سروده شاعر انقلابی علیرضا قزوه به مناسبت شهادت حجاج بدست آل سعود خبیث
ده ذی الحجه سرزمین منا
گشت از مکر شمر کرببلا
شده دنیا پر از دروغ و نفاق
طاقت مسلمین دنیا طاق
راه هامان طریقی از آتش
کعبه در منجنیقی از آتش
آل مروان و ال ذی الجوشن
مست حمله به سرزمین یمن
در زمین یمن به اسماعیل
تیغ از پشت می زند قابیل
پرده داران درون حله به خواب
گردشان مطربان خراب شراب
دین شان نیست غیر ظلم و فساد
کاخ هاشان بلند چون شداد
" کاخ هاشان بلند و همت پست"
محو نفس اند و رفته اند از دست
نزدشان شد مقام ابراهیم
کاخ سبز و سفید و اورشلیم
آل ظلم اند و آل استبداد
نیست موسایشان بجز موساد
گرم فرمانبری ز کفر و نفاق
تا زنند آتشی به شام و عراق
سنگ بر کعبه می زنند هنوز
منجنیق است جرثقیل امروز
پرده دارند و دزد و تاراجی
تیغ ها می زنند بر حاجی
به همان مردمی که روزی شاد
ره گشودند روی زین العباد
قرنها پیش از این حسین علی
در همین سرزمین حسین علی
حج خود را تمام کرد و گذشت
به شهادت سلام کرد و گذشت
قرنها پیش حضرت سجاد
پای چون در زمین کعبه نهاد
حاجیان راه باز می کردند
عرض راز و نیاز می کردند
این همان مردم وفادارند
باز هم رو به کعبه می آرند
**
ده ذی الحجه سرزمین منا
گشت از مکر شمر کرببلا
ناگهان شاه نابکار حجاز
راه را بست بر جماعت باز
شمر گر آب بست این ره بست
حرمت کعبه و منا بشکست
این همان مردمان دلگیرند
به کدامین گناه می میرند؟
بارها راه عشق اگر شد گم
راه بگشوده اند این مردم
پیش از این بود راضی از این ها
نور چشمان سیدالشهدا
قرن ها رفته است و اینک باز
ظلم دیگر به میهمان حجاز
حاجیان خسته از مصائب شام
ظلم اینان کجا و ظلم هشام؟
با چنین ظلم و جور و نفس و هوی
ابن عبدالملک کجا و شما!
دید او ازدحام اهل حرم
پس کشید از حریم کعبه قدم
گرچه او از هوای نفس شکست
بهر نظاره گوشه ای بنشست
استلام حجر نکرد هشام
چون شما تیغ بر نکرد هشام
هرچه را آن شقی رعایت کرد
نسل عبدالعزیز غارت کرد
در کمال شقاوت این جانی
عید قربان گرفت قربانی
کعبه اما سیاهپوش شماست
پرده ای از پیام عاشوراست
دارد از دولت ولای حسین
کعبه هم بوی کربلای حسین
اینها غریبه نیستد، اما چقدر غریبند میان آشنایان
داشتم میان قبور شهدا قدم می زدم و سنگ نوشته مزار ایشان را می خواندم.
یک سردار بود و دیگری سرباز،
یکی ارتشی بود و دیگری بسیجی،
یکی پیر بود و دیگری جوان و خلاصه همه و همه آرام کنار هم آرمیده بودند.
جسم هایی که روزی حامل روح هایی آسمانی بودند،
روح هایی که اینک جایگاهشان جوار رحمت الهی است و بس؛
چرا که فرمود « وَ لا تَحسَبَنَ الذینَ قُتِلوا فی سَبیل الله امواتاً بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِهِم یُرزَقون »
در حال سیر بین این عرشیان فرش نشین بودم که به قطعه ای برخوردم که تمام شهیدانش سردار بودند،
آری همگی سردار بودند اما سرداران بی پلاک
سردارانی که گم نام بودند و نام آور،
سردارانی که آنقدر با اخلاص بودند که حتی راضی نشدند برایشان مجلسی بگیرند و نام آنها را آزین بخش کوچه ها و خیابان ها کنند.
اگر خوب دقت می کردی می توانستی بوی بهشت را استشمام کنی،
گر چه کوچک بود اما انگار آسمان را در خود جا داده،
کافی بود به امواج زیبای آن دل بسپاری تا تو را به خدا برسانند،
فانوس های سرخ رنگی را می دیدی که معلوم بود یک یک آنها را با عشق و شور و اعتقاد در زمین کاشته اند
و معلوم نبود چقدر پای هر یک از آنها اشک ریخته اند که اینطور قد کشیده و خدایی شده بودند.
آری اینها همه سردار بودند، سردارانی که رفتند تا به ما درس آزادگی بیاموزند،
رفتند تا ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم،
و چقدر با مفهوم بود این جمله « آنان که رفتند کاری حسینی کردند بعد از آنان ما چه کردیم؟ »
واقعا ما چه کردیم؟! چقدر راه آنان را ادامه دادیم؟
چقدر به یادشان هستیم؟ اصلاً چقدر به آنها سر می زنیم؟
یادمان هست آخرین باری که به قطعه شهدا رفتیم کِی بود؟!
یادمان هست آخرین باری که به یکی از مادران شهدا سر زدیم و از او حالی پرسیدیم کی بود؟!
دلم سوخت ... نه به برای آنان چرا که ایشان سعادتمندترین مردمند
بلکه دلسوزیم برای خودمان بود که چقدر راحت در این دنیا غرق شده ایم و فراموششان کردیم.
نه بهتر است بگوییم خودمان را فراموش کردیم.
یاد وصیت نامه شهید حمید باکری افتادم و اینکه چقدر بی سر و صدا اکثرمان به دسته های اول و دوم پیوسته ایم.
باید یادی کرد از سید شهیدان اهل قلم که چه زیبا فرمود " شهیدان برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده "
مراسم غبار روبی و عطر افشانی مزار شهدای گمنام(سرداران بی پلاک)
قطعه 40 بهشت زهرا (س) تهران
24 اردیبهشت همزمان با اقامه نماز مغرب و عشاء
کسب اطلاعات مراسم از طریق شماره 09128430082
نمازهایم اگر "نماز" بود که موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش !
نمازهایم اگر نماز بود که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت!
اگر نمازهایم نماز بود،
که اول وقت نمی خواندمش، برای این که، خود را "خلاص" کرده باشم...
اگر نمازهایم نماز بود
که تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم برای نشان دادن آدرس شارژر گوشی...
اگر نمازم نماز بود،
که تبدیل نمی شد به یک فرصت طلایی برای خلق ایده های بکر!!
تبدیل نمی شد به مناسب ترین زمان تحلیل رفتار فلان همکار! تبدیل نمی شد به ماشین حساب!!
نه.
نمازهایم"نماز" نیست.
اگر نماز بود، یک "کارواش قوی" میشد و با فشار می شست از دلم همه ی سیاهی ها را، لکه ها را، پلشتی ها را.
اگر نماز بود، می شد "کیمیا" و مس وجودم را تبدیل میکرد به طلا...
اگر نمازم نماز بود،
می شد پل، می شد پناهگاه، می شد دارو، می شد مرهم، می شد درمان،می شد شاه کلید، می شد میعادگاه، می شد دانشگاه....
خدایا! این روزها که درهای آسمانت را سخاودتمندانه باز کرده ای،
من از تو فقط یک چیز می خواهم.
بر من منت بگذار و کاری کن نمازهایم، "نماز" شود....فقط همین.
ممنونم خدا...
آدم اشک در چشمانش حلقه میزند. در همین روزهایی که ما مشغول خرید شب عید هستیم و با توجه به خبر رییس جمهور درباره «صفر» شدن تورم در بهمن ماه، داریم چشم بازار را در میآوریم و وانت وانت آجیل و لباس و میوه و گوشت و... میخریم و میبریم منزل، نمایندگان ما در خانه ملت شب و روز ندارند.
بزرگترین دغدغه ذهنی ما این روزها این است که اینهمه خرید شب عید را که با توجه به تورم «صفر» خریدهایم کجا جا بدهیم، اما نمایندگان مجلس دارند با دوراندیشی به افقهای دوردست اقتصاد کشور چشم میدوزند و با دقتی عجیب دارند بودجه سال بعد را تصویب میکنند. بعد هم چیزهایی تصویب میکنند که آدم میخواهد همین الان دربست بگیرد و برود بهارستان و جلوی مجلس از خوشحالی در پوست خودش نگنجد!
حیف از ایامی که در سایه مدپرستی گذشت! / از یک روز تنگ مثل ساپورت تا یک روز پاره و وصله دار !
یک روز گشاد مثل دامن شلواری
و تو
مثل یک اسباب بازی (!)
چشم دوخته ای که ببینی که فردا چه چیز را برایت
مد می کنند…
بی خیال زشتی و زیباییی
بی خیال وقاهت و وجاهت
بی خیال شرم و حیا…
بی خیال غیرت …
——-
هرچی خواهی بپوش! لیک یادت نرود مدآخر کفن است
هـــــــمه اینـــــها بداننــــد کــــه..!!
این خوشــــی ها یک روزی تـــــــموم میشن..!!
ایــــــنها باید بدانـــــــــند که..!!
یک روزی روی سنگ غسالخانه آنها را غــــسل میــــت میدهند..!
شجره ملعونه
شهید علیرضا مرادی شهادتت مبارک
بیانیه محکومیت اعدام شیخ مجاهد شهید نمر باقر النمر
محرمان محرم (روضه)
محرمان محرم (اشک)
محرمان محرم (سفیر غریب)
به مناسبت فاجعه ی خونین منا
حلیم بودیم برای حلیم خوردن
\گمنام چو مادر\
ماتریس متقارن ادبی
کاش نمازهایم نماز شود!!!
مدل کسب و کار الاغ مرده
اصلاحات انگلیسی
دربست بهارستان ...
[همه عناوین(492)]