سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

 
تاریخ : جمعه 92/4/7

کلُّ مَنْ عَلَیهَا فَانٍ‏ (26) وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّک ذُو الجَْلَلِ وَ الاکْرَامِ‏ (27)

هر چه بر گرده زمین است نابود می‏شود ( 26) تنها ذات پروردگارت باقی می‏ماند ، چون او دارای صفات جلال و جمال است ( 27)


مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتمزده بـه انتظار بنشیند و این ، بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش در فـراخـنای بـی کران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـت. خبر در گذشت جمعی از خانواده محترم جناب آقای محمد تونی عزیز در حادثه تصادف چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می‌نشیند ، ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چاره‌ای جز تسلیم و رضا نیست خداوند قرین رحمتشان فرماید

جناب آقای محمد تونی عزیز خداوند شما را اجر صابرین دهد که حضرتش فرمود: و بشر الصابرین ... الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون

بر خود لازم دیدیم تا از طریق این رسانه مصیبت دردناک وارده را خدمت جناب آقای محمد تونی و خانواده آن عزیز و دیگر بستگان تسلیت گفته و آرزوی مغفرت و آمرزش برای مرحومان مسئلت نماییم

آرزو میکنیم که وسعت صبر خانواده ی این عزیز به اندازه ی دریای غمشان باشد.

((روحشان شاد و یادشان گرامی باد))




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : جمعه 92/3/31

‌گویند سعدی از دیاری به دیار دگر می‌رفت. در راه چشمش به جای پای یک مرد و یک شتر افتاد که از آنجا عبور کرده بودند. کمی که رفت جای پنجه‌های دست مسافر را دید که به زمین تکیه داده و بلند شده، پیش خود گفت: «سوار این شتر زن آبستنی بوده» بعد یک طرف راه مگس و طرف دیگر پشه به پرواز دید.

پیش خود گفت: «یک لنگه بار این شتر عسل، لنگه دیگرش روغن بوده» باز نگاهش به خط راه افتاد دید علف‌های یک طرف جاده چریده شده و طرف دیگر نچریده باقی مانده؛ گمانش برد: « شتریک چشم کور، یک چشم بینا داشته»

از قضا خیالات سعدی همه درست بود و ساربانی که از مقابلش گذشته بود به خواب می‌رود و وقتی که بیدار می‌شود می‌بیند شترش رفته. او سرگردان بیابان شد تا به سعدی رسید. پرسید: «شتر مرا ندیدی؟»

سعدی گفت: «ترا شتر یک چشم کور نبود؟» مرد گفت: «آری» گفت: « یک لنگه بار شتر عسل، لنگه دیگرش روغن نبود؟» گفت: «آری» گفت: «زن آبستنی بر شتر سوار نبود؟» گفت: «چرا» سعدی گفت: «من ندیدم!» مرد ساربان که همه نشان‌ها را درست شنید اوقاتش تلخ شد و گفت: «شتر مرا دزدیده‌ای همه نشانی‌ها نیز صادق است.»

بعد با چوبی که در دست داشت شروع به زدن سعدی کرد. سعدی تا خواست بگوید من از روی جای پا و علامت‌ها فهمیدم چند تایی چوب ساربانی خورده بود، وقتی مرد ساربان باور کرد که او شتر را ندزدیده راه افتاد و رفت. سعدی زیر لب زمزمه کرد و گفت:

سعدیا چند خوری چوب شترداران را تو شتر دیدی؟ نه جا پاشم ندیدم!




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : دوشنبه 92/3/20

تستی که در زیر مشاهده می کنید، شاید در عین حال که ساده ترین، بلکه تعیین کننده ترین تست برای سنجش آی کیو باشد. برای انجام این تست باید پس از خواندن هر سئوال در عرض فقط 5 ثانیه به آن جواب درست را بدهید و در نزد خودتان یادداشت کنید. در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد.

1. بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟

2. اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟

3. من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟

4. عدد 30 را به نیم تقسیم کنید و عدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟

5. مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟

6. اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟

7. فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟

8. اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟

9. حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟

10. اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟

...

..

.

.

.

.


و امـــــــا پاسخ تست ها :

برای اینکه قبل از شروع تست، پاسخ ها شما را گمراه نکنند آنها را غیرقابل مشاهده کردیم. پس چنانچه به سوالات جواب دادید و الان آمادگی دارید برای مشاهده پاسخ تست ها کافیست قسمت خالی زیر را با ماوس سلکت کنید ...



1. تمام ماهها حداقل 29 روز را دارند.

2. یک ساعت (شما یک قرص را در ساعت 1 و دیگری را در ساعت 1/5 و بعدی را در ساعت 2 می خورید).

3. فقط یک ساعت. ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پس به اولین ساعت 9 که برسد زنگ میزند که ساعت همان 9 شب است.

4. حاصل 70 است (تقسیم بر نیم معادل ضرب در 2 است).

5. او 9 گوسفند خواهد داشت.

6. اول باید کبریت را روشن کرد.

7. سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب جنوب باشد.

8. همان 2 سیب.

9. هیچ (حضرت نوح بود نه حضرت موسی)

10. خوب خودتونید دیگه (نام خودتان)



ارزیابی تست و سطح هوش بر اساس تعداد جوابهای نادرست :

7 جواب نادرست و بیشتر : دانش آموز دبستان
6 جواب نادرست : دانش آموز دبیرستان
5 جواب نادرست : دانشجو
2 تا 4 جواب نادرست : استاد دانشگاه
1 جواب نادرست : آی کیو فوق العاده




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 92/3/16

با سلام


آقا سعید رو بدون روتوش بشنوید

همین الآن کلیک کنید

لطفاً به دیگران توصیه کنید




ارسال توسط نشریه حضور

کمتر از 2 هفته به یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری مانده اما مساله اینجاست که کمتر از 3 روز به بیست و چهارمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) باقی مانده. حقاً که این «مردمسالاری باشکوه دینی» را به حضرت روح‌الله بدهکاریم. گرامی باد یاد امام. یاد امام، یاد همه شهداست. یاد «دلی آرام، قلبی مطمئن، روحی شاد و ضمیری امیدوار»، آن‌هم با لحن زیبای خامنه‌ای. باید هم «آقا» وصیتنامه امام را می‌خواند.

اماما! با وجود چنین خلف صالحی، ما نیز دل‌مان آرام است. رای‌مان شاید فرق کند اما بیعت‌مان یکی است؛ «سیدعلی حسینی خامنه‌ای»... همان نازنین که گفتی؛ «لیاقت رهبری دارد».

دشمن، با ما بر سر حتی برگزاری «یک» انتخابات ریاست جمهوری بعد از شما، شرط بسته بود؛ فکر 7 تا را که اصلا نمی‌کرد!

اما اماما! هر وقت که ما چونان این کلمات و جملات، خواستیم تشکر کنیم از امام خامنه‌ای، رهبر برای ما از شما سخن گفت، از امام خمینی. از خود گذشت و از شما گفت؛ «این انقلاب، بی‌نام امام خمینی، در هیچ کجای جهان، شناخته شده نیست».

نشد یک سخنرانی از ایشان بشنویم، یاد شما در آن نباشد. اگر تو می‌گفتی، «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، ایشان هم نشانی «دست قدرت خدا» را به ما می‌دهد. خدا و خمینی... همه حرف «آقا» با ماست. هم متخلص و هم متخلق به «امین» است.

رای اصل کاری ما، روز 24خرداد و 2 خرداد و 3 تیر نیست؛ تا 14 خرداد هست، تا 22 بهمن هست، تا 9 دی هست، این روزها دیگر کیست و چیست؟! فقط در قیاس با دموکراسی دروغین غرب است که ما به 24 خرداد 92 ی‌مان، به لطف خدا پز خواهیم داد، و الا رای ما، همه عظمتش مدیون بیعت ماست. رای ما عوض می‌شود؛ آنچه تغییر ندارد، بیعت ماست. و ما فقط در امتداد بیعت لایتغیرمان، رای می‌دهیم. اماما! درود می‌فرستیم بر ضمیر امیدوار تو. خداوند بر درجات عالیه‌ات اضافه کند.

به آمریکایی‌ها حق می‌دهم گاهی در امور داخلی ایران مداخله کنند! تقصیر دودمان پهلوی است! بد‌عادت بار آورده‌اند این یانکی‌ها را!

وزیر خارجه آمریکا، از خواب که بلند می‌شود، هنوز فکر می‌کند زمان شاه است! شورای نگهبان اعلیحضرت زپرتی، کاخ سفید بود! این برود! آن بیاید! این باشد! آن نباشد! دم شورای نگهبان جمهوری اسلامی گرم، که به عدد همه روزهای انقلاب، پهن هم بار اتاق بیضی نکرده!

هر که از ظن خود، و به نفع گروه خود توشه بر‌می‌دارد. همان رهبری که از تکلیف و حجت شرعی سخن می‌رانند، ندانم‌کارهای جاهل را نخستین کسانی می‌دانند که قابل شماتتند. پس جهل، حجت شرعی نیست! همان رهبری که از بزرگواری تعریف کرده‌اند، از بزرگواران دیگری نیز تعریف کرده‌اند. پس نباید همه ملاک‌ها را در فلان و بهمان تعریف فروکاست! همان رهبری که فتنه را با سرانگشت تدبیر خود به یوم‌الله 9 دی رساند، دایره اصحاب انقلاب را بسی گسترده‌تر از سفره کوچک گروه‌های سیاسی می‌دانند!

همین چند مناظره‌ای که از رسانه ملی پخش شد، موید نکته جالبی بود. این همه رسانه‌های هنوز هم زنجیره‌ای نیز دیوانه‌های زنجیره‌ای بی‌بی‌سی و غیره مدام در بوق می‌کردند که، «اصولگرایان، اقتدارگرا هستند، تندخو هستند، محافظه‌کارند، بر سر مردم، منت می‌گذارند، از موضع بالا و از صندلی قدرت با خلق‌الله سخن می‌رانند و چه و چه».

مردم اما نحوه رفتار و گفتار نامزدهای اصولگرا را خود بهتر می‌توانند قیاس کنند با تبختر و غرور شیخ دیپلمات!

واقعا انصاف قالیباف، متانت حداد، وقار ولایتی و نجابت جلیلی کجا؟! سخن گفتن حسن روحانی کجا؟!

گمانم طلب داشت از همه مردم، از همه جا و همه کس، حتی از مجری بنده خدا! گمانم از همه طلبکار بود، حتی از خون شهدای هسته‌ای!! گمانم یک چیزی هم بدهکار شدند «علیرضا و آرمیتا»!! و گمانم از همه طلبکار بود، الا جک استراو انگلیسی!!

آقای شیخ دیپلمات! مردم از غرور و اشرافی‌گری و نگاه از موضع بالا و خطابه همراه با منیت و منم منم، بدشان می‌آید. بی‌خود نیست که در نظرسنجی‌ها هر چه بیشتر با غرور حرف می‌زنی، کمتر بالا می‌آیی!!

آنچه مردم از جمیع نامزدهای اصولگرا دیدند، چیزی جز ادب و اخلاق و بزرگواری و حسن‌ظن نبود؛ خواه با برنامه، خواه بی‌برنامه! و این وسط، چقدر خنده‌دار و مضحک است که یکی در مایه‌های شما، با این همه خوی اشرافی و غرور، می‌گویید، «آقای عابدینی! مردم باید بدون لکنت زبان با حاکمان‌شان سخن بگویند!!» آقای شیخ دیپلمات! سازش شما فقط با دشمن است... سر جنگ داری با این مردم پابرهنه! ما تا الان فکر می‌کردیم انرژی هسته‌ای در دوران شما تعلیق شد؛ نگو ادب و رفتار و گفتار و سکنات‌تان هم معلق و لنگ در هواست!!

اگر عروسی را بالاخره به اندکی دست و آواز می‌شناسند، و اگر عزا را به مقداری اشک و خرما، من یکی معتقدم، نه به آن شوری شور که به جای آسفالت خیابان، رسما روی پوستر نامزدها راه می‌رفتیم، نه به این بی‌نمکی که انگار نه انگار کمتر از 2 هفته دیگر، انتخابات ریاست جمهوریِ جمهوری اسلامی است!! یادمان نرود همان رهبری که نامزدها را از بریز و بپاش پرهیز دادند و از اسراف نهی کردند، صحه گذاشتند بر شور و شوق انتخابات و گرم بودن فضای تبلیغات.

اگر قرار است این دوره از انتخابات، اسراف کمتر شود، عالی است اما... «عروسی را بالاخره به اندکی دست و آواز می‌شناسند، و عزا را به مقداری اشک و خرما».

اینجا هم اعتدال رهبر نمایان است. گاهی می‌بینم بعضی از خطبای جمعه و جماعات، چنان علیه اصل تبلیغات و نه اسراف در تبلیغات!! سخنرانی می‌کنند که نامزدهای بنده خدا هیچ‌کدام جرات نمی‌کنند یک پوستر بچسبانند!!

بابا! انتخاباته مثلا...

نفرت نپراکن، پوسترت را بزن!

اسراف نکن، پوسترت را بزن! زیاد نزن، پوسترت را بزن!

در و دیوار و کف خیابان را پر نکن، پوسترت را بزن...

بزن همان جایی که شهرداری معین کرده... ناسلامتی انتخاباته‌ها!!

***

سخن آخر

اماما! هنوز روی ویلچر نشسته‌اند جانبازان قطع نخاعی... هنوز تیر می‌کشد قلب ساسان... هنوز «ثارالله» پر از بچه‌های اروند است... هنوز خیابان انقلاب، مالامال از مرد است... دست نوازشی! ‌های‌های اشکی! تفسیر حمدی!...

اماما! هنوز مادران شهدا قبل از نشستن بر سر مزار جگرگوشه‌شان، رو به مرقد می‌گویند، «السلام علیک یا روح‌الله»... و هنوز شعار بسیجیان این است؛ «حزب فقط حزب‌الله، سیدعلی روح‌الله».




ارسال توسط نشریه حضور
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

اسلایدر