شعری است از "محمد کاظم کاظمی" شاعر افغان خطاب به ایرانیان در هنگام مراجعت به کشورش ؛؛
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم ، پیاده خواهم رفت
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره ای که تهی بود بسته خواهد شد
و در حوالی شب های عید همسایه
صدای گریه نخواهی شنید همسایه
همان غریبه که قلک نداشت خواهد رفت
و کودکی که عروسک نداشت خواهد رفت
منم تمام افق را به رنج گردیده
منم که هر که مرا دیده ، در گذر دیده
به هر چه آینه تصویری از شکست من است
به سنگ سنگ بناها ، نشان دست من است
اگر به لطف و اگر به قهر می شناسندم
تمام مردم این شهر می شناسندم
شکسته می گذرم امشب از کنار شما
و شرمسارم از الطاف بی شمار شما
من از سکوت شب سردتان خبر دارم
شهید داده ام ، از دردتان خبر دارم
تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم
تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم
اگرچه تلخ شد آرامش همیشه تان
اگرچه کودک من سنگ زد به شیشه تان
دم سفر مپسندید نا امید مرا
ولو دروغ ، عزیزان ، حلال کنید مرا
تمام آنچه ندارم ، نهاده ، خواهم رفت
پیاده آمده بودم ، پیاده خواهم رفت ؛؛؛
شجره ملعونه
شهید علیرضا مرادی شهادتت مبارک
بیانیه محکومیت اعدام شیخ مجاهد شهید نمر باقر النمر
محرمان محرم (روضه)
محرمان محرم (اشک)
محرمان محرم (سفیر غریب)
به مناسبت فاجعه ی خونین منا
حلیم بودیم برای حلیم خوردن
\گمنام چو مادر\
ماتریس متقارن ادبی
کاش نمازهایم نماز شود!!!
مدل کسب و کار الاغ مرده
اصلاحات انگلیسی
دربست بهارستان ...
[همه عناوین(492)]