مرد رفته گر آرزو داشت برای یکبار هم که شده موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره کوچکشان باشد و با هم غذا بخورند .
او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید و فرزندانش شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند .
هر شب از راه نرسیده به حمام کوچکی که در گوشه حیاط خانه بود میرفت و خستگی و عرق کار طاقت فرسای روزانه را از تن می شست.
تنها هم سفره او همسرش بود که در جواب چون و چرای مرد رفته گر ، خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می کرد
و همین بود که آرزوی او هنوز دست نیافتنی می نمود.
یک شب شانس آورد و یکی از ماشین های شهرداری او را تا نزدیک خانه شان رساند
او با یک جعبه شیرینی و چند تا پاکت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید.
وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یک به بهانه ای با پدر شام نخوردند.
دلش بدجوری شکست وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشکی بچه ها از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید:
"چقدر امشب گشنگی کشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه. با اون دستاش که از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه . آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره "
آخرین اختلاسی که مأموران سازمان بازرسی کل کشور کشف کردهاند، مربوط به اختلاس 15 میلیارد تومانی در بنیاد شهید است که نشان میدهد اختلاسکنندگان محترم همهی موارد ایمنی اختلاس را رعایت نمیکنند و متأسفانه گیر میافتند. از آنجا که فن اختلاس در کشور ما از فنون نوپاست؛ لذا باید هر چه بیشتر دربارهی روشهای نوین اختلاس اطلاعرسانی شود تا در آینده شاهد کشف اختلاسها نباشیم. مختلسین محترم باید در هنگامه اختلاس از آغاز تا پایان موارد زیر را مو به مو رعایت کنند:
- به هیچکس اعتماد نکنید و بیشتر از چهار ـ پنج نفر را درگیر نکنید تا درصد لو رفتنتان به حداقل برسد.
- از یک جا اختلاس کنید. حرص نزنید که کل پول مملکت را بالا بکشید. با اولین اختلاس خدا را شکر کنید و کار را تمام کنید و ادامه ندهید.
- به کم راضی باشید. تجربه ثابت کرده است تا 10 میلیارد تومان برای ادامهی زندگی شما و آیندگان کافی است. اگر بیشتر از 10 میلیارد بخورید، امکان گیر افتادنتان بیشتر میشود.
- از سازمانهای بیپول و کوچک اختلاس نکنید. سعی کنید از سازمانهای بزرگ و پولدار اختلاس کنید.
- اگر شهروند کشور دیگری نیستید، بهتر است از فکر اختلاس بیرون بیایید و نان حلال به خانه ببرید؛ ولی اگر در کشور دیگری حق شهروندی دارید، بلافاصله بعد از اتمام اختلاس، فرار کنید و از زندگی لذت ببرید.
- از همان اول بخشی از مبلغ اختلاس را به نیازمندان اختصاص بدهید تا آنها هم در این سفره که پهن شده، سهیم باشند.
- مثل ندیدبدیدها تا یک پولی به حسابتان آمد، خرجش نکنید و ماشین گران و خانهی آنچنانی نخرید؛ چون مردم حسود چشمتان میزنند و لو میروید.
- هرگز آبدارچی اداره یا سازمان مربوطه را وارد تیم اختلاس نکنید؛ چون این صنف دهن قرصی ندارند و خواسته و ناخواسته شما را لو میدهند. کارمندان محترم ترابری سازمانها هم به همین نحو باید از دایرهی تیم شما خارج باشند.
- به دلار و یورو اختلاس نکنید؛ چون زیاد بالا و پایین میشوند. تومان از همه چیز بهتر است!
- همیشه سعی کنید رابطه خویشی با آدمهای کلهگنده روبهراه کنید تا در روند دادرسی و دادگاه به دردتان بخورد.
- بعد از مچگیری دو قورت و نیمتان باقی باشد و بدون آنکه حاضر به عذرخواهی شوید، مدعی شوید قبل از آنکه شما اختلاسگر باشید، کاشف اختلاس هستید.
پیرمردی تنها در مزرعه ای زندگی می کرد. او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود.
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد:
پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم. من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد. من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.
دوستدار تو پدر
چند روز بعد، پیرمرد این نامه را از طرف پسرش دریافت کرد: «پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام.
صبح فردای آن روز، مأموران و افسران پلیس محلی وارد مزرعه شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند. پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده است؟
پسرش پاسخ داد: پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار. این تنها کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم.
اگر شما از جلمه افراد باهوش هسیتد بگویید اشبتاه کجاست:
123456789
123456789
123456789
یعنی شما الآن به این موضوع تمرکز کرده اید که اشکال ارقام را پیدا کنید؟!
سخت در اشتباهید!
اشکال این است که:
کلمه هستید، هسیتد- تایپ شده و
کلمه اشتباه- اشبتاه!
من نگفتم اشتباه در اعداد است!
بهتر نیست برگردیم اول اتبدایی بخونیم؟
حتی کلمه اول ابتدایی هم اشتباهه!!
پس بریم اول مهد کودک بخونیم
حتی کلمه مهد کودک هم اشتباهه!!!
چرا رفتید دوباره مهد کودک رو ببینید؟
هه هه
الو الو... یبمارستان دیوونه ها؟
هه !
حتی کلمه بیمارستان هم اشتباهه!!!
شبی اوباما و همسرش تصمیم گرفتند که کاری غیرعادی انجام دهند و برای شام به رستورانی که زیاد هم گران قیمت نبود، بروند.
وقتی آنها به رستوران رفتند صاحب رستوران از محافظان رئیس جمهور پرسید که آیا می تواند خصوصی با همسر رئیس جمهور صحبت کند و آنها هم اجازه دادند.
و همسر اوباما به طور خصوصی با آن مرد صحبت کرد. بعد از آن اوباما از همسرش پرسید که چرا او این همه مشتاق خصوصی صحبت کردن با تو بود؟
همسرش گفت که صاحب رستوران گفته در ایام جوانیش دیوانه وار عاشق او بوده است ...
سپس اوباما گفت و اگر تو با او ازدواج می کردی اکنون صاحب این رستوران بودی.
همسر اوباما در پاسخ گفت: اگر من با او ازدواج می کردم او الآن رئیس جمهور بود:))
شجره ملعونه
شهید علیرضا مرادی شهادتت مبارک
بیانیه محکومیت اعدام شیخ مجاهد شهید نمر باقر النمر
محرمان محرم (روضه)
محرمان محرم (اشک)
محرمان محرم (سفیر غریب)
به مناسبت فاجعه ی خونین منا
حلیم بودیم برای حلیم خوردن
\گمنام چو مادر\
ماتریس متقارن ادبی
کاش نمازهایم نماز شود!!!
مدل کسب و کار الاغ مرده
اصلاحات انگلیسی
دربست بهارستان ...
[همه عناوین(492)]