سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

 
تاریخ : چهارشنبه 91/12/23

نوروز اگر وقت دیدار است مردم

امسال بر داغی گرفتار است مردم

حرمت نگه دارید پای سفره عید

چون مهدی زهرا عزادار است مردم


وقتی شما نباشی، چه فرقی می کند ثانیه لحظه تحویل سال؟! بی خورشید، لحظه تحویل سال خورشیدی! چه تناقضی! چه تمارضی! این بهار نیست؛ دارد تمارض می کند! و خیال می کند بوقلمون، همان رنگین کمان است! تو بر ما ببخش یوسف زهرا (س). عصر غیبت، رسما دیوانه مان کرده. داریم از دست می رویم… و یکی یکی مفاهیم را از دست می دهیم! آخر بگو؛ چه کار دارند به بهار؟!… بی رحم اند! بی رحم… آقا جان! برای این همه مجنون، نیستی که لیلایی کنی… حضرت آفتاب! تا «313 ستاره» چند نفر کم داری؟! شهدا را حساب کنی، یارانت جور می شوند. ما برای «حاج احمد»، خواب ها دیده ایم در «انتهای افق». قول داده برگردد… شما امر کنی، «حاج همت» با «سر» برایت می دود در طلائیه انتظار. بیا دیگر… این سررسیدهای قلابی، تا بهار را مصادره نکرده اند، کاش دعای «ماه» بگیرد. مگر جناب فروردین دعا کند که اردیبهشتی شویم… و دوباره اردو بزنیم در بهشت، با سربند «یا زهرا». این روزها چقدر دلم هوای جمکران کرده. نماز کامل با دل شکسته! مهر کربلا! و دانه های تسبیح موعود! آقا جان! می آیی سه شنبه قرار بگذاریم؟! می آیی برای ظهور، قرار بگذاریم؟! می آیی بهار را ببینیم؟! می آیی قدم بگذاری در چشمان ما؟! می آیی حسین (ع) و عباس (ع)… بین الحرمین را یکجا ببینیم؟! آقا جان! کاش همین قدر که تا «بهار زمین» مانده، تا «بهار زمان» مانده باشد. فقط دو سه تا کوچه… کاش خون شهدا، کم کند فاصله ها را… کاش این سررسیدهای کال، برسند و ثمر دهند… کاش نفس تازه کند زمان… کاش تاریخ، خانه تکانی کند…

«مستی، نه از پیاله، نه از خم شروع شد، از جاده سه شنبه شب قم شروع شد»




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 91/11/26

ما معتقدیم که ” عصرِ ارتباطات ” نام ِ دروغینی بیش نیست
مثل ِ همان پدر و مادرهایی که دخترهای سبزه ء خود را ” سپیده ” مینامند
پسرهای کچل خود را ” زلفعلی ” و «سندرمِ داون» دارهای خود را ” فهیم” می خوانند
سیاستمداران و مدیران و بزرگان ِ بشریت هم به دروغ این عصر را ” عصر ِ ارتباطات ” مینامند!
این عصر ، عصر ِ ” تنهایی و در خود فرو رفتن ” است!
اینکه در جیب ِ همه ، از پیرمرد ِ 80 ساله ی محله ی ما تا بچه های 5 ساله  مهد کودکی یک تلفن ِ همراه است
دلیلی بر با هم بودن ِ آدم ها نیست.
هیچ کس یک ظهر ِ دلگیرِ جمعه که دلت دارد از سینه در می آید و خفه شدی از بی هم صحبتی ،  زنگ نمی زند و نمی پرسد ” حالت خوب است؟ ”
هیچ کس تو را به نوشیدن ِ قهوه های بیمزه ی کافه عکس و یا خوردن کیک های خوشمزه ی کافه فرانسه و یا حرف زدن در کافه سیاه و سپید با آن مدیر ِ بد اخلاقش دعوت نمیکند!
هیچ کس نمی گوید بیا با هم برویم جاده چالوس و کباب و ماهی ِ قزل آلا بخوریم
هیچ کس تو را به پیاده روی یک عصر ِ پاییزی دعوت نمیکند.
هیچ کس حتی تنهایی اش را با تو سهیم نمیشود.
وقتی زنگ می زنند با خودت شرط می بندی که حتما کاری از تو توقع دارد و بدتر از آن شرط می بندی برای پرسیدن حالت زنگ زده است یا کاری دارد و همیشه می بازی
تماشایی است تعجب دوستان و اقوام وقتی فقط بخاطر دیدنشان بهشان سر می زنی یا تماس می گیری.
سهم ِ ما از ارتباطات، گسترش ِدردسرها و گرفتاریهایمان است.
عصر ِ ارتباطات  فقط یک فریب است.
ما وسایل ِ ارتباطی را گسترش داده ایم که مادرها هر زمان دلشان خواست به فرزندان ِ بخت برگشته زنگ بزنند که ” کدوم گوری هستی ؟ ”
زن ها به شوهرهایشان زنگ بزنند ” کجایی؟ چرا دیر کردی؟ ”
شوهرها زنگ بزنند که ” به مامانم زنگ بزن حالش را بپرس ”
فرزندها به پدرهایشان بگویند” سر ِ راه برای من سی دی جدید ِ بِن 10 هم بخر با چیپس ِ فلفلی و ماست ِ موسیر! “
ما هی هر روز تنها تر شدیم.
هر روز منزوی تر شدیم.
هر روز مجازی تر شدیم.
ما در دنیای مجازی غرق شدیم!
ما یادمان رفت به پدربزرگ و مادر بزرگ هایمان سر بزنیم ،
چون هر بار که می خواهیم از خانه بیرون برویم ،
چراغ ِ اسم یک عالمه از دوستان ِ مجازی ِ ما روشن است و دلمان نمی آید بدون ِ ” گپ زدن ” با آنها برویم
و وقتی ” گپ ” ِ ما تمام میشود دیگر دیر شده و خسته شده ایم از بس با کیبورد حرف زده ایم!
این گونه است که وب کم ها زیاد میشود و اِسکایپ و اوووو ! همه گیر تر می شوند
اینگونه است که ما مجازا عاشق ِ ” ع ” میشویم و “ع ” مجازا عاشق ِ ” الف ” و ” واو” می شود
و آنها مجازا عاشق ِ دیگرانی که خود مجازا عاشق ِ دیگران اند!




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : سه شنبه 91/11/17

سر قبر نشسته بودم ...باران می آمد. روی سنگ قبر نوشته بود : شهید مصطفی احمدی روشن ....

از خواب پریدم.

مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.


بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.

زد به خنده و شوخی گفت : بادمجون بم آفت نداره...

ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم که :کی شهید می شی مصطفی؟ مکث نکرد، گفت : سی-سالگی ...

باران می بارید شبی که خاکش می کردیم...




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 91/10/21

گاهی اوقات آدم افتخار میکنه به یکسری از هموطن هاش که واقعا" ایرانی اند.

ایرانی بودن را نه در فخر فــــــروشی به شکوه گذشته تاریخی خود، بلکه در اعمال خود متجلی می سازند و این می شود بزرگترین افتخار هر ایرانی

یکی از این هموطن ها، خانم ساناز سهرابی است ساناز، 29 آذر بود که با اجرای یک پرفورمنس آرت به نام:

" تحریم هـــا جنگ خاموش "


در مقابل سازمان ملل در نیویورک، توجه مردم دنیا را به سمت موضوع

"تحریم هــــای غرب علیه ایران "

جلب کرد هدف او از اجرای هنری اش این بود که در افکار عمومی درباره تأثیر منفی تحریم‌هــــا روی سلامت مردم ایران ، حساسیت ایجاد کند.

او در این کار، از 26 هزار کپســول استفاده کرد که طی هفته‌های گذشته با روایت‌های بیماران ایرانی و مشکلاتی که در پی کمبود یــــــــا افزایش قیمت دارو برای شان به وجود آمده پر شده بود.

ساناز سهرابی ضمن قرار دادن این کپسول‌ها روی زمین، آن‌ها را میان عابران و نیز افرادی که از درب سازمان ملـــــــــل بیرون می آمدند پخش کرد.

ساناز سهرابی، اجرای هنری اش را به منوچهر اسماعیلی، پسر پانزده‌ساله‌ی اهل دزفول استان خوزستان، که ماه گذشته ( آبان) به خاطر دسترسی نداشتن به داروی هموفیلی جـــــان خود را از دست داد تقدیم کرد.

ممنون ساناز سهرابی که صدای مردم کشورت شدی و به جای ما فریـــاد زدی




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : شنبه 91/10/16

از اول محرم، یک ژست خوشگلی! راه افتاده بود در این فضای مجازی که بجای نذری برای امام حسین علیه السلام، به زلزله زده ها کمک کنیم؛

به جای هیأت محرم، به زلزله زده ها کمک کنیم؛

به جای صرف پول برای ساخت ضریح جدید امام حسین علیه السلام، به زلزله زده ها کمک کنیم!

بماندکه زلزله زده گوشواره اش را برای ساخت ضریح داد ...

بماند که زلزله زده ها هم آویخته بر عبای حسین علیه السلام هستند!

حالا اربعین امام هم تمام شده و زلزله زده ها فراموش شده اند!!!

مدعیان به فکر مهمانی های میلیونی و استفاده صحیح و بهینه از تعطیلات در پیستهای اسکی یا سواحل خلیج فارس افتاده اند!

مدعیان محترم! بیاید یک کمپین بگذارید که هزینه ی یک ماه لوازم آرایشتون را خرج زلزله زده ها کنید؛

هزینه ی چالوس رفتن و ویلا گرفتن را؛

هزینه ی کافی شاپ رفتن ها را ؛

هزینه ی اسکی و اسب سواری را؛

یا سفرهای دبی و انتالیا و را...

یک کمپین بگذارید که امسال پالتو و بوت نخریم و خرج زلزله زده ها کنیم!

اصلاً بیایید این دو ماه محرم و صفر، هزینه ی شارژ اینترنتتون را خرج زلزله زده ها کنید!

یا پول یک ماه بنزین ماشینتون که تو خیابونها میچرخید را بدید و این یک ماه را با اتوبوس رفت و آمد کنید!

ولنتاین نگیرید و پارتی برگزار نکنید و خرج زلزله زده ها کنید!

باز هم لازمه مثال بزنیم که معلوم شه مشکل از وضعیت زلزله زده ها نیست و از شور و شعوری ست که حسین علیه السلام در جان مردم میریزد و از آن می ترسید؟!!

و یک عده هم ظاهر زیبا و جذاب و بشر دوستانه ی! جملات شما را می بینند و باور می کنند و بهتون کمک می کنند در ترویج حرفاتون!

لم دادید کنار لپ تاپتون، کیک و قهوه تون را می خورید و برای اعتقادات مردمی نسخه می پیچید!

مردمی که جان و مالشون را در راه حسین ابن علی علیه السلام می دهند؛ حتی ارمنی ها و زرتشتی ها!

حالا همه ی امورات اقتصادی و خرج و دخل و ... درست شده، مونده نذری های ملت برای محرم و صفر!

انگار همه فهمیدند که هر چه داریم، از محرم و صفر داریم؛ به هر بهانه ای بر محرم مان تیر می زنند...

اما فراموش کرده اند فرمایش رسول خدا(ص) را که فرمودند:

ان لقتل الحسین حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا

همانا این محبت و این شور حسینی در قلوب مومنین هرگز خاموش نخواهد شد




ارسال توسط نشریه حضور
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

اسلایدر