سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

شلمچه بودیم!
آتش دشمن سنگین بود و همه جا تاریک تاریک.

بچه ها، همه کپ کرده بودند به سینه خاکریز.دور شیخ اکبر نشسته بودیم و می گفتیم و می خندیدیم که یه دفعه دو نفر اسلحه به دست از خاکریز اومدند پایین و داد زدند:" الایرانی!الایرانی!" و بعد هر چی تیر داشتند خالی کردند تو آسمون.
نگاهشون می کردیم که اومدند نزدیکتر و داد زدند:" القم!القم! بپر بالا".
صالح گفت:" ایرانی اند! بازی درآورده اند!"
عراقی با قنداق تفنگ زد به شانه اش و گفت:" الخفه شو!الید بالا!"
نفس تو گلوهامون گیر کرد.

شیخ اکبر گفت:" نه! مثل اینکه راستی راستی عراقیند".
خلیلیان گفت:" صداشون ایرانیه".
یه نفرشون چند تا تیر شلیک کرد و گفت:" روح! روح!"
دیگری گفت:" اقتلوا کلهم جمیعا".
خلیلیان گفت:" بچه ها می خوان شهیدمون کنند."و بعد شهادتین و خوند.
دستامون بالا بود که شروع کردند با قنداق تفنگ، ما رو زدن و هلمان دادن که ببرندمون طرف عراقیا.

همه گیج و منگ شده بودیم و نمی دونستیم چیکار کنیم که یه دفعه صدای حاجی اومد که داد زد:" آقای شهسواری! حجتی! کدوم گوری رفتین؟!"
هنوز حرفش تومو نشده بود که یکی از عراقیا، کلاشو برداشت.

رو به حاجی کرد و داد زد: بله حاجی! بله! ما اینجاییم!

حاجی گفت:" اونجا چیکار می کنید؟
گفت:" چند تا عراقی مزدور دستگیر کردیم" و زدند زیر خنده و پا به فرار گذاشتند.




ارسال توسط نشریه حضور

اسلایدر