سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

معلممان امروز با یک کت شلوار نو آمد سر کلاس و یک گل هم روی یقه کتش بود صورت را 7 یا 8 تیغه کرده بود سیبیل و موی خودش را به رنگ شماره 1 پر کلاغی رنگ کرده بود کلا در فلان جا عر وسی بود !
روی تخته عکسی را نصب کرد و با خنده نشست روی صندلیش. آن مرد اخمو که تا به حال نمیخندید شاد بود! داستان چیست؟یکی از بچه پرسید آقا این عکس چیست روی تخته؟ معلم با لبخند و با غرور جواب داد این عکس یک ایرانی واقعی و یک مرد با صلابت و فکور ،دانشمند ،علامه ،خوش تیپ با فرهنگ و آزاد اندیش است.احمد از ته کلاس پرسید یعنی کی آقا؟

معلم لبخندش را قورت داد و گفت بچه : این اصغر فرهادیه .... نمیشناسید .....

بچه ها همه با تعجب گفتند: نه

معلم که ناراحت شده بود دفتر حضور غیاب را باز کرد و می خواست شروع کند ..... که جواد از ته کلاس پرسید: آقا این اصغر خان چیکار کرده؟ معلم خرکیف شد و گفت:پسرم ایشون نام ایران را بلندآوازه کرده است.
بچه ای از سمت راست کلاس پرسید یعنی مدال آورده؟معلم گفت بالاتر عزیزم! ایشون اسکار گرفته است. بچه ها حال کردن گفتند: از کجا آورده؟ گفت از آمریکا ...
معلم بلند شد چند قدمی زد و گفت:
این مرد یک اسطوره است تمام هستی خود را برای ایران داده . محمد از ته کلاس گفت یعنی شهید شده است؟معلم گفت نه پسرم این اسطوره زنده است.
یکی از بچه هاگفت :خوب شهدا هم زنده هستند.معلم که کم کم داشت عصبی می شد گفت: این چرت و پرت ها قدیمی شده باید به فکر دموکراسی بود! یکی بی اجازه گفت: دموکراسی را در فیلم می شود ؟معلم که آمپرش روی نود درصد بود گفت : هر چیزی می تواند نشانه دموکراسی باشد ندیدی جناب استادفرهادی گفت ما عاشقان دموکراسی و آزادی هستیم؟
پس او اسطوره زنده ماست . نوه یک شهید گفت اصغر آقا ترکش خورده یا چند گلوله برای آزادی ملت ها شکلیک کرده است؟ معلم که عینکش را برداشته بود گفت: او با قلمش میجنگد و من با صدای رسا گفتم ببخشیدآقا کدام قلم؟معلم باعصبانیت گفت قلم آزادیخواهی و اینکه بفهمانی دیکتاتوری نمیماند و غبار دیکتاتوری ایران را گرفته ....
یکی از بچه ها بی مقدمه گفت آقا بوسیدن زن ها حرام است؟
معلم آب دهنش را غورت داد و گفت:در عصر امروز ما این چه حرفی است ؟استاد فرهادی باید نشون بده ما صلح طلبیم بوسیدن قهرمان هم خیلی خوبه.
محمد گفت : آقا راست میگه بچه ها مادر بزرگم وقتی داشت خواهر زاده شهیدش رو می بوسید گفت دارم یک قهرمان رو میبوسم .

معلم که دست پاچه شده بود گفت مهم اینکه نام مارو بلند آوازه کرده است هرجوری باشه ...... فریبرز گفت ولی احمدی روشن هم یک قهرمان ملی بود ...... معلم با یک هوار حرفش را قطع کرد و گفت ما انرژی هسته ای نمیخایم ما نفت داریم سکوتی مهیب کلاس را گرفت و معلم با بغضی همراه با عصبانیت گفت: امروز چی داریم داوود با صدای آرام از نیمکت اول گفت: املا آقا معلم !
معلم گفت :برگه ها روی میز .... بنویسید.... اصغر فرهاید یک ایرانی واقعی وملی است .....
دیروز همه بچه ها برگه ها راسفید تحویل دادند




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 91/1/9

روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت.
فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:
می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد…
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و…

خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.
تو همان را هم از من گرفتی.
این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟
و سنگینی بغضی راه کلامش بست…
سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : شنبه 91/1/5

ساقیا در سال نو احساس عزت می کنم
باز هم از نایب مهدی اطاعت می کنم

طبق آن فرمایشات رهبر روشن ضمیر
سال تولید است و ما از آن حمایت می کنیم

باز آقا محضرت عرض ارادت میکنیم
آسمان را روشن از شمع ولایت میکنیم

گفته ای تولید ملی، گفته هایت روی چشم!
باز از سرمایه و از کار ایرانی حمایت میکنیم

ما پر از کار مضاعف ،همت افزون تریم
باجهاد اقتصادی، خرق عادت میکنیم

بازهم چشمان دنیا خیره بردستان ماست
چشم دنیا را به دست خود هدایت میکنیم

کشور ما با فروغ احمدی روشن شده
گفتمان را، گفتمان عشق و ایثار و شهادت می کنیم

***

اسئل الله لکم سیر الی توفیقات
سال و عمر تو شود پر ز تمام برکات

باز گوش و دلمان با سخن خامنه ای است
همگی حامی کار و ثروت و تولیدات

*** 

باز هم با امر تو تجدید بیعت میکنیم
عرصه تولید ملی را حمایت میکنیم

کار و سرمایه که جای خود ، بدان آقای من
ما تمام هستی خود را فدایت میکنیم

 

"همه با هم تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی"




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : جمعه 91/1/4

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
کاسب پیر دگر باره جوان خواهد شد!

من و تو غمزده از این همه خرج شب عید
لیکن او صاحب یک سود کلان خواهد شد

موسم دلخوری و گیجی آن اهل حقوق
وقت بشکن زدن پیشه وران خواهد شد

حرف عیدی نزنی پیش خسیس الدوله
که کند سکته و درخاک نهان خواهد شد

اول عید ، حقوق من و تو نفله شود
سرمان باز دچار دَوران خواهد شد

باز ذکر « چه کنم ، آی چه کنم » می گیریم
قلبمان نیز دچار ضربان خواهد شد

مخمان سوت زد از قیمت شیرینی جات
کم کمک قیمت آن ، قیمت جان خواهد شد

مرد در « خانه تکانی » شده شاگرد زنش
دم عید است و چنان رفتگران خواهد شد

از هجوم فک و فامیل فلان شهر به « ده »
چون هتل ، خانه ی مشدی رمضان خواهد شد


قبل عید که نتونستیم خرید کنیم ... امروز رفتم خرید ...

چون اگه قبل عید میرفتم برا خریدن ماهی قرمز باید پول ماهی سفید مازندران را میدادم

سبزه هم نگو ... انگار طلا سبز کردن .... اووووووووووووه

برنج هندی هم که خدا برکت بهش بده نصفش تو معده نصفش تو روده نصفش ...از بس درازه

گوشت هم که از گوسفندی رسیدیم به گوشت گوساله و استرالیایی و بریزیلی و ...... خدا عاقبتمون رو بخیر کنه

بقیه اش رو نمیگم عیدتون خراب میشه ...




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 91/1/2

که گفته پورنوگرافی بد است؟ که گفته فحش دادن بد است؟ که گفته اعتیاد بد است؟ که گفته مشروب بد است؟ که گفته سیگار بد است. که گفته خشونت بد است؟ که گفته تمسخر بد است؟ که گفته شاه بد بود؟ که گفته آمریکا بد است؟ که گفته اسرائیل بد است؟ که گفته ظلم بد است؟ که گفته جنایت بد است؟ که گفته تجاوز بد است؟ که گفته کفر و الحاد بد است؟


چرا ما همه را می خواهیم با خودمان بسنجیم؟ خوب شاید برخی دوست داشته باشند بدون لباس در خیابان بیایند. برخی دوست داشته باشند زنا کنند. برخی دوست داشته باشند عمل جنسی شان را همه ببینند. برخی دوست داشته باشند به خدا و دین و امام و پیغمبر توهین کنند. برخی دوست داشته باشند به بسیجیان و نظام و ... فحش دهند. برخی دوست داشته باشند از آمریکا تمجید کنند. برخی دوست داشته باشند از اسرائیل تمجید کنند. برخی دوست داشته باشند شیطان را بپرستند.

چه اشکالی دارد فیلم سازی بیاید گشت ارشاد و نیروی انتظامی را به لجن بکشد، آنها را دخترباز نشان دهد، آنها را باج گیر نشان دهد و یک عده دزد و شیاد را در آخر فیلمش قهرمان کند و کارشان را توجیه کند؟ چه اشکالی دارد بیاید پای یک فرد ریشوی یقه سه سانتی شورت آمریکایی بپوشاند؟ آیا نباید به این فرد در جمهوری اسلامی اجازه اکران فیلمش را داد؟ یا یک نفر دیگر بیاید تمام حرف هایی که بی بی سی در طول سال 88 سعی می کرد به مردم القاء کند، در یک فیلم با زیبایی تمام به تصویر بکشد و احساسات مردم را برانگیزد. یا فرد دیگری بیاید شهوانی شدن یک زن و مرد را به صورت ریز به ریز و طولانی و لذت بخش و نیز چراغ خاموش کردن برای نزدیکی شان را نشان دهد. چرا اینها نباید در جمهوری اسلامی اکران شود؟

چون قانون گفته؟ خب بگوید، قانون برای خودش گفته. قانون نویس حتماً درک پایینی داشته که گفته "هرآنچه مخالف با فرهنگ اسلامی و حیا بود، اجازه اکران ندارد".اصلاً کی گفته فرهنگ اسلامی درست است؟ مگر نه آقای شمقدری؟ گویا درد دل شما را می گوییم، نه؟


شهدا خون دادند؟ می خواستند ندهند؛ می خواستند کشته نشوند. اصلاً چرا مانع شدند عراقی ها به ما تجاوز کنند؟ مگر تجاوز چیز بدی است؟ مگر آن ضرب المثل فرانسوی را نشنیدی که «اگر در مقابل تجاوز نتوانستی مقاومت کنی، از آن لذت ببر». به ناموس ما تجاوز می کردند؟ ناموس مگر ارزشی دارد؟ گذشت آن زمان که دینمان از زن و بچه مان برایمان مهمتر بود. اینها مال قدیم است. مال زمان امام حسین است که زن و بچه اش را فدای دینش می کرد. الآن پیشرفت شده. الآن هم به خاکمان تجاوز کرده اند، هم قرآنمان را آتش زدند، هم به زن ها و دخترانمان در عراق و فلسطین و افغانستان و جنوب لبنان تجاوز کردند. بابا بخدا گذشت آن زمان که برادر برادرش را زیر آب با دستان خودش خفه می کرد که عملیاتمان لو نرود. گذشت آن زمان که ناخن های مان را ساواک می کشید و شکنجه جسمی و جنسی و روحی مان می داد، ولی حاضر نمی شدیم نیروهای انقلاب را لو بدهیم. گذشت آن زمان که در اردوگاه های عراق، میخ در سرمان فرو می کردند تا مرگ بر خمینی بگوییم و نمی گفتیم.

الآن عصر، عصر تجاوز است. تجاوز به همه چیز؛ به دین، به ناموس، به غیرت، به شجاعت، به اخلاق، به فرهنگ، به آداب، به سنت، به مقدسات، به خاک، به همه چیز. اسم خارجی اش هم «تعامل فرهنگ ها» یا «گفتگوی تمدن ها»ست. ما باید این افکار قدیمی را کنار بگذاریم و به هنرمندانمان اجازه دهیم به همه چیزمان تجاوز کنند تا پیشرفت کنیم. البته اگر از اسم «تجاوز» خوشتان نمی آید، می توانید نامش را «انتقاد» بگذارید.

تورو خدا دست آقای شمقدری را باز بگذارید؛ تجمع مقابل وزارت ارشاد چه معنایی دارد؟ باور کنید این کارها مال عهد بوق است. الآن که عصر غیرت ورزیدن روی چیزی نیست. بله، اگر نان و کبابتان کم شد، تجمع کنید، اعتراض کنید، راهپیمایی کنید، شیشه بشکنید، به آتش بکشید. اما باورها که ارزشی ندارند. بگذارید همه به باورهایتان حمله کنند. مدتی هم باورهای دیگری داشته باشید و دوباره باورهای دیگر و دوباره باورهای دیگر و دوباره... هر طور فیلم سازها برایتان فیلم ساختند، همانگونه باور داشته باشید. اگر گفتند برهنگی خوب است، برهنه باشید. اگر گفتند بی غیرتی خوب است، بی غیرت باشید. اگر چادر را مسخره کردند، سریع آن را از سر خود در بیاورید. اگر به بسیج و بسیجی فحش دادند، شما هم اگر بسیجی هستید انصراف دهید و اگرنه فحش دهید.

بالاخره فیلم سازها خدایان جامعه اند دیگر؛ مگر نمی بینید مصونیت قانونی دارند؟ هیچوقت بخاطر فسادشان مورد برخورد قانون قرار نمی گیرند. هنرمند یعنی خدا روی زمین. هنرمند یعنی همه چیز یک کشور. هنرمند یعنی سرمایه اصلی هر ملت. هنرمند را فقط باید تقدیر کرد. فقط باید به او جایزه داد. از آقای ضرغامی و شمقدری و حسینی یاد بگیرید. هنرمند فیلم پورن هم بسازد، از او تقدیر می کنند و به او جایزه می دهند. باور ندارید؟ امتحان کنید.




ارسال توسط نشریه حضور
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >

اسلایدر