سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

 
تاریخ : جمعه 91/8/26

چرا باید زیارت عاشورا بخوانیم؟

حضرت امام صادق(ع) فرموده: هرکس بوسیله خواندن زیارت عاشورا، جدم حسین(ع) را زیارت کند " چه از راه دور یا نزدیک" به خدا قسم خداوند هر حاجت مادی و معنوی داشته باشد به او می دهد.

چند نکته در رابطه با این حدیث قابل ذکر می باشد:

اول اینکه گوینده مطلب یک امام معصوم است، بنابراین خیلی قابل اهمیت می باشد.

دوم اینکه امام معصوم قسم می خورد که این تأکیدی براینکه حتماً حاجت این شخص را خداوند خواهد داد.

سوم اینکه می توان در صورتی که امکان نداشته باشد از نزدیک امام حسین(ع) را بوسیله خواندن زیارت عاشورا زیارت کند، از راه دور این کار را انجام دهد.

چهارم اینکه حاجات مادی و معنوی بوسیله این زیارت توسط خداوند برآورده می گردد. 

برای رسیدن به مقام قرب الهی نیز وسائل گوناگون وجود دارد ولی وسیله مطمئن، راحت، سریع و ... برای رسیدن به خداوند عشق به امام حسین(ع) می باشد.

با عشق و ارادت به سالار شهیدان کربلا می توان سریعتر و مطمئن به هدف رسید.

برای رسیدن به محبت و عشق و علاقه امام حسین(ع) نیز راههای گوناگون وجود دارد ولی راهی که سریعتر انسان می تواند بوسیله آن به بارگاه امام حسین(ع) راه یابد، و جزو شیفتگان و عشاق سیدالشهداء گردد، از طریق خواندن زیارت عاشورا و خصوصاً مداومت به خواندن این زیارت شریف می باشد.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 91/8/24

سلام من به محرم، محرم گل زهرا

به لطمه های ملائک  به ماتم گل زهرا


سلام من به محرم  به تشنگی عجیبش

به بوی سیب زمین و غم حسین غریبش


سلام من به محرم  به غصه و غم مهدی

به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی


سلام من به محرم به کربلا و جلالش

به لحظه های پر از حزن و غرق درد و ملالش


سلام من به محرم  به حال خسته زینب

به بینهایت داغ دل شکسته زینب


سلام من به محرم  به دست و مشک ابالفضل

به ناامیدی سقا به سوز و اشک ابالفضل


سلام من به محرم  به قد و قامت اکبر

به خشک اذان گوی زیر نیزه و خنجر


سلام من به محرم به دست و بازوی قاسم

به شوق شهد شهادت حنای گیسوی قاسم


سلام من به محرم  به گهواره اصغر

به اشک خجلت شاه و گلوی پاره اصغر


سلام من به محرم  به احترام سکینه

به آن ملیکه که رویش ندیده چشم مدینه


سلام من به محرم  به عاشقی زهیرش

به بازگشتن حر  خروج ختم به خیرش


سلام من به محرم  به مسلم و به حبیبش

به رو سپیدی عون و بوی عطر عجیبش


سلام من به محرم  به زنگ محمل زینب

به پاره پاره تن بی  سر مقابل زینب


سلام من به محرم  به انتظار رقیه

به پای آبله بسته به چشم تار رقیه


سلام من به محرم  به شور و حال عیانش

سلام من به حسین و به اشک سینه زنانش


سلام من به محرم  به حزن نغمه هایش

به پرچم و به سیاهی  به خیمه های عزایش




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : دوشنبه 91/8/22
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
 
به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم می گذرد،

آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
.
.
.
لحظه ها عریانند

به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
 
سهراب سپهری



ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 91/7/27

هنوز 45 روز نگذشته بود، که دلم برای خانواده ام تنگ شد.
اما مرخصی ندادن ،منم بدون مرخصی و پای پیاده، از مشهد تا طرقبه ( 18
کیلومتر ) دویدم و بعد از دیدن خانواده، دوباره از طرقبه تا مشهد را
دویدم و رفتم پادگان …
پادگان، که رسیدم دیدم گروهبان متوجه غیبت من و چند نفر دیگه شده ، که
همه رو به خط کرد و گفت دور پادگان رو باید بدوید …
شروع به دویدن که کردیم بعد از 1000 متر سرباز …
های دیگه خسته شدند، اما من دور کامل دویدم و ایستادم…!
فرمانده ی گروهان که دویدن من رو ندیده بود، گفت مگه نگفتم دور کامل باید بدوی؟
گفتم دویدم قربان …
گفت فضولی موقوف ..!
دوباره باید بدوی…!
خلاصه، دو دور دیگه به مسافت 8 کیلومتر دویدم و سر حال، جلوی فرمانده
ایستادم و همین باعث شد مسیر زندگی ام تغییر کند…!
یک روز، من رو با یک جیپ ارتشی به میدان سعد آباد مشهد بردند ، برای مسابقه…
رییس تربیت بدنی تا من رو دید، گفت:
چرا کفش و لباس ورزشی نپوشیدی؟
گفتم:
ندارم …!
گفت :
خوب برو سر خط الان مسابقه شروع می شه ببینم چند مرده حلاجی ؟
خلاصه با پوتین و لباس سربازی دویدم و دور اخر همه داد می زدن باریکلا سرباز …
برنده که شدم دیدم همه می گن سرباز رکورد ایران رو شکستی …!
من اون روز با پوتین و لباس سربازی رکورد ایران رو شکستم و بهم کاپ نقره ای دادن…!
خبر رکورد شکنی من خیلی زود، به مرکز رسید و بهم امریه دادن تا برم تهران …
با اتوبوس به تهران رفتم و پرسان پرسان، خودم رو به دژبانی مرکز رسوندم و
با فرمانده ی لشگر که روبرو شدم، گفت:
تو همون سربازی هستی که با پوتین رکورد شکستی؟
گفتم :
بله قربان …
گفت:
چرا این قدر دیر امدی و سریع من رو سوار ماشین کردند و به استادیوم
امجدیه بردن، که قرار بود مسابقه بزرگی انجام بشه …!
مسابقه ی دوی 5000 متر بود و من کفش و لباسی رو که رییس تربیت بدنی مشهد
داده بود، پوشیدم و رفتم لب خط…!
یک دفعه صدای تیری شنیدم و هراسناک این طرف اون طرف رو نگاه کردم ببینم
چه خبره ؟ که دیدم رییس تربیت بدنی با عصبانیت می گه چرا نمیدوی؟
بدو..!
من نگاه کردم، دیدم، که اون 17 نفر دیگه، مسافتی از من دور شدن و من تازه
فهمیدم ،که صدای شلیک تیر برای اغاز مسابقه بوده و من چون در مشهد فقط با
صدای حاضر رو ) مسابقه رو شروع می کردم اینجا هم منتظر همون کلمه بودم
،نه صدای تیر …
خلاصه شروع کردم به دویدن و یه عده هم من رو هو می کردن و می گفتن:
مشهدی تو از اخر اولی …!
دور سوم رو که دویدم تازه به نفر اخر رسیدم و تازه گرم شده بودم …!
در دور بعد متوجه شدم، که نفر چهارم هستم و با خودم گفتم:
خدا رو شکر لااقل چهارم می شم…!
سه دور تا اخر مسابقه مانده بود، که دیدم فقط یک نفر با فاصله از من جلوتره…!
دور اخر خودم رو به پشت سرش رسوندم…
به خط پایان نزدیک می شدیم که جلو زدم و اول شدم …!
باز هم رکورد ایران رو شکسته بودم و از عزیز منفرد، که سال ها قهرمان
ایران بود جلو زده بودم…!
این ها حرف های استاد علی باغبان باشی، قهرمان دوی ایران است، که 29 سال
متوالی بدون حتی یک باخت، مقام نخست مسابقات را در ایران داراست و جالب
است، بدانید که تا به حال این رکورد در هیچ رشته ی ورزشی در دنیا شکسته
نشده…!
باغبان باشی 219 مدال اسیایی و جهانی دارد و در 8 مسابقه ی المپیک شرکت کرده
باغبان باشی، اکنون 84 سال سن دارد و هنوز فعالیت ورزشی می کند …!
باغبان باشی، هنوز در طرقبه زندگی می کند و روحیه ی شاد و ورزش کاری دارد




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 91/7/27

آهای بی حجاب:

دنیای اطراف ما پر شده از تبلیغات و رقص تصویر رسانه ها، همان ها که آزادی را از عقل بشر گرفته اند، و افسارش را به آنجا می کشند که خودشان می خواهند، همان طویله ای که یک دربش به سوی بدبختی و عصیان خود و جامعه باز می شود.

آهای بی حجاب:

سکولاریست دروغی کثیف است و راهی به سوی جهنم، اسلام راهش در خانه و کوچه و خیابان و جامعه و اداره و کارخانه یکی است، که به خدا ختم می شود، در مسجد مومن بودن و در جامعه آزادی ظاهری داشتن همان آبنبات سمی است که هلاکتت را در پی دارد.

آهای بی حجاب:

در شب های قدر که قران بر سر می گذاری و خدا را به خودش و به ائمه(ع) سوگند می دهی، نکند مثال قران بر سر نیزه رفتن باشد و اینجا نه جماعتی را، بلکه خودتان را گول بزنید، که مومن و مسلمان و خداپرست هستید، در حالی که این قران بزرگترین نهی کننده از بی حجابی و بی بند و باری و بی عفتی است.

آهای بی حجاب:

این قران، همان قرانی است که با خواندن آیات حجاب و عفافش، برق از سرت می پرد، نکند قران را بی تعقل بر سر گیری، که خدا برای محلی که قران بر ان گذاردی، و برای عقلت بسیار سفارش کرده است.

آهای بی حجاب:

در کوچه و خیابان که قدم می گذاری، چشم های زیادی تو را به آغوش نگاهشان می کشند، و تو بدون اینکه بخواهی معشوقه خیالی هوسرانان جامعه می شوی و نه موجودی که لایق احترامی، و می شوی عامل امتحان آنها که نمی خواهند چهره و هیکل تو بشود عامل گناهشان.

آهای بی حجاب:

حضرت زهرا (س) واقعیت دارد، همو که بهانه خلق این جهان می خوانیمش، همو که کوری به خانه رسول الله(ص) وارد می شود و ایشان چهره می پوشاند و در جواب اینکه دخترم چشمانش نمی بیند، می گوید:من که می بینم...

آهای بی حجاب:

کاش لحظه ای را سوای فکر کردن به تقابل با نیروی نظامی و بازدارنده از بی حجابیت، و لحظه ای فارغ از تفکر اینکه می خواهند آزادیت را به ظاهر از تو سلب کنند، به این می اندیشیدی که اصلا ً چرا در قران و حدیث و کلام بزرگان، اینقدر به پوشش تو سفارش شده است، و آیا همه این ها اشتباه می کنند و داعیان حقوق زنان در غرب که می خواهند تو را عامل هوسرانی خود کنند درست می گویند؟

آهای بی حجاب:

سکولاریست دروغ می گوید، او می خواهد تو تا جوان هستی، بشوی خوراک شهوت و حیوانیت و وقتی به حکم قانون زیستن به سنی در آمدی که خیلی از هم ردیفان تو در سن پایینتر جایت را می گیرند، مثل دستمال کاغذی یک بار مصرف به سطل فراموشیت بسپارد، و همه آن حقوق ها و آزادی ها تا آنجا معنی پیدا می کند که تو طراوت و زیبایی خدادادیت را داری و بعد از آن تو میمانی و ...

آهای بی حجاب:

به این فکر کن که پسر و یا مردی به خاطر دیدن تو به گناه کشیده می شود، و به جای درس و دانشگاه و مدرسه و کارخانه و اداره و رسیدگی به خانواده اش، هوس تو را دیدن و تو را داشتن، به جایی برساندش که ، جایی و با کسی دیگر خیال و هوسش کار دستش بدهد. و تو شده ای عامل بدبختی فردی و جامعه ای ...

آهای بی حجاب:

شاید به احتمال یک در هزار آخرتی هم وجود داشته باشد، آن وقت نمی ارزد چند صباحی را خود نگه داری کنی تا ترس از آینده ای مبهم که نمی توانی بفهمی با تو چه می کنند، آخرین روزهای عمرت را به ترس و لرز و ذلت نگذرانی؟ و به اسم خوشنودی خلقی و گیر آوردن کاری با خود کاری کنی، که خدایت ناراضی باشد، و تو که رضایت خلق بی ارزش را به خدای بزرگ ترجیح داده ای...

آهای بی حجاب:

امروز تو با نیروی انتظامی نمی جنگی ...

امروز با ستاد ها و ارگان های امر به معروفی نمی جنگی ...

امروز این مسلمانان به نظر عقب افتاده نیستند که با آنها می جنگی ...

تو امروز سربازی از سربازان شیطانی و بر علیه خدا و قران می جنگی، و نمی دانم می توانی حس کنی لشکری که در آن می جنگی، شاید بسیار پر طرفدار و پر جمعیت باشد، و به ظاهر دارای حقانیت، ولی شکست برای این لشکر از زمان های دور پیش بینی شده است...

به خود بیا..........




ارسال توسط نشریه حضور
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

اسلایدر