حضرت زهرا را بیشتر دوست می داشت و به او بیشتر اعتبار می داد. سوالی است که درباره حضرت معصومه علیها سلام نیز صادق است که چرا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با داشتن دختران بسیار به حضرت معصومه علیها سلام توجه می کرد و در میان آنها این دختر به آن همه مقامات نایل شد. پاسخش این است که در آیات قرآن و گفتار پیامبر و امامان به طور مکرر معیار, داشتن علم، تقوا و جهاد و سایر ارزشهای والای انسانی است
براستی که حضرت معصومه علیها سلام همچون جده اش حضرت زهرا سلام الله علیه در معیارهای ارزشی اسلام یکه تاز عرصه ها و در علم و کمالات و قداست گوی سبقت را از دیگران ربوده بود. وی تافته ای ملکوتی و جدا بافته و ساختار وجودی او از دیگران ممتاز بود.همان گونه که پیامبر (ص) در شان حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:‌ «فداها ابوها»؛ پدرش به فدایش باد، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز در شان حضرت معصومه علیها سلام فرمود: «فداها ابوها»حضرت معصومه علیها سلام همنام حضرت فاطمه زهراست دراین نام رازها نهفته است. یکی از رازها این بود که در علم و عمل از رقبای خود پیشی گرفته و دیگر این که از ورود شیعیان به آتش دوزخ جلوگیری می نماید.

 همچنین از نظر کمالات علمی و عملی بی نظیر است دیگر این که گرچه مرقد مطهرش آشکار است و همانند مرقد مطهر حضرت زهرا سلام الله علیها مخفی نیست ولی مطابق مکاشفه ای که برای بعضی از اولیای خدا روى داده امام باقر یا امام صادق علیهم السلام فرمودند: «کسی که مرقد حضرت معصومه علیها سلام را زیارت کند به همان مقصودی نایل خواهد شد که از زیارت قبر حضرت زهرا سلام الله علیها نایل می شود. از دیگر مشابهت های حضرت معصومه علیها سلام به حضرت زهرا فداکاری ایشان در راه اثبات ولایت بود زیرا حضرت معصومه علیها سلام نیز آن چنان تلاش کرد که جان خود را فدا نمود و به شهادت رسید.

یعنی حضرت معصومه علیها سلام نیز با کاروانی از حجاز به سوی خراسان برای دیدار چهره عظیم ولایتمداران عصر یعنی برادرش حضرت رضا علیه السلام حرکت کرده تا یار و یاور او باشد ولی در مسیر هنگامی که به سرزمین ساوه رسید دشمنان خاندان نبوت در یک جنگ نابرابر بستگان و برادرش را به شهادت رساندند و با ریختن زهر در غذایش او را مسموم ساختند که بیمار شد و به قم آمد و پس از شانزده روز سکونت در قم به شهادت رسید.

همان گونه که حضرت زهرا سلام الله علیها با استدلالهای متین و استوار، حقانیت ولایت حضرت علی علیه السلام را تبیین می کرد، حضرت معصومه علیها سلام نیز چنین بود. روایاتی که از آن حضرت نقل شده غالباً درباره امامت و ولایت علی علیه السلام است که با اثبات ولایت او ولایت امـامـان معصوم نیز ثابت می شود.

برای نمونه حضرت معصومه با چند واسطه از حضرت زهرا نقل می کنند که فرمود: پیامبر در شب معراج به بهشت رفت و بر روی پرده ای در قصر بهشت دید که چنین نوشته شده: «لااله الا الله محمدا رسوله علی ولی القوم»؛ معبودی جز خدای یکتا و بی همتا نیست محمد رسول خدا و علی ولی و رهبر مردم است. و بر روی پرده درگاه قصر دیگری نوشته شده است: «شیعت علی هم الفائزون»؛ شیعیان علی رستگارند. نیز با چند واسطه از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود:‌ «الا من مات علی حب آل محمد مات شهیدا»: آگاه باشید! کسی که با حب آل محمد از دنیا برود شهید از دنیا رفته است.

یکی از روایات او که با چند واسطه به حضرت زهرا سلام الله علیها می رسد این است که:‌حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: آیا سخن رسول خدا را فراموش کرده اید که در روز عید غدیر خم فرمود: هر کس من مولا و رهبر اویم علی هم مولا و رهبر او است و نیز به علی فرمود:‌ نسبت تو به من همانند نسبت هارون برادر موسی به موسی (ع) است.به این ترتیب می بینیم حضرت معصومه علیها سلام عالمه محدثه آل طه بود و قدم به جای پای حضرت زهرا سلام الله علیها گذاشت و همچون او در عرصه جهاد و تلاش برای اثبات حق کوشید تا جایی که جانش را فدای ولایت نمود و شهد شهادت نوشید.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : جمعه 93/5/31

حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السلام‌ رئیس‌ مذهب‌ جعفرى‌ ( شیعه‌ ) در روز 17ربیع‌ الاول‌ سال‌ 83 هجرى‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود .

پدرش‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) و مادرش‌ "ام‌ فروه‌" دختر قاسم‌ بن‌ محمد بن‌ ابى‌ بکر مى‌باشد.

کنیه‌ آن‌ حضرت‌ : "ابو عبدالله‌" و لقبش‌ "صادق‌" است‌ . حضرت‌ صادق‌ تا سن‌ 12 سالگى‌ معاصر جد گرامیش‌ حضرت‌ سجاد بود و مسلما تربیت اولیه‌ او تحت‌ نظر آن‌ بزرگوار صورت‌ گرفته‌ و امام‌ ( ع‌ ) از خرمن‌ دانش‌ جدش‌ خوشه‌چینى‌ کرده‌ است‌ .

پس‌ از رحلت‌ امام‌ چهارم‌ مدت‌ 19 سال‌ نیز در خدمت‌ پدر بزرگوارش‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) زندگى‌ کرد و با این‌ ترتیب‌ 31 سال‌ از دوران‌ عمر خود را در خدمت‌ جد و پدر بزرگوار خود که‌ هر یک‌ از آنان‌ در زمان‌ خویش‌ حجت‌ خدا بودند ، و از مبدأ فیض‌ کسب‌ نور مى‌نمودند گذرانید .

بنابراین‌ صرف‌ نظر از جنبه‌ الهى‌ و افاضات‌ رحمانى‌ که‌ هر امامى‌ آن‌ را دار مى‌باشد ، بهره‌مندى‌ از محضر پدر و جد بزرگوارش‌ موجب‌ شد که‌ آن‌ حضرت‌ با استعداد ذاتى‌ و شم‌ علمى‌ و ذکاوت‌ بسیار ، به‌ حد کمال‌ علم‌ و ادب‌ رسید و در عصر خود بزرگترین‌ قهرمان‌ علم‌ و دانش‌ گردید .

پس‌ از درگذشت‌ پدر بزرگوارش‌ 34 سال‌ نیز دوره‌ امامت‌ او بود که‌ در این‌ مدت‌ "مکتب‌ جعفرى‌" را پایه‌ریزى‌ فرمود و موجب‌ بازسازى‌ و زنده‌ نگهداشتن‌ شریعت‌ محمدى‌ ( ص‌ ) گردید .

زندگى‌ پر بار امام‌ جعفر صادق‌ ( ع‌ ) مصادف‌ بود با خلافت‌ پنج‌ نفر از بنى‌ امیه‌ ( هشام‌ بن‌ عبدالملک‌ - ولید بن‌ یزید - یزید بن‌ ولید - ابراهیم‌ بن‌ ولید - مروان‌ حمار ) که‌ هر یک‌ به‌ نحوى‌ موجب‌ تألم‌ و تأثر و کدورت‌ روح‌ بلند امام‌ معصوم‌ ( ع‌ ) را فراهم‌ مى‌کرده‌اند ، و دو نفر از خلفاى‌ عباسى‌ ( سفاح‌ و منصور ) نیز در زمان‌ امام‌ ( ع‌ ) مسند خلافت‌ را تصاحب‌ کردند و نشان‌ دادند که‌ در بیداد و ستم‌ بر امویان‌ پیشى‌ گرفته‌اند ، چنانکه‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) در 10 سال‌ آخر عمر شریفش‌ در ناامنى‌ و ناراحتى‌ بیشترى‌ بسر مى‌برد .

عصر امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) یکى‌ از طوفانى‌ترین‌ ادوار تاریخ‌ اسلام‌ است‌ که‌ از یک‌ سواغتشاشها و انقلابهاى‌ پیاپى‌ گروههاى‌ مختلف‌ ، بویژه‌ از طرف‌ خونخواهان‌ امام‌ حسین‌ ( ع‌ ) رخ‌ مى‌داد ، که‌ انقلاب‌ "ابو سلمه‌" در کوفه‌ و "ابو مسلم‌" در خراسان‌ و ایران‌ از مهمترین‌ آنها بوده‌ است‌ . و همین‌ انقلاب‌ سرانجام‌ حکومت‌ شوم‌ بنى‌ امیه‌ را برانداخت‌ و مردم‌ را از یوغ‌ ستم‌ و بیدادشان‌ رها ساخت‌ . لیکن‌ سرانجام‌ بنى‌ عباس‌ با تردستى‌ و توطئه‌ ، بناحق‌ از انقلاب‌ بهره‌ گرفته‌ و حکومت‌ و خلافت‌ را تصاحب‌ کردند . دوره‌ انتقال‌ حکومت‌ هزار ماهه‌ بنى‌ امیه‌ به‌ بنى‌ عباس‌ طوفانى‌ترین‌ و پر هرج‌ و مرج‌ ترین‌ دورانى‌ بود که‌ زندگى‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) را فراگرفته‌ بود .

و از دیگر سو عصر آن‌ حضرت‌ ، عصر برخورد مکتبها و ایدئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفى‌ و کلامى‌ مختلف‌ بود ، که‌ از برخورد ملتهاى‌ اسلام‌ با مردم‌ کشورهاى‌ فتح‌ شده‌ و نیز روابط مراکز اسلامى‌ با دنیاى‌ خارج‌ ، به‌ وجود آمده‌ و در مسلمانان‌ نیز شور و هیجانى‌ براى‌ فهمیدن‌ و پژوهش‌ پدید آورده‌ بود .

عصرى‌ که‌ کوچکترین‌ کم‌ کارى‌ یا عدم‌ بیدارى‌ و تحرک‌ پاسدار راستین‌ اسلام‌ ، یعنى‌ امام‌ ( ع‌ ) ، موجب‌ نابودى‌ دین‌ و پوسیدگى‌ تعلیمات‌ حیات‌بخش‌ اسلام‌ ، هم‌ از درون‌ و هم‌ از بیرون‌ مى‌شد .

اینجا بود که‌ امام‌ ( ع‌ ) دشوارى‌ فراوان‌ در پیش‌ و مسؤولیت‌ عظیم‌ بر دوش‌ داشت‌ . پیشواى‌ ششم‌ در گیر و دار چنین‌ بحرانى‌ مى‌بایست‌ از یک‌ سو به‌ فکر نجات‌ افکار توده‌ مسلمان‌ از الحاد و بى‌دینى‌ و کفر و نیز مانع‌ انحراف‌ اصول‌ و معارف‌ اسلامى‌ از مسیر راستین‌ باشد ، و از توجیهات‌ غلط و وارونه‌ دستورات‌ دین‌ به‌ وسیله‌ خلفاى‌ وقت‌ جلوگیرى‌ کند .

علاوه‌ بر این‌ ، با نقشه‌اى‌ دقیق‌ و ماهرانه‌ ، شیعه‌ را از اضمحلال‌ و نابودى‌ برهاند ، شیعه‌اى‌ که‌ در خفقان‌ و شکنجه‌ حکومت‌ پیشین‌ ، آخرین‌ رمقها را مى‌گذراند ، و آخرین‌ نفرات‌ خویش‌ را قربانى‌ مى‌داد ، و رجال‌ و مردان‌ با ارزش‌ شیعه‌ یا مخفى‌ بودند ، و یا در کر و فر و زرق‌ و برق‌ حکومت‌ غاصب‌ ستمگر ذوب‌ شده‌ بودند ، و جرأت‌ ابراز شخصیت‌ نداشتند ، حکومت‌ جدید هم‌ در کشتار و بى‌عدالتى‌ دست‌ کمى‌ از آنها نداشت‌ و وضع‌ به‌ حدى‌ خفقان‌آور و ناگوار و خطرناک‌ بود که‌ همگى‌ یاران‌ امام‌ ( ع‌ ) را در معرض‌ خطر مرگ‌ قرار مى‌داد ، چنانکه‌ زبده‌هایشان‌ جزو لیست‌ سیاه‌ مرگ‌ بودند .

"جابر جعفى‌" یکى‌ از یاران‌ ویژه‌ امام‌ است‌ که‌ از طرف‌ آن‌ حضرت‌ براى‌ انجام‌ دادن‌ امرى‌ به‌ سوى‌ کوفه‌ مى‌رفت‌ . در بین‌ راه‌ قاصد تیز پاى‌ امام‌ به‌ او رسید و گفت‌ : امام‌ ( ع‌ ) مى‌گوید : خودت‌ را به‌ دیوانگى‌ بزن‌ ، همین‌ دستور او را از مرگ‌ نجات‌ داد و حاکم‌ کوفه‌ که‌ فرمان‌ محرمانه‌ ترور را از طرف‌ خلیفه‌ داشت‌ از قتلش‌ به‌ خاطر دیوانگى‌ منصرف‌ شد .

جابر جعفى‌ که‌ از اصحاب‌ سر امام‌ باقر ( ع‌ ) نیز مى‌باشد مى‌گوید : امام‌ باقر ( ع‌ ) هفتاد هزار بیت‌ حدیث‌ به‌ من‌ آموخت‌ که‌ به‌ کسى‌ نگفتم‌ و نخواهم‌ گفت‌ ...
او روزى‌ به‌ حضرت‌ عرض‌ کرد مطالبى‌ از اسرار به‌ من‌ گفته‌اى‌ که‌ سینه‌ام‌ تاب‌ تحمل‌ آن‌ را ندارد و محرمى‌ ندارم‌ تا به‌ او بگویم‌ و نزدیک‌ است‌ دیوانه‌ شوم‌ .
امام‌ فرمود : به‌ کوه‌ و صحرا برو و چاهى‌ بکن‌ و سر در دهانه‌ چاه‌ بگذار و در خلوت‌ چاه‌ بگو : حدثنى‌ محمد بن‌ على‌ بکذا وکذا ... ، ( یعنى‌ امام‌ باقر ( ع‌ ) به‌ من‌ فلان‌ مطلب‌ را گفت‌ ، یا روایت‌ کرد ) .

آرى‌ ، شیعه‌ مى‌رفت‌ که‌ نابود شود ، یعنى‌ اسلام‌ راستین‌ به‌ رنگ‌ خلفا درآید ، و به‌ صورت‌ اسلام‌ بنى‌ امیه‌اى‌ یا بنى‌ عباسى‌ خودنمایى‌ کند .
در چنین‌ شرایط دشوارى‌ ، امام‌ دامن‌ همت‌ به‌ کمر زد و به‌ احیا و بازسازى‌ معارف‌ اسلامى‌ پرداخت‌ و مکتب‌ علمى‌ عظیمى‌ به‌ وجود آورد که‌ محصول‌ و بازده‌ آن‌ ، چهار هزار شاگرد متخصص‌ ( همانند هشام‌ ، محمد بن‌ مسلم‌ و ... ) در رشته‌هاى‌ گوناگون‌ علوم‌ بودند ، و اینان‌ در سراسر کشور پهناور اسلامى‌ آن‌ روز پخش‌ شدند .
هر یک‌ از اینان‌ از طرفى‌ خود ، بازگوکننده‌ منطق‌ امام‌ که‌ همان‌ منطق‌ اسلام‌ است‌ و پاسدار میراث‌ دینى‌ و علمى‌ و نگهدارنده‌ تشیع‌ راستین‌ بودند ، و از طرف‌ دیگر مدافع‌ و مانع‌ نفوذ افکار ضد اسلامى‌ و ویرانگر در میان‌ مسلمانان‌ نیز بودند .

تأسیس‌ چنین‌ مکتب‌ فکرى‌ و این‌ سان‌ نوسازى‌ و احیاگرى‌ تعلیمات‌ اسلامى‌ ، سبب‌ شد که‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) به‌ عنوان‌ رئیس‌ مذهب‌ جعفرى‌ ( تشیع‌ ) مشهور گردد .
لیکن‌ طولى‌ نکشید که‌ بنى‌ عباس‌ پس‌ از تحکیم‌ پایه‌هاى‌ حکومت‌ و نفوذ خود ، همان‌ شیوه‌ ستم‌ و فشار بنى‌ امیه‌ را پیش‌ گرفتند و حتى‌ از آنان‌ هم‌ گوى‌ سبقت‌ را ربودند. .

امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) که‌ همواره‌ مبارزى‌ نستوه‌ و خستگى‌ناپذیر و انقلابیى‌ بنیادى‌ در میدان‌ فکر و عمل‌ بوده‌ ، کارى‌ که‌ امام‌ حسین‌ ( ع‌ ) به‌ صورت‌ قیام‌ خونین‌ انجام‌ داد ، وى‌ قیام‌ خود را در لباس‌ تدریس‌ و تأسیس‌ مکتب‌ و انسان‌ سازى‌ انجام‌ داد و جهادى‌ راستین‌ کرد .




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : جمعه 93/5/3

با پایان‌ یافتن شب‌های نورانی قدر، ماه مبارک رمضان نیز به پایان نزدیک می‌شود و فرصت اندکی برای نجوای «إِلَهِی لا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لا تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ...» باقی مانده است.

دعایی که در مشهورترین کتاب ادعیه شیخ طوسی یعنی «مصباح المتهج‍ّد و سلاح المتعب‍ّد» آمده و نقل شده است

امام زین‌العابدین(ع) در ماه رمضان‏ پس از اقامه نماز شب و هنگام فرا رسیدن، این دعا را قرائت می‌کردند.

این دعا به روایت شیخ ابو محمد هارون‌ بن موسی تلعکبری به اسنادش از حسن‌ بن محبوب زراد از «ابوحمزه ثمالی» از امام سجاد(ع) باقی است.

اما ابوحمزه ثمالی کیست؟

در جلد نخست دانشنامه امام رضا(ع) آمده است: ابوحمزه ثابت بن ابی‌صفیه (دینار)، از شخصیت‌های برجسته و مورد احترام شیعه، به حکم انتسابش به تیره ثماله یا اسکان در منطقه ثماله، به لقب «ثمالی» معروف شده و مورد مدح امام رضا(ع) قرار گرفته است.

برابر قول مشهور، وی از اصحاب و روایات چهار تن از معصومان، امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم(ع) بود.

او امام رضا (ع) را درک نکرد و طبعاً راوی حدیثی از آن حضرت نیست، اما به اعتبار موقعیتی که در عالم تشیع داشته، مورد مدح و تمجید آن حضرت قرار گرفته و این ستایش در بسیاری از کتب رجالی شیعه انعکاس یافته است.

امام رضا(ع) درباره او فرمود‌ه‌اند: ابوحمزه در زمان خویش مثل سلمان یا لقمان در زمان خود بود، بدان سبب که به چهار تن از ما، یعنی علی بن حسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد و در برهه‌ای موسی‌ بن جعفر خدمت کرده و با چهار تن از ما رفت و آمد داشته است.

نقل 107 حدیث توسط ابوحمزه ثمالی

اندکی تأمل درباره دو شخصیت پیش گفته که ابوحمزه به آنان تشبیه شده، عظمت وی را بیش از پیش آشکار می‌سازد.

پیامبر (ص) «سلمان» را به اعتبار جلالت و والایی‌اش از اهل بیت خود دانسته بود و لقمان نیز به حکمت و دانایی شهره تاریخ است، به گونه‌ای که نبی مکرم اسلام(ص) خود را بدو تشبیه می‌کند. بنابراین، سخن امام نشان از کمال و حکمت ابوحمزه دارد.

به‌رغم این مکانت و بزرگی ابوحمزه، از زندگی‌نامه وی اطلاع‌ چندانی در دست نیست و منابع تاریخی و حدیثی از زندگی، و ولادت، رشد، خاندان و نیز فعالیت‌های مذهبی و اجتماعی‌اش سخن در خوری ارائه نمی‌کنند.

البته آورده‌اند وی کوفی، از موالی مهلّب، ازدی و از راویان بزرگ است که در سلسله 107 حدیث قرار دارد. یعقوبی نیز او را از فقهای عهد ابوالعباس سفاح (خلافت 132-136ق) معرفی می‌کند.

اعتبار ابوحمزه نزد اهل تسنن

با اینکه اهل سنت کمتر از روایان شیعی نقل روایت می‌کنند، به ویژه آنگاه که مورد توجه خاص این مذهب باشد، ابوحمزه از کسانی است روایاتش به فراوانی مورد توجه آنان قرار دارد، چنانکه ابن‌ عساکر در جاهای مختلف و ابن‌کثیر در موارد بسیار با اخبار و روایاتش استناد جسته‌اند و ابوالفرج اصفهانی نیز در الأغانی روایات فراوانی از او دارد.

در میان رجالیون شیعه نیز ابوحمزه مورد ستایش و تعدیل واقع شده است و نجاشی او را از افراد ثقه می‌داند.

در بیان مقام وی، حتی کرامتی برایش ذکر کرده و گفته‌اند که او دعای آموخته از امام سجاد(ع)‌ را بر دست شکسته فرزندش خواند که به یکباره خوب شد، به گونه‌ای که یحیی‌ بن عبدالله شکسته‌ بند نتوانست تشخیص دهد کدام دست او شکسته بود. (بحار الانوار، ج 92، ص 230)




ارسال توسط نشریه حضور
   1   2   3   4   5   >>   >

اسلایدر