پسرها: بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه
طبق روان شناسی رنگ ها سیاه نمایان گر مرز مطلق است. پوشیدن لباس سیاه در موقعیت های مختلف ممکن است متفاوت باشد .گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا می پوشند تا نشان دهند که بین انها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی انها را از هم جدا کرده است اما برخی افراد گاهی هم سیاه می پوشند نه برای عزا و ماتم بلکه برای مشخص کردن مرزها و حریم های اجتماعی . حجاب یک خانم مسلمان با چادر سیاه از این دسته است.
وقتی که خانمی چادر مشکی به سر می کند و با وقار قدم به عرصه اجتماع می گذارد می خواهد نشان دهد که هر کسی حق ندارد به این حریم پاک وارد شود. این حریم ،حریم حرمت حیا و احترام است نه جای هرزگی و هوس بازی .
در واقع او با حجاب مشکی و چادر سیاهبین خود و مردان نا محرم مرزی عاقلانه ایجاد کرده است .از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچه سیاهی را می بیند انگیزه و میل نگاه کردن به ان پیدا نمی کند ولی نگاه به رنگ های روشن چشم را باز و رغبت مشاهده و تمرکز بر دیدن را چند برابر می کند .پس باید به دید گاه روان شناختی و جامع نگر زن مسلمان افرین گفت که برای حفظ حرمت عفت و پاکی خود بهترین حجاب یعنی چادر و بهترین رنگ یعنی مشکی را انتخاب کرده است.
شعر نوشت:
خواهرم با غرور بر سر کن
نه خجالت بکش نه غمگین باش
چادرت ارزش است باور کن
بوی زهرا و مریم و هاجر
از پر چادرت سرازیر است
بشکند آن قلم که بنویسد
"روی گل ،برگ ،دست و پاگیر" است
یک روز یه ترکه...
اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم
یه روز یه رشتیه...
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد
یه روز یه لره ...
اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد
یه روز یه قزوینی یه...
به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد
یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... ؛
حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم !!! و اینجوری شادیم
این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند
پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه
مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند که ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است مرد به طرف انها میدود و با سگ درگیر می شود. سرانجام سگ را میکشد و زندگی دختربچه ای را نجات میدهد پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت انها می اید و میگوید:<تو یک قهرمانی>
فردا در روزنامه ها می نویسند :
یک نیویورکی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد.
اما ان مرد می گوید: من نیوریورکی نیستم.
پس روزنامه های صبح می نویسند:
امریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد .
ان مرد دوباره میگوید: من امریکایی نیستم.
از او میپرسند :خب پس تو کجایی هستی.
<من ایرانی هستم >
فردای ان روز روزنامه ها این طور می نویسند:
یک تند روی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت!
شجره ملعونه
شهید علیرضا مرادی شهادتت مبارک
بیانیه محکومیت اعدام شیخ مجاهد شهید نمر باقر النمر
محرمان محرم (روضه)
محرمان محرم (اشک)
محرمان محرم (سفیر غریب)
به مناسبت فاجعه ی خونین منا
حلیم بودیم برای حلیم خوردن
\گمنام چو مادر\
ماتریس متقارن ادبی
کاش نمازهایم نماز شود!!!
مدل کسب و کار الاغ مرده
اصلاحات انگلیسی
دربست بهارستان ...
[همه عناوین(492)]