سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

مادرم سلام من که میدانم نامه را میخوانی آخر نامه از یک دل شکسته درآمده
مادرم حال و هوای این روزهای شهرما دیدنیس هر کس به دنبال تهیه وسایل عید
مادرم دغدغه مردم گرانی پسته و مد جدید لباس های بهاری و تعطیلات هوای کدام شهر بهتر است و...
مادرم به نظر تو امسال عید چگونه است؟؟؟
میگویندسال خوش یمنی است
مادرم راستی فاطمیه چندم است؟؟
میگویند چهارم عید است اشکال ندارد تا چهارم عید شادی ها ودید و بازدید هایمان را میکنیم بعد شما...
اصلا میگویند روایت اول معتبر نیس روایت دوم هم که بعد عید پس خیالمان راحت شد
مادرم خاک بر دهان من که نمیدانم چه میگویم
آخر مگرمادر مرده عید دارد؟
مادر این مردمان مارا نمیفهمند به ما میگویند شما افراطی هستید میگویند یعنی چیه
محرم عزا صفر عزا فاطمیه عزا رمضان عزا
مادرم از ماهم انتظار نداشته باش ماهم حرفی بیش نیستیم
اگر ما عزادار بودیم این وضعمان نبود این همه گناه این همه....
ولی مادرم ما پسران و دختران تو هستیم اینروزها که همه در تکاپوی شادی هستند
ما در غم شما عزاداریم لباس های عید ما پیراهن های مشکی و شال های عزایی است که
محرم برای پسرشما و حال برای شما بر تن میکنیم




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : سه شنبه 91/2/5

حضرت فاطمه(س)می‌فرمایند: و من، آن کلمه‌ی نیکوی خداوندم. (الفضائل/80)

 من فاطمه‌ام، واژه‌ی حسنای خداوند
از ماه نشان دارم و با آینه پیوند
من فاطمه‌ام، سرخ تر از خاطره ی سیب
من فاطمه ام، سبزتر از واژه‌ی لبخند

 

حضرت فاطمه(س)می‌فرمایند: و ما وسیله‌‌ی ارتباط خدا با مخلوقاتیم. (دلائل‌الامامه/32)

 سرشار نگاه آسمان کن ما را
از خود برهان و بی‌نشان کن ما را
ای واسطه‌ی فیض خداوند کریم
بر سفره‌ی دوست، میهمان کن ما را

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: و ماییم برگزیدگان خدا و جایگاه پاکی‌ها. (ارشاد شیخ مفید/1/270)

 ای محرم راز جمع افلاکی‌ها
چون سرو، رها ز مجمع خاکی‌ها
یک جرعه زلال آفتابم بچشان
ای روح بلند قله‌ی پاکی‌ها

 

  حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: ... و ما دلیل‌های روشن خداییم. (ارشاد شیخ‌ مفید/1/270)

 در ظلمت شب، دلیل راهم هستید
چون کوه، همیشه تکیه‌گاهم هستید
ای حجّت‌های روشن خالق مهر
در تیرگی زمانه ما‌هم هستید

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: ... و ما وارثان پیامبران الهی هستیم. (ارشاد شیخ مفید/1/270)

 دریا صفتید و روح باران دارید
چون سبزه طراوت بهاران دارید
هستید شما وارث پیغامبران
در سینه همیشه نور قرآن دارید

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، حج را برای استواری و تحکیم دین قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

 تا چشمه‌ی عشق، جاری دین گردد
دل‌های همه، بهاری دین گردد
واجب شده حج به امر یکتای بزرگ
تا مایه‌ی استواری دین گردد

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، رسیدگی به خویشان را برای طول عمر و باعث فزونی در خویشان قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

 چونان که ادب به آبرو افزاید
اخلاص، به قدر هر نکو افزاید
اهل صله‌ی رحم اگر بود کسی
فرمود: خدا بر اهل او افزاید

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، اطاعت از ما- اهل‌بیت علیهم‌السلام- را برای ایجاد نظم و همبستگی در مردم قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

 خواهی ز گسستگی رهایی یابی
یا جلوه‌ای از نور خدایی یابی
فرمان ببر از اوامر حضرت دوست
تا راه به اوج کبریایی یابی

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، صبر را وسیله‌ی استحقاق و شایستگی پاداش قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

 گر پنجره‌ی نگاه تو غم دارد
صدها گره بزرگ و مبهم دارد
با صبر بر آن، رسی به پاداشی نیک.
کاین راه، هزار پیچ و صد خم دارد

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، شرک را به منظور اخلاص بندگی، حرام نمود. (بحارالانوار/29/223)

 تا دور شود هر عمل از شیوه‌ی بد
اعمال همه، خالص و زیبا گردد
دانای توانای عزیز یکتا
بر دفتر شرک، مهر«باطل شد» زد

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، وفای به نذر را برای رسیدن به مغفرت و آمرزش خویش قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

 ای آن‌که به دل امید رحمت داری
از حق طلب رحم و عنایت داری
در راه وفا به نذر خود سخت بکوش
گر میل رسیدن به سعادت داری

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، نیکی به پدر و مادر را سبب امان از خشم خود قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

 خواهی برهی ز خشم ایزد، ای دوست
چون برگ، گناه تو بریزد، ای دوست
نیکی به پدر- مادرخود کن بسیار
از کار بدت لطف نخیزد، ای دوست

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، جهاد را مایه‌ی عزّت و شکوه اسلام قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

 چون سرو، همیشه آسمان همّت باش
هم‌قامت آسمان پر شوکت باش
وقتی که جهاد، عزت اسلام است
جهدی کن و هم‌رکاب این عزت باش

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، امر به معروف را برای حفظ مصالح عمومی جامعه قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

 هر جامعه‌ای که اهل تقوی گردد
سرشار شکوفه و شکوفا گردد
یک قطره نکویی اگر آنجا افتد
با امر به معروف، چو دریا گردد

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: از مؤمنین نیست کسی که همسایه‌اش از شر و آزار او در امان نباشد. (دلائل‌الامامه/1)

 حیف است طریق عشق را سد باشی
در روشنی آب، مردّد باشی
در سایه‌ی سبز زندگانی، ای دوست!
همسایه چو با کسی شدی، بد باشی

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: از بخل دوری کن، زیرا بخل درختی است در جهنم که شاخه‌هایش در دنیا می‌باشد و هر‌کس به آن شاخه‌ها بیاویزد، داخل در جهنم می‌شود. (دلائل‌الامامه/4)

 آن شاخه که بی میوه قدی خم دارد
بخل است، که ریشه در جهنم دارد
هر‌کس که از آن شاخه بیاویزد سخت
شک نیست- زمین خوردن محکم دارد

 

  حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: سخاوت، درختی است در بهشت که شاخه‌هایش در دنیا گسترده است و هر‌کس شاخه‌ای از آن را بگیرد داخل بهشت می‌شود. (دلائل‌الامامه/4)

 ای دوست! سخاوت، آسمان پیوند است
این شاخه‌ی سبز باغ بی‌مانند است
چید آن‌که از این شاخه گلی- بی تردید-
در هر دو سرا، عزیز و عزّتمند است

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: همانا از بندگان خدا، تنها دانشمندان از خدا می‌هراسند. (بحارالانوار/2/45)

 زنهار! به جمع جهل، ملحق نشوی
گستاخ، در امر حضرت حق نشوی
با روشنی علم، ره صبح بجوی
تا همدم تاریکی مطلق نشوی

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: دو لشکر ظلم، با هم برخورد نمی‌کنند جز این‌که خداوند، آن‌ها را به خودشان وا‌می‌گذارد. (کشف‌الغمه/2/581)

 در لشکر ظلم، مرد حق‌باور نیست
چون جامعه‌ای که «نهی از منکر» نیست
وقتی که به هم دو لشکر ظلم رسند
دستی به عنایت از سوی داور نیست

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: بهترین شما کسانی هستند که با تواضع، دیگران را یاری می‌کنند. (دلائل‌الامامه/7)

 پرهیز کن از غرور، از «من» بودن
از سنگ‌شدن، شبیه آهن بودن
خواهی که به بام رستگاری برسی
باید که چو خورشید، فروتن بودن

 

  حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: اگر به آنچه شما را امر نمودیم عمل می‌کنی و از آنچه شما را بر حذر داشته‌ایم دوری می‌کنی از شیعیان ما هستی و گرنه هرگز. (بحار‌الانوار/65/156)

 با هر‌چه نکویی‌ست، نکو باید شد
سرشار زلال آبرو باید شد
می‌خواهی اگر شیعه‌ی مولا باشی
فرمانبر امر و نهی او باید شد

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: از بخل دور باش، زیرا بخل مرضی است که در شخص کریم وجود ندارد. (دلائل‌الامامه/4)

 بخل از قطرات سبز باران دور است
فریاد کویری از بهاران دور است
بخشنده‌تر از بهار باید بودن
بیماری بخل، از کریمان دور است

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: همانا خداوند، نیکوکار بردبار با‌ عفت را دوست می‌دارد. (دلائل‌الامامه/1)

 در جاده‌ی‌ رنج، نا‌شکیبی نکنی
با خواب سراب، خود‌فریبی نکنی
از دامن پاکدامنی خوشه بچین
تا خویش، دچار بی‌نصیبی نکنی

 

  حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: همانا حیا از ایمان است و نتیجه‌ی ایمان، بهشت می‌باشد. (کافی/2/106)

 در دست سپیده، برکاتی دگر است
پیغام سحر را، کلماتی دگر است
ای آن‌که امید زندگانی داری
در روشنی حیا، حیاتی دگر است

 

  حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشتند. (بحارالانوار/65/156)

 در دامن روشنی، کبوتر باشد
در ظلمت روزگار، اختر باشد
در باغ بهشت، شیعه‌ی آل علی
چون سرو سهی از همگان سر باشد

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: همانا خوشبخت واقعی کسی است که علی را چه در زمان حیاتش و چه پس از وفاتش دوست بدارد. (بحارالانوار/27/74)

 در دفتر روشنایی و برگ سحر
نقل است چنین ز دختر پیغمبر:
آنان که حقیقتا سعادتمندند
دارند به دل مدام، حبّ حیدر

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: جانم فدای تو و جان و روح من سپر بلاهای جان تو یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود- اگر تو در خیر و نیکی به سر ببری با تو خواهم زیست و اگر در سختی‌ها و بلاها گرفتار شدی باز هم با تو خواهم بود. (کوکب الدری/1/196)

 گردم به فدای حضرتت یا مولا
ای روشن از انوار تو تاریکی‌ها
در نیک و بد زمانه همراه توام
هرگز نشوم از تو و عشق تو جدا

 

  حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: آن لحظه‌ای که زن در خانه‌ی خود می‌ماند- و به امور تربیت فرزند می‌پردازد- به خدا نزدیک‌تر است. (بحارالانوار/43/92)

 آن‌گاه که زن جامه‌ی تقوی پوشد
در تربیت صحیح طفلش کوشد
در سایه‌ی قرب خالق بی‌همتاست
از خانه‌ی او چشمه‌ی هستی جوشد

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: بعد از غدیر خم، خداوند برای هیچ‌کس عذر و بهانه‌ای باقی نگذاشته است. (دلائل‌الامامه/37)

 بعد از غدیر، آینه معنا گرفته است
آری؛ دوباره فصل نوی پا گرفته است
دیگر نمانده جای دلیل و بهانه‌ای
عشق علی‌ست؛ در دل ما جا گرفته است

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: کسی که عبادت‌های خالصانه‌ی خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ، برترین مصلحت او را به سویش فرو خواهد فرستاد. (بحارالانوار/67/249)

 در خانه‌ی دل یاد خدا جاری ساز
جان و دل خود، به سوی حق ده پرواز
خواهی برسد عاقبت نیک ای دوست
خالص شو و عاشقانه کن راز و نیاز

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: اول همسایه بعد اهل خانه. (وسائل‌الشیعه/7/112)

 ای شمع وجود عشق را پروانه
با بخشش و ایثار مشو بیگانه
همسایه به اهل خانه اولی بشمار
تا نور شود تیرگی کاشانه

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: لذتی که از خدمت حضرت حق می‌برم، مرا از هر خواهشی باز‌داشته است. (ریاحین‌الشریعه/1/105)

 شادم به لقای روی او هر نفسی
جز او نبود برای من دادرسی
شوقی که برای خدمت حق دارم
بسته است به روی من در هر هوسی

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: بهشت، زیر پای مادران است. (مستدرک/15/180)

 آیینه‌ای از صفات داور باشد
سرچشمه‌ای از حیات کوثر باشد
در خدمت او باش که فرمود: بهشت
در زیر قدوم پاک مادر باشد

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خشنودم به آنچه که خدا و پیامبر او برای من رضایت دادند. (مناقب ابن‌شهرآشوب/3/351)

 از دست مده آ‌نچه خدایت داده است
یا معرفتی که مصطفایت داده است
مردان خدا همیشه راضی هستند
.بر آنچه خدا بدان رضایت داده است

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: مثَلَ امام، مانند کعبه است. مردم باید در اطراف آن طواف کنند نه آن‌ که دور مردم طواف نماید. (بحارالانوار/36/353)

 نور است امام، کعبه‌ی امید است
تابان و فروزنده‌تر از خورشید است
اندر دل شیعه مهر او کم نشود
چون گرد مدار لطف او چرخیده‌ست

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: آنچه برای زنان نیکوست این است که- بدون ضرورت- مردان نا‌محرم را نبینند، و نامحرمان نیز آن‌ها را ننگرند. (بحارالانوار/43/54)

 گر زن به حجاب خویش مستور شود
از دیده‌ی آلوده و بد دور شود
نیکوست برای زن که الگو گیرد
از فاطمه، تا شاخه‌ای از نور شود

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: پاداش خوشرویی در برابر مؤمن، بهشت است. (بحارالانوار/72/401)

 آن‌کس که گشاده‌رو و خوش‌رفتار است
دل‌خوش نه به این جهان بی‌مقدار است
در باغ بهشت می‌دهندش مأوا
سر‌خوش به لقای حضرت دادار است

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: تا زنده‌ام، همواره به ارزش‌های امام علی(ع) معترف خواهم بود. (بحارالانوار/43/38)

 فرموده چنین گوهر هستی زهرا:
سوگند به آن ‌که داده هستی ما را
بر ارزش والای علی معترفم
هرگز نکشم دست ز راه مولا

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند متعال، امامت ما را برای ایمنی از تفرقه قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

 آرام شود تا دل خلق نگران
تا گم نکنیم راه؛ حیّ سبحان
در جامعه ایجاد امامت فرمود
تا تفرقه آتش نزند هستی‌مان

 

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، روزه را برای پابرجایی اخلاص واجب نمود. (بحارالانوار/29/223)

 تا پاک‌تر از نگاه مهتاب شویم
چون آینه بی‌ریاتر از آب شویم
روزی‌ده خلق،‌روزه واجب فرمود
تا ناب‌تر از گوهر نایاب شویم




ارسال توسط نشریه حضور

این را به هوای کربلا پُست کنم

یا اینکه به مشهدالرّضا پُست کنم؟

یک نامه نوشته ام برایت بی بی!

این را به نشانی کجا پست کنم؟



بسم الله الرّحمن الرّحیم

بی بی! سلام، شب شده و کرده ام هوات

گفتم یکی دو خط بنویسم که از صفات،

کم کم زلال تر شوم و مثل آینه

روحم جلا بگیرد و از برکت دعات

مثل پرنده ها بپرم سمت آسمان

مثل فرشته ها بزنم بال در هوات ...

بانوی خوب من! چه خبر؟ از خودت بگو

از زخم های کهنه تر از چادر سیات،

که خاکی است و بوسه شلاق می خورد

از آتشی که شعله زد از گوشه ردات...

مولا کجاست؟ زخم دلش را چه می کند،

آن شیر زخم خورده صحرای عادیات؟

از من سلام و عرض ارادات و بندگی

حتماً ببر به خدمت چشمان مرتضات...

***

ما را ملال نیست به جز دوری شما

خوبند بچه هام ... به قربان بچه هات...

جانم فدای زخم تو ای کاش پشت در،

زیر فشار خرد کننده خودم به جات

بودم که تازیانه و سیلی به من خورد،

تا از کبود فاجعه می دادمت نجات

یا اینکه زهر شعله آتش به من رسد

خاکسترم بسازد و ریزد به خاک پات...

 اما چه حیف، روی تو نیلی شد و من آه ...

ماندم به حسرتی که دهم جان و دل برات ...

من نذر کرده ام که شود پهلوی تو خوب

من نذر کرده ام که خدایم دهد شفات

این نامه محتوی کمی خاک تربت است

مال زمین زخمی غم، مال کربلات

گفتم برایتان بفرستم که تا مگر

مرهم شود برای همان زخم شانه هات ...

قربان این غمت که گره خورده بر دلم

قربان این جنون که مرا می دهد حیات

یک لحظه صبر کن و ... ببین راستی... عزیز

بین من و شما نکند خط ارتباط،

یک لحظه قطع گردد و سرگشته تر شوم،

لطفاً بگیر دست مرا، اِهدِنَا الصِرّاط...

می ترسم اینکه گم بکنم شهر ندبه را

می ترسم اینکه گم بکنم کوچه سَمات

می ترسم اینکه باز در انجام واجبات

یا اینکه در تداوم ترک محرّمات

از من قصور سر زند وای وای وای

شرمنده تو گردم و آن چشم پر حیات...

بی بی! مباد آن که فراموشتان شود

جان حسین جان حسن حاجت گدات...

خیلی ببخش طول کشید و اذان صبح

آمد و این موذن و حیِّ عَلَی الصّلات ...

من هم که با این همه واگویه خوانی ام

خیلی شدم مزاحم ساعات اِلتجات

پس بیشتر عزیز! مزاحم نمی شوم

قربان چشم های همیشه خدا نمات ...

بلوار نخل، کوچه هفتم، پلاک شعر

باشد نشان خانه من توی کائنات

چشم انتظارمت که جوابی به من دهی

با دست خط سبز، که جان را کنم فدات

دارد تمام می شود این نامه ... والسلام


 امضاء ... خط فاصله ... نشریه حضور




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : دوشنبه 91/1/21

در زمانی اندک فاطمه س فرزانگانی را پرورش داد که از جاری معرفت نوشیدند. و بر تارک تاریخ درخششی ابدی یافتند.

از این مجموعه، گروهی همچون اسماء بنت عمیس و ام ‏سلمه، انسانهایی آزاد و صاحب موقعیت های قبیله‏ ای و خویشاوندی بودند و برخی دیگر مانند فضه نوبیه، بردگانی آزاده، که از مسیر حق پای به عقب نکشیدند، هر چند پایگاه اجتماعی در اختیار نداشتند و فشارهای اجتماعی مستقیماً روح و جانشان را آزار می‏داد. از این روی مروری بر رخدادهای زندگی آزادگان، بهترین الگو برای نسل پویای امروزی است.


فضه در دامنه رشته کوه های سرخ و برافراشته نوبه در شرق آفریقا به دنیا آمد. این رشته ‏کوه ها در جنوب مصر ، مناطق وسیعی را شامل می‏شود.

صورتی گندم‏گون و نمکین داشت، گرم و شیرین سخن می‏گفت. چهره‏ای مهربان، قلبی غمخوار، قریحه‏ای دلپذیر و ذوقی ظریف داشت. استعدادهای شگرفی که از خود نشان می‏داد، از نسب و اصالت ویژه‏اش حکایت می‏کرد.

صاحب کتاب «نخبه البیان فی تفضیل سیده النسوان‏» معتقد است که: اعطای خادمه به فاطمه زهرا(س) بعد از زمانی بوده که همه فقراء مدینه از جمله اصحاب صفه به تمکن مالی رسیده بودند.

امام صادق(ع) به نقل از امیرمؤمنان ع در این باره فرمود: «ان رسول الله (ص) اخدم فاطمه ابنته جاریه اسمها فضه النوبیه و کانت تشاطرها الخدمه‏» رسول خدا برای دخترش فاطمه س خادمی استخدام کرد که اسمش فضه نوبیه بود و فاطمه(س) کارهای خانه را بین خود و او تقسیم می‏کرد.

فضه تنها چند سالی توانست از وجود رسول اکرم(ص) بهره ببرد اما در همین مدت اندک ارتباطی مستحکم بین آنها به وجود آمد. تا آنجا که پیامبر ص از عمق صفای دل و خلوص این بانوی پاکیزه آگاه بود از این روی دعایی به وی آموخت که هنگام دشواری با خواندن آن گرفتاریش حل می‏شد. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره فرمود: فضه برای تهیه هیزم به بیرون خانه رفت. دسته بزرگی از هیزم تهیه کرد اما به دلیل سنگینی نتوانست‏ بیاورد به یاد دعای پیامبر ص افتاد پس لب گشود و گفت «یا واحد لیس کمثله احدا تمیت کل احد و انت علی عرشک واحد لا تاخذه سنه و لا نوم‏» ای یگانه‏ ای که مانند تو کسی نیست. می‏میرانی هر کسی را و تو بر عرش خود تنهایی، و تو را خواب فرا نمی‏ گیرد.» در همان حال شخصی آمد و او را یاری کرد. گویی او نیز همان دعا را زمزمه می‏کرد.

قطب رواندی می‏نویسد:
روزی سلمان به خانه فاطمه (س) آمد. آن حضرت را دید که در کنار آسیاب نشسته و به آرد کردن جو برای خانواده مشغول است دست‏ بانوی دو سرا مجروح شده و پینه بسته و خونش بر چوب آسیا لخته بسته است. در همان حال فرزند کوچکش حسین در گوشه‏ ای از خانه از گرسنگی در اضطراب و گریه است.
سلمان گفت: ای دختر رسول خدا دست های شما از آسیاب کردن مجروح شده است. فضه خادمه‏ تان حاضر است چرا این کار را به او نمی‏ سپارید؟
فرمود: «اوصانی رسول الله ان یکون الخدمه لها یوما ولی یوما» رسول خدا(ص) به من وصیت کرده است که خدمت‏ خانه یک روز با او باشد و روز دیگر با من و امروز نوبت من است.

هر چند اطلاعی قطعی در باره زمان مسافرت فضه به مکه مکرمه در دست نیست اما به دلایل و قراینی که در متن اخبار نقل شده وجود دارد به طور قطعی بعد از شهادت حضرت زهرا(س) و قبل از شهادت امیرمؤمنان ع و به احتمال قوی در دوران خلفاء سه گانه بوده است‏ یعنی دقیقاً بحرانی ‏ترین زمان سیاسی برای اهل بیت(ع). در این دوره غاصبان ولایت وارونه جلوه دادن حقایق را سرمایه تداوم حکومت قرار دادند و با زر و زور و تزویر مخالفین را سرکوب کردند. در این فضای حزن‏ آلود فضه، پرورش‏یافته فاطمه س ، که داغ شهادت حضرت زهرا(س) آرامش را از او گرفته بود به دنبال فرصتی می‏گشت تا حقایق را بازگوید و مظلومیت امیرمومنان ع را به تصویر بکشد. ایام حج‏ بهترین فرصت ممکن برای این هدف بود از تمام ملل مسلمان نمایندگانی در مکه حاضر می‏شدند و بدون فشارهای و ایجاد آزادی نسبی به تبادل اطلاعات مربوط به کشورها و ممالک اسلامی می‏پرداختند.
از این کنگره عظیم پیامبر اکرم(ص) نیز برای معرفی امیرمؤمنان(ع) استفاده کرده بود این بار فضه فرصت‏ به دست آمده را غنیمت‏ شمرد. او محل حج را به صحنه با شکوه اعلام حمایت از ولایت امیرمؤمنان(ع) تبدیل کرد و به بازگویی و افشای جنایات علیه اهل بیت ع پرداخت.





ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 91/1/16

غصب فدک

آتش غوغای منتظرالوقوع تا اندازه‌ای خاموش شد، و امر بی حقیقتی لباس حق پوشید،‌و کنون باید برای حفظ این خلافت دروغی کوشید، با حقیقت گویی نمی‌توان از خیانت حمایت کرد, ممکن نیست بنایی را که با ظلم استوار شده با عدالت حفظ کرد، از خدا هم نباید ترسید، چه خدایی بهتر از هوی و هوس.
باید مخالفین را هر کس هم که باشد، خلع سلاح نمود،‌زحمات و جانفشانی‌های علی (علیه‌السلام) را در طریق پیشرفت اسلام کسی فراموش نکرده بود،‌پس به طور قطع آن روز هم جمیع امت چشم به رفتار مولی دوخته بودند،‌پس اگر نمی‌شود خود علی (علیه‌السلام) را از سر راه برداشت باید کوشید عوامل پیشرفت آن حضرت را در این مبارزه از دست حضرت گرفت. باید کاری کرد پول از آنها قطع شود و جیب موافقان دستگاه حاکم پر شود. باید علی را تهی دست کرد. باید فدک را که ملک فاطمه است از آنان گرفت. اما چطور.

فاطمه (سلام‌الله‌‌علیها) و فدک

فدک ملک فاطمه بود و مالکیت آن را خود ذات حق به فاطمه واگذار کرده بود،‌و همه مسلمین شاهد بودند که رسول خدا به حسب دستور خدا فدک را به فاطمه بخشید.
لذا صدیقه‌ی کبری فاطمه زهرا(س) که کتاب خدا عصمت و صداقتش را تصدیق نموده در نخستین ادعای خود به ابی بکر فرمود: پدرم رسول خدا (س) فدک را به من اهدا نموده است. یعنی به فرض اینکه این سخن که :‌ما پیامبران ارث نمی‌گذاریم ، صحیح باشد که صحیح نیست،‌مالکیت این زمین بر من از طریق ارث نیست بلکه بخشش است که در زمان رسول الله به من واگذار شده است.
با توجه به عظمت حضرت زهرا این سخن برای اثبات مطلب کافی بود ولی آیا ابی بکر قول صدیقه‌ی طاهره را پذیرفت یا «نعوذ بالله» حمل بر دروغ کرد؟ بدیهی است که با اینکه ابوبکر باطناً سخن حضرت را تصدیق می‌کرد نباید به این سادگی بلکه به هیچ وجه سخنی را که تمام نقشه‌های او را از بین می‌برد قبول کند. لذا به هر قیمتی که بود ولو به هتک حرمت کسانی که خدا ورسولش آنان را محترم شمرده باید بر مقصود فایق آید. این بود که از حضرت شاهد خواست. حضرت زهرا (س) هم ام ایمن را که به شهادت رسول الله از زنان بهشتی است شاهد آورد. ولی ابی بکر نپذیرفت. سپس امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)ـ که به شهادت رسول خدا(ص) همیشه بر حق بوده و حق بر محور وی می‌چرخد ـ بر حقانیت حضرت زهرا گواهی داد،‌ولی آیا ابی بکر با توجه به سوابق درخشان حضرت امیر (علیه‌السلام) شهادت او را قبول کرد؟
نه،‌بلکه با عصبانیت بلند شد و بر جایگاه رسول خدا نشست و آن جملات رکیک را بر منبر رسول خدا (ص) بر زبان آورد، آری خلیفه بود که بر منبر رسول خدا آن جملات رکیک را بر زبان می‌راند، این سخن، گفته اوست که :« انّها ثعاله شهیده ذنبه»‌این ابی بکر بود که بر خلاف فرمایشات پیامبر علی (علیه‌السلام) را فردی هوی خواه خواند، و سخن خدا را که بر طهارت و پاکی حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا (علیهماالسلام) شهادت داده رد کرد.
ای وجدانهای بیدار،‌آیا کسی که رسماً‌سخن خدا و رسولش را تکذیب می‌کند کافر نیست. بالاخره، چون بنای ابی بکر بر ایراد گرفتن بود،‌کوشش حضرت زهرا سودی نبخشید،‌که مسلماً اگر تمام مسلمین هم بر این مطلب شهادت می‌دادند باز ابوبکر نمی‌پذیرت. زیرا کسی که شهادت خدا را رد کند،‌از مخلوق ابائی ندارد.
لذا حضرت زهرا با حالتی غضب آلود مجلس را ترک گفت. و قسم یاد کرد که دیگر با او و رفیقش عمر سخن نگوید تا پدرش را ملاقات کند و شکایت این عمل جابرانه را به وی بنماید.

عفت در میدان جهاد

در شرع مقدس اسلام بر زنان جهاد سرخ نیست،‌ و فاطمه این را به خوبی می‌دانست،‌ولی با رحلت جانسوز رسول الله اهل تزویر و ریا و نفاق امت در مقابل مکتب حق و امامت جبهه گرفتند و خلافت را از مرکز اصلی خود جدا کردند و فدک را به یغما بردند. میدان مبارزه‌ای بود طرفداران حق کم بودند, علی (علیه‌السلام) و فاطمه و تنی چند از اصحاب بیشتر نبودند. امروز دیگر ذوالفقار علی (علیه‌السلام) هم در شناساندن چهره نفاق کارگر نبود. تکلیف امروز با فاطمه بود. حضرت فاطمه در کمال عفت و حیا به میدان آمد و به مناظره پرداخت و خطبه‌ای خواند، تیغی بود که پرده‌های تزویر را پاره می‌کرد و مغز حقیقت را از میان پوسته‌های رنگارنگ نیرنگ و ریا بر ملا می‌ساخت،‌فاطمه با خطبه‌اش قیامتی بر پا کرد. آری آن روز معنی (یوم تبلی السرائر) در مسجد مدینه محقق شد. و حق و باطل و نفاق از هم متمایز شدند.
ولی در عین حال فاطمه در نهایت حجاب و عفت در مسجد حاضر شد. از طریق عبدالله بن حسن بن حسن در کتب عامه و خاصه آمده است:‌ چون بر فاطمه محقق شد که ابوبکر فدک را غصب نموده است. فاطمه زهرا مقنعه و روپوش پوشید و در حالی که لباس بلندی پوشیده بود با جمعی از بانوان از خویشاوندان خود که فاطمه را در میان گرفته بودند به سوی مسجد رسول‌الله حرکت کرد. لباسش بلند بود و حتی پاهایش را هم پوشانده بود. چنان راه می‌رفت که گویا پیامبر خدا راه می‌رود وارد جمع مهاجرین و انصار شد، برای فاطمه در مسجد جایگاهی اختصاص دادند و در میان حضرت و مردان پرده‌ای آویختند... .
از این نقل نهایت عفت و حیاء حضرت حتی در آن موقع حساس بر همه معلوم می‌شود و درس بزرگی بر بانوان که درس آموختگان مکتب فاطمی است.

در اوج عفت و حیاء

از امیرالمؤمنین نقل شده: مردی نابینا بر منزل فاطمه (س) که پیامبر و علی (علیهما‌السلام) حاضر بودند وارد شد. فاطمه (س) به پرده‌ی حجاب خود را پوشاند, رسول خدا فرمود: دخترم چرا چنین کردی در حالی که آن مرد نابینا بود؟ حضرت عرض کرد: اگر او مرا نمیبیند من او را می‌بینم و اگر او نابینا است حس بویایی دارد و بوی مرا استشمام می‌کند. حضرت رسول فرمود: شهادت می‌دهم که تو پاره‌ی تن من هستی.





ارسال توسط نشریه حضور

اسلایدر