سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

 
تاریخ : چهارشنبه 90/12/3

همه چی یک دفعه اتفاق می افته انگار تو خوابه یک حالتی مثل خلصه
یک سبکی عجیب انگار تمام دردها و رنجهاش تموم شده
داره از وضعیت جدیدش لذت میبره
آره
انا لله و انا الیه راجعون
بازگشت همه به سوی خداست
راستی معنی این جمله چیه
میگن مرده را که برای تشییع میبرن روح همراهیشون میکنه اول نگاه میکنه ببینه چه کسانی برای تشییعش اومدن بعد تو خاک که میگذارنش به آشناهاش نگاه میکنه و دلداریشون میده
مردم که بلند میشن برن همه رو صدا میکنه میگه کجا میرین من رو تنها نگذارید من میترسم اما هیچ کس صداشو نمیشنوه بچه ها و همسرش را صدا میکنه میگه شما بمونید من یک عمر برای شما زحمت کشیدم
اما اونها هم صداش را نمیشنوند یک نگاهی به دور و برش میندازه میبینه تنهاست تنهای تنها
هول برش میداره
ناراحته که همه تنهاش گذاشتن
یک دفعه صدایی میشنوه
بنده من
تنها موندی
همه رفتند
یادته بهت گفتم من دوستت دارم
یادته گفتم من تنهام یادته گفتم فقط منم که برات میمونم
تو اون روز نشنیدی
ببین چطور تنهات گذاشتن
نگران نباش حالا من هستم تنهات نمیگذارم
من دوستت دارم
ببین دوست من اگه یک وقت شبی نصفه شبی بیدار شدی دیدی دلت هوای نماز کرده بدون اونه که صدات میزنه اون تنهاست دلش میخواد بنده اش با او حرف بزنه یک کم از خوابت بزن بشین سر سجاده یک یادی هم از من کن




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 90/12/3

سلام .... چقدر بعد است که باید خبر از پر کشیدن یه پرستوی غریب رو بدم ....

ننه علی ....

"ننه علی" مادر شهید "قربانعلی رخشانی مهماندوست" بود که سال ها در اطاقکی کوچک در قطعه 24 گلزار شهدا در کنار فرزندش زندگی می کرد ....

ننه علی صبح امروز -چهارشنبه 1390/12/3- پس از تحمل سال‌ها بیماری و غم فراق فرزندش به دیدار حق شتافت.

هر وقت در کنار او می نشستی یا از حفظ قرآن می خواند و یا از کرامات شهدا و خدمت به شهدا می گفت و صد حیف که این اواخر حافظه اش را هم از دست داده بود.

ننه علی را از اول انقلاب در قطعه 24 گلزار بهشت زهرا (س) دیده بودم ، آنجا کلبه ای ساخته و در کنار مزار تنها پسرش که بدست ساواک به شهادت رسیده بود زندگی می کرد....

روحش شاد




ارسال توسط نشریه حضور

در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت، یک  مورد به یاد ماندنی اتفاق افتاد:
شکایتی از سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید. او  اظهار داشته  بود  که  هنگام  خرید  یک بسته صابون  متوجه شده بود که  آن قوطی خالی است.
بلافاصله  با تاکید و پیگیریهای مدیریت ارشد  کارخانه  این مشکل  بررسی،  و دستور صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی  و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید.
مهندسین نیز دست به کار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند:
پایش (مانیتورینگ)  خط بسته بندی با اشعه ایکس
بزودی سیستم مذکور خریداری شده و با تلاش شبانه روزی گروه مهندسین،‌ دستگاه تولید اشعه ایکس و مونیتورهایی با رزولوشن بالا نصب شده  و خط مذبور تجهیز گردید.
سپس دو نفر اپراتور نیز جهت کنترل دائمی پشت آن دستگاهها به کار گمارده شدند  تا از عبور احتمالی قوطیهای خالی جلوگیری نمایند.
نکته جالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا،  مشکلی مشابه  نیز در یکی از کارگاههای کوچک تولیدی پیش آمده بود اما آنجا  یک کارمند معمولی و غیر متخصص آنرا به شیوه ای بسیار ساده تر و کم خرج تر حل کرد:

تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خط  بسته بندی تا قوطی خالی را باد ببرد!!!




ارسال توسط نشریه حضور

معلم کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد  پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند؟هردو شاگرد یک زبان جواب دادند :

خوب مسلماً کثیفه!

معلم گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟

حالا پسرها می گویند : تمیزه!

معلم جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد. و باز پرسید:خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟

یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه!

معلم دوباره گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟

بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو!

معلم بار دیگر توضیح می دهد: نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!

شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است!!!

معلم در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق!

که از دیدگاه هر کس متفاوت است.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : شنبه 90/11/15

کوک کن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

کوک کن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
که سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند

کوک کن ساعتِ خویش !
که سحرگاه کسی
بقچه در زیر بغل،
راهیِ حمّامی نیست
که تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه ی او برخیزی

کوک کن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این کوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

کوک کن ساعتِ خویش !
ماکیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند

کوک کن ساعتِ خویش !
که در این شهر، دگر مستی نیست
که تو وقتِ سحر، آنگاه که از میکده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی

کوک کن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر
و در این شهر سحرخیزی نیست
و سـحر نـزدیک است .....
 




ارسال توسط نشریه حضور
<   <<   31   32   33   34   35      >

اسلایدر