سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

 
تاریخ : پنج شنبه 91/4/29

مرغ ، آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد

از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من درغم نشست

دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر

مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
کردی از پیش خودت کیشم چرا

من به تو خیلی ارادت داشتم
حشر و نشری با کبابت داشتم

خاطراتت مانده در کنج اجاق
سوخت قلب دیگ تفلون از فراق

ران و بال و سینه ات یادش بخیر
قلب چون آیینه ات یادش بخیر

با سس قرمز چه زیبا می شدی
خوب و دلچسب و دلارا می شدی

ای فدای ژامبون رنگین تو
سوپ های داغ و آن ته چین تو

ناز کم کن پیش ماها هم بیا
لطف کن ، یک شام، اینجا هم بیا

دستمان از گوشت دور است ای نگار
پس تو دیگر اشکمان را در نیار

زندگی بی تو جهنم می شود
سکته ، اسبابش فراهم می شود

ای فدای قُد قُدایت باز گرد
این دل و جانم فدایت باز گرد

بی تو باور کن که مردن بهتر است
از جهان تشریف بردن بهتر است

از خر شیطان بیا پایین عزیز
عشوه کم کن ، زهر در جامم مریز

تازگی از دیگران دل می بری
هرکه بامش بیش ، با او می پری

در نبودِ هیکل زیبای تو
دلخوشم با سنگدان و پای تو

پس چه شد آن بال های خوشگلت
لک زده است این دل برای شنسلت

ذهن یخچالم پُر است از یاد تو
بازگرد ای خوشگل تو دلبرو

تخم خود را لا اقل از ما نگیر
تا که با خاگینه اش گردیم سیر



ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 91/4/15

به به ای خانم قشنگ و ملوس
که قدم می‌زنی به مثل عروس
ای که در پیش آینه با تاپ
کرده‌ای یک دو ساعتی میک آپ

روی اجزای صورتت یک یک
ریمل وسایه و رژ و پن‌کک
شده‌ای – چشم خواهری! – خوشگل
می‌بری از بزرگ و کوچک دل

می شود بند عفت از این ناز
چون کمربند سبز تهران باز!
نگو اصلا که: "ذاتا این مدلم"
خودم این‌کاره‌ام عزیز دلم

من که این قدر خویشتن دارم
باز، دیوانه می‌شوم دارم!
خواهرم توی این بریز و بپاش
تا حدودی به فکر ما هم باش

پیش خود فکر کن که مرد غریب
گر ببیند تو را به این ترتیب
از لبش آب راه می‌افتد
طفلکی در گناه می‌افتد

من خودم بی خیال دنیاشم
نه که منظور من خودم باشم
مشکل از سوی جوجه کفترهاست
غصه‌ام معضل جوانترهاست

که به یک جلوه ی زن از مریخ
خل و دیوانه می‌شوند از بیخ
الغرض این از این همین دیگر
روسری را جلو بکش خواهر!




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : سه شنبه 91/4/6

1- کشیدن بقیه کمربند ایمنی راننده و نگهداشتن آن هنگام مشاهده افسر راهنمایی و رانندگی

2- دادن شماره تلفن راننده به سرنشینان خودروی بغلی

3- تعویض دنده هنگامی که راننده در حال مکالمه با تلفن است

4- تیکه انداختن به عابرین پیاده

5- جیغ زدن هنگام عبور از داخل تونلها

6- فحش دادن به دیگر رانندگان بخاطر رانندگی بد آنها

7- تشویق راننده برای لایی کشی

8- فحش و نفرین به راننده موقع عبور از روی دست اندازها

9- خوابیدن با صدای خروپف زیاد در جاده ها

10- ایجاد قوت قلب برای راننده هنگام دعوا

11- و در نهایت انجام مجلس کفن و دفن راننده ..




ارسال توسط نشریه حضور
تفاوت کشورهای ثروتمند و فقیر در چیست؟
تفاوت در رفتارهایی است که در طول سال‌ها، فرهنگ و دانش نام گرفته است.
وقتی که رفتارهای مردم کشورهای پیشرفته و ثروتمند را تحلیل می‌کنیم، متوجه می‌شویم که اکثریت غالب آنها از اصول زیر در زندگی خود پیروی می‌کنند:
وحدت
نظم پذیری
عشق به کار
مسئولیت پذیری
اخلاق بعنوان اصل پایه
احترام به قانون و مقررات
احترام به حقوق شهروندان دیگر
میل به ارائه کارهای برتر و فوق‌العاده
تحمل سختی‌ها به منظور سرمایه‌گذاری روی آینده
و ...
اما در کشورهای فقیر تنها عده قلیلی از مردم از این اصول پیروی می‌کنند.
در کشور ما کسی که زیاد کار کند تراکتور نامیده می شود.
کسی که اخلاقیات را رعایت کند پاستوریزه خواهد گرفت.
کسی که به قوانین احترام بگذارد بچه مثبت است.
انسانهای منظم افراد خشک و بی حال هستند.
افراد قالتاق، آدمهای زرنگ خوانده می شوند.
همه به دنبال یک شبه رفتن ره صد ساله
و ...
بیایید از خودمان شروع کنیم.
و از همین لحظه...
ما ایرانیان فقیر هستیم نه به این خاطر که منابع طبیعی نداریم یا اینکه طبیعت نسبت به ما بی رحم بوده است، ما فقیر هستیم برای اینکه رفتارمان چنین سبب شده است. ما برای آموختن و رعایت اصول فوق که توسط کشورهای پیشرفته شناسایی شده است، فاقد اهتمام لازم هستیم.
اگر شما این پست را به دیگران توصیه نکنید:
بدبختی بر سرتان آوار نمی‌شود،
از محل کارتان اخراج نمی‌شوید،
اتفاقی برای شما نمی‌افتد،
و مریض هم نخواهید شد.

اما خداییش دلتون میاد توصیه نکنید ....




ارسال توسط نشریه حضور

سرهنگ«جیکاک» مأمور اطلاعاتی بریتانیا، در طی جنگ جهانی دوم و پس از آن در ایران نقش زیادی را در جهت منافع کشورش ایفا نمود. جیکاک با خاتمه جنگ جهانی دوم به استخدام شرکت نفت ایران و انگلیس درآمد. می گویند که حکومت واقعی مناطق نفت خیز در دست او بود.جیکاک اغلب اوقات خود را در میان عشایر بختیاری می گذراند و با توجه به استعداد خارق العاده خود در یادگیری زبان در مدت بسیار کوتاهی توانست زبان فارسی و از آن مهم تر گویش بختیاری را همچون زبان مادری خود یادبگیرد . به حدی که تشخیص او از غیر بختیاری ها بسیار مشکل بود . خصوصاً اینکه با شگرد های خاص تفاوت ظاهری خود را نیز بوسیله گریم های مداوم با چهره بختیاری ها به حداقل می رساند و البته چنانچه حکایت می کنند آنقدر بر زبان و گویش و تاریخ و فرهنگ بختیاری مسلط بود که چنانچه کسی نیز می خواست از ظاهر او به خارجی بودنش مشکوک شود با صحبت کردن و روبرو شدن با اطلاعات او یقین پیدا می کردند که وی بختیاری است ! جیکاک علاوه بر قدرت فوق العاده اش در زمینه یادگیری و تطبیق با محیط برگ برنده دیگری نیز داشت و آن شوخ طبعی ذاتی وی بود.

نام جیکاک برای مردم مناطق نفت خیز جنوب و خصوصاً مردم مسجدسلیمانی ها و عشایر بختیاری نامی آشناست . نامی که به نمادی در نیرنگ و حیله گری آنهم از نوع انگلیسی تبدیل شده و حتی امروز نیز معمولاً به کسانی که به نیرنگ و مکر و حیله و البته سیاستمداری از نوع خاص کلمه مشهورند لقب جیکاک می دهند.
 
جیکاک در راه جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت تمام تلاش خود را بکار برد. او علاوه بر تشویق بختیاری ها به بی توجهی به ملی شدن صنعت نفت، کوشش نمود تا در کار هیئت خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس خلل ایجاد نماید. به گفته حسین مکی به هنگام عزیمت هیئت خلع ید به آبادان، جیکاک تصمیم گرفت عده ای را تحریک کند تا اتومبیل اعضای هیئت را از روی پل بهمن شیر به داخل رودخانه بیندازد اما این توطئه ناکام ماند. سرانجام دولت ایران که به کارشکنی و اخلال جیکاک در امر ملی شدن صنعت نفت پی برده بود وی را از ایران اخراج نمود.
 
حکایتهای زیادی از حضور سرهنگ جیکاک که بعدها به "مستر جیکاک" و در اواخر حضورش در ایران به "سیدجیکاک" معروف شد نقل می شود.
 
1- جیکاک در اوایل حضورش در شرکت نفت ایران و انگلیس به عنوان سرپرست یک دکل حفاری مشغول به کار شد. یکروز یکی از کارگران محلی از بالای دکل به زمین افتاد و درجا مرد. افراد محلی که از فوت فامیلشان به شدت عصبانی بودند و جیکاک را مسئول این واقعه می دانستند بسوی او حمله کردند. جیکاک که مرگ را در یک قدمی خود میدید ناگهان به سمت دکل حفاری حمله ور شد و شروع کرد به زدن دکل با مشت و لگد. مردم محلی که شگفت زده بودند ناگهان ایستادند جیکاک که مردد شدن مردم را دید و فهمید انگار نقشه اش گرفته شروع کرد با سر کوبیدن به دکل و فحش دادن که " نامرد تو برادرم را از من گرفتی" و از این گونه صحبتها... نقل می کنند که چند دقیقه بعد مردم دوباره به سمت جیکاک دویدند ولی اینبار نه برای زدن و انتقام گرفتن بلکه برای دلداری دادن به او و جلوگیری کردن از کوبیدن سرش به دکل.
 
2- از دیگر حکایات جیکاک عصای معروف است که با آن معجزه می کرد و وقتی آنرا به بدن کسی می زد به آن شوک عجیبی منتقل می شد! جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلال زاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلیل مختلف می خواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد ، تخریب می کرد ! بعد ها فاش شد که در عصای معجزه آسای مستر جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچ چیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگون بختی می شده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها ، دکمه وصل جریان را فشار می داده.
 
3- در مجلسی او حاضران را دروغگو معرفی می کرد و هنگامی که قرار بر اثبات شد، کبریتی روشن کرد و گفت: هر کس راست بگوید این کبریت ریشش را نمی سوزاند. اول کبریت را به ریش خود گرفت که نسوخت سپس ریش تمام افراد ساده لوح حاضر را سوزاند . به آنها قبولاند که دروغ گفته اند و البته بعد ها مشخص شد که ریش او مصنوعی و نسوز بود
 
4- اقدام بعدی جیکاک پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گزاری وی بود! جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا میکرد و آخرش هم روضه امام حسین میخواند و وسط روضه موقعی که همه داغ می شدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود پرتاب میکرد! از بند قبل علاقه جیکاک به پارچه نسوز را بیاد دارید.
عمامه نمیسوخت و جیکاک آنرا به عنوان معجزه خود بیان میکرد و ادعای سید بودن میکرد! در ضمن او هیچکس را هم به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش میسوخت! از اینجا بود که او به "سید جیکاک" معروف شد.
 
5- به هنگام ملی شدن صنعت نفت، جیکاک یا به قولی سید جیکاک با گشت و گذار میان عشایر بختیاری این شعار را به گویش بختیاری برای آنها طرح نمود.
"تو که مهر علی من دلته/ نفت ملی سی چنته"
"یعنی تو که مهر علی را در دل داری برای چه به دنبال ملی شدن نفت هستی"
بعضی از عشایر بختیاری زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دسته جات متعدد و درست کردن پرچم و علم های گوناگون علی علی گویان به امامزاده ها رفته و طلب عفو می کردند




ارسال توسط نشریه حضور
<   <<   6   7   8      >

اسلایدر