او شهره بود هر نوع بدی در آن زمان است انجام داده، در عین حال چند امتیاز داشت: یکی اینکه دهه عاشورا چند روضه خوانی داشت و در این دهه به سر خودش گل میمالید و جلوی در حسینیه مینشست. یکی دیگر از کارهایش این بود که در یکی از شبهای سوم یا هفتم یا شب اربعین امام حسین(ع) دستهای حرکت میداد که تمام هیئت و دستجات معروف هم کمک میکردند و این دسته یک دسته بسیار بزرگی بود و خود طیب در آنجا گل به پیشانی مالیده، در جلوی دسته حرکت میکرد. در مجلس دهه عاشورای مرحوم طیب، آقای شیخ باقر نهاوندی منبر میرفت و منبر ایشان هم معمولاً تند بود و شاید از تندترینها علیه رژیم بود .
یکی از آنجاهایی که نصیری برای مرحوم طیب خط و نشان میکشید همین مسئله روضه عاشورا بود. طیب را خواستند و گفتند: «روضه را تعطیل کنید»، گفت: «من چاکر امام حسین هستم و نمیتوانم روضه را تعطیل کنم، شما تعطیل کنید که من بگویم شما تعطیل کردید». گفتند: «پس این آخوند را نگذار برود بالای منبر». گفت: «من دعوتش کردم و نمیتوانم که به هم بزنم». گفتند: «پس بگو مزخرف نگوید». گفت: «مزخرف نمیگوید». گفتند: «راجع به شاه و دولت صحبت نکند». گفت: «من یک عمله میدان هستم، مرا چه به اینکه بگویم روحانی و واعظ چه بگوید، من دعوت میکنم و پای منبر مینشینم. من چاکر امام حسین هستم. من نه میتوانم تعطیل کنم، نه میتوانم بگویم او نیاید، نه میتوانم بگویم این حرفهایی که میزنید نزند». به همین دلیل برای مرحوم طیب خط و نشان کشیدند. یکی از مجالس در جنوب شهر که واقعاً امواجی را در منطقه پخش میکرد همین صحبتهای آقای شیخ باقر نهاوندی بود که در آنجا منبر میرفت.
منابر و مجالس در سطحی پیش رفت که خود ماها که خادم منبر بودیم – به خصوص با هدایت حضرت امام به عنوان مرجع تقلید – فکر نمیکردیم این قدر خوب پیش برود و اثرگذار باشد. از تهران هم به حومه و شهرستانها امواج میرفت و سطح منابر در آنجاها هم – هرکجا اصالتاً سطح بالایی نداشت – به تبع سطح بالایی پیدا میکرد. این حرکت و موج را میتوان دومین علت و زمینه برای شکلگیری 15 خرداد دانست.
راهپیمایی روز عاشورا
چند روز قبل از عاشورا، ما خدمت امام رفتیم و از ایشان استدعا کردیم که اجازه بفرمایید به عنوان هیئت دینی در تهران، یک دسته بزرگی غیر از همه دستهها داشته باشیم. حضرت امام فرمودند: «چه تفاوتی با دیگر دستهها میتواند داشته باشد؟» عرض شد: «ما میخواهیم به جای اینکه از یک مسجد یا از یک حسینیه یا از یک هیئت بیرون بیاییم و به منزل بزرگان یا به امامزادهها برویم، میخواهیم از یک حوزه علمیه و مسجد بیرون بیاییم و به دانشگاه برویم و در مسیر به مسجد و حوزه علمیه دیگری ختم کنیم».
فرمودند: «چگونه؟» عرض کردم:«از مسجد حاج ابوالفتح در میدان شاه – میدان قیام امروز – حرکت کنیم و به دانشگاه تهران برویم و از آنجا به مسجد شاه – که امروز مسجد امام است و حوزه علمیه صدر در آنجاست – ختم کنیم». امام فرمودند: «دیگر از ویژگیهای این دسته چه هست؟» عرض کردیم: «نمیخواهیم که علم و کتل و شبیه و تعزیه و اینها حرکت بدهیم، ما میخواهیم فقط پرچمهای بلند و پارچه نوشتههایی را حمل کنیم که شعارهایی بر روی آنها نقش بسته باشد؛ میخواهیم که با قرائت قرآن و با شعارهایی که توصیه فرمودید، شعرای ما مناسب زمان مصیبتهایی که بر اسلام و مسلمین هست بیان کنند، ما این شعارها را میخواهیم داشته باشیم. و حرکت هم بسیار منظم و پیشبینی شده باشد و هر نوع حادثهای را هم پیشبینی کردیم».
حضرت امام اجازه فرمودند و قرار شد که ما از مسجد و حوزه علمیه حاج ابوالفتح در میدان قیام امروز حرکت کنیم و در میدان بهارستان، جلوی مجلس شورای توقفی داشته و سخنرانیهایی انجام شود. از آنجا به سمت دانشگاه تهران حرکت کرده و جلوی دانشگاه نیز توقف و سخنرانیهایی ایراد شود و از آنجا به طرف مسجد امام امروز و حوزه علمیه صدر که در کنار مسجد اما ماست حرکت و در آنجا برنامه را ختم کنیم.
قبل از برگزاری این برنامه نصیری رئیس ساواک از مرحوم طیب حاج رضایی خواست که این برنامه را به هم بزنند و نگذارد که این برنامه انجام بشود، و در توجیه این کار گفته بود که من نوکر امام حسین هستم، من چاکر امام حسین هستم، من خودم دسته دارم، من کجا میتوانم دسته را به هم بزنم، من هرگز چنین کاری را نمیتوانم بکنم. وقتی که خیلی اصرار کردند او در جواب گفت که من این کار را نمیتوانم بکنم، میخواهید که به خود شاه هم بگویم که من نمیتوانم این کار را بکنم.
امام خمینی ره و عزاداری برا ابا عبدالله الحسین ع
آیة الله سید حسن طاهرى خرم آبادى می گوید:
«امام شب هاى محرم، مجالس روضه، که در محلات قم برگزار می شد، شرکت می کردند. براى اینکه مردم را تشویق کنند و هم مجلس را گرم نگه دارند.»
آن شب که ایشان را میخواستند دستگیر کنند ، اما هیچ کس خبر نداشت؛ تلفن ها را قطع کرده بودند، تلفن منزل ایشان قطع شده بود. نزدیک غروب بود من آمدم منزل ایشان، آقاى صانعى به من گفت: تلفن منزل امروز قطع است. فکر می کردیم تلفن عیبى پیداکرده است. فکر نمی کردیم که می خواهند ایشان را دستگیر کنند.
مجلس روضه هم صبح ها در منزل امام منعقد بود. به من گفتند: که فردا صبح بیایید منبر بروید. من هم قبول کرده بودم که فردا آنجا منبر بروم. آن شب امام رفتند مجلس روضه یى در یکى از محله هاى قم. ماهم رفتیم و مردم استقبال خیلى عجیبى از ایشان کردند و ما آن شب را خدمت ایشان در مجلس بودیم و ایشان برگشتند.
دوستان به ما گفتند که: همان نزدیکی ها که منزل یکى از رفقا بود، بیایید و شب را بخوابید.
گفتم: نه، مى روم منزل.
رفتم منزل. صبح بود که من داشتم آماده میشدم که به منبر بروم که خبر آوردند که امام را نزدیکی هاى طلوع فجر آمده اند و دستگیر کردند.
دو سه روز بعد از ورود امام(ره)، در مدرسه علوی در حضور صدها نفر از علما و روحانیون تهران منبر رفتم در بین سخنرانی که در مورد اختناق رژیم گذشته صحبت میکردم، گفتم: یک کتابفروش چندین سال قبل به من میگفت: در زمان رضاشاه، اداره اطلاعات شهربانی هر کتابی که میخواست چاپ شود باید نگاه میکرد و روی هر صفحه، مهر «روا» میزد تا چاپخانه آن را چاپ کند. او میگفت: من دیوان حافظ را که چندین بار چاپ شده بود به شهربانی بردم تا مجوز چاپ بگیرم. فرد مسؤول گفت: یک ماه دیگر بیایید. هر چه اصرار کردم تا زودتر مجوز دهد، قبول نکرد.
بعد از یک ماه که رفتم، دیدم همه صفحات به جز یک صفحه، مهر خورده است. گفت: باید این یک بیت شعر را تغییر دهی!
«رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشادست»
گفتم: این شعر حافظ است، چطور آن را عوض کنم! بر فرض عوض کنم، به جای آن چه قرار دهم؟
گفت: چون کلمه «رضا» اسم رضاشاه کبیر است، آن را بردار و کلمه دیگری جای آن قرار بده! مثلاً «حسن به داده بده»، «تقی به داده بده»، «نقی به داده بده»!
با گفتن این مطلب، مجلس غرق در خنده شد. امام نیز چنان میخندید که دوشهایشان تکان میخورد. بعد از منبر، امام فرمودند: «اعلام کنید که منبر آقای فلسفی فتح شده است».
سروده امام خمینی (ره)
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تورا دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار فکنده است به جانم ، شرری
که به جان آمدم و شهرهی بازار شدم
در میخانه گشایید به رویم ، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه ، بیزار شدم
جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خـود آزارم داد
از دم رند می آلود مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یـادی بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم
********* *********
سروده مقام معظم رهبری در جواب امام (ره)
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی
تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی
عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی
مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی
خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفتهی در بار تو هشیار شدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی
شجره ملعونه
شهید علیرضا مرادی شهادتت مبارک
بیانیه محکومیت اعدام شیخ مجاهد شهید نمر باقر النمر
محرمان محرم (روضه)
محرمان محرم (اشک)
محرمان محرم (سفیر غریب)
به مناسبت فاجعه ی خونین منا
حلیم بودیم برای حلیم خوردن
\گمنام چو مادر\
ماتریس متقارن ادبی
کاش نمازهایم نماز شود!!!
مدل کسب و کار الاغ مرده
اصلاحات انگلیسی
دربست بهارستان ...
[همه عناوین(492)]