نقش ولایت الهی و ولایت طاغوت در پذیرش اعمال
ج: قرآن کریم انسان را از دو حال بیرون نمی داند; یا تحت سرپرستی خدا و پیامبران و امامان نوراند، همچنان که آیه شریفه می فرماید:
«الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...»
خداست سرپرست کسانی که ایمان آورده اند، آنان را از تاریکی ها به نور می برد...
و یا تحت نظارت و امام نار، چنان که می فرماید:
«والذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات »
و آنان که کافر شدند سرپرستان شان طاغوت است که آنان را از نور هدایت به ظلمات می برند.
همچنین رهبر و امام نیز یا امام نور است و یا امام نار، بنابراین، یا باید پیرو امام هدایت باشیم یا در چنگال امام ضلالت، و نمی توان بین دو متناقض و یا متنافی جمع کرد. قرآن درباره امامان نور می فرماید:
«و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا... »
و آن پیامبران را امامانی قرار دادیم که هدایت می کنند به امرما.
و درباره فرعونیان می فرماید:
«وجعلناهم ائمة یدعون الی النار و یوم القیامة لاینصرون و اتبعناهم فی هذه الدنیا لعنة ویوم القیامة هم من المقبوحین »
و آنان را امامانی که به سوی آتش می خوانند، گردانیدیم، و روز رستاخیز یاری نخواهند شد. و در این دنیا لعنتی بدرقه [نام] آنان کردیم و روز قیامت [نیز] ایشان از زشت رویانند.
نظرات متفاوت درباره تاریخ ایجاد تشیع
در مورد آغاز تشیع اظهارنظرهای متفاوتی شده و به طور کلی میتوان این نظرات را چنین بیان کرد:
نویسندگان و محققانی که قائلاند که تشیع بعد از رحلت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ ایجاد شده است و اینان نیز به چند دسته تقسیم میشوند:
نخست آن عده که قائلاند تشیع در روز سقیفه پدید آمده، همان روزی که جمعی از بزرگان صحابه به صراحت گفتند: علی ـ علیهالسّلام ـ اولی به امامت و خلافت است.[1]
دسته دوم، پیدایش شیعه را مربوط به اواخر خلافت عثمان میدانند و انتشار آراء عبدالله بن سباء را در این زمان، به شروع تشیع ربط میدهند.[2]
گروه سومی نیز معقدند که شیعه در روز فتنة الدار (یعنی روز قتل خلیفه سوم) به وجود آمده است.
بعد از این پیروان علی ـ علیهالسّلام ـ که همان شیعیان بودند، در مقابل خونخواهان عثمان و به اصطلاح عثمانیان قرار گرفتند؛ چنانکه ابن ندیم مینویسد: وقتی که طلحه و زبیر با علی ـ رضی الله عنه ـ مخالفت کردند و جز به خونخواهی عثمان به چیز دیگری قانع نشدند و علی نیز خواست با آنها بجنگد، تا سر به فرمان حق نهند، آن روز کسانی را که از او پیروی کردند، به نام شیعه خواندند و او خود نیز به آنها میگفت: شیعیان من.[3]
ابن عبد ربه اندلسی میگوید: «شیعیان کسانی هستند که علی را بر عثمان تفضیل دادند».[4]
دسته چهارم، معتقدند که تشیع بعد از حکمیت تا شهادت علی ـ علیهالسّلام ـ به وجود آمده است.[5]
دسته پنجمی نیز آغاز تشیع را به واقعه کربلا و شهادت امام حسین ـ علیهالسّلام ـ ربط میدهند.[6]
* تشیع ریشه در عصر رسول خدا (ص) دارد
در مقابل این نظرات غیر قابل دفاع، محقّقانی قرار دارند که معتقدند: تشیع ریشه در عصر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ دارد.
از میان دانشمندان شیعه، مرحوم کاشف الغطا،[7] شیخ محمدحسین مظفر،[8] حسین زین عاملی[9]
و از میان علمای اهل سنت «محمد کردعلی» است که میگوید: عدهای از صحابه در عصر پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ معروف به شیعه علی بودند. [10]
با توجه به نظراتی مذکور میتوان گفت: ایام سقیفه، اواخر خلافت عثمان، جنگ جمل، حکمیت و واقعه کربلا مقاطعی هستند که حوادثی در آنها واقع شده که بر تاریخ تشیع تأثیر گذاشتهاند؛ علاوه بر اینکه وجود شخصی چون عبدالله بن سباء مورد تردید است امّا اینکه تشیع در این مقاطع ایجاد شده باشد صحیح به نظر نمیرسد؛ زیرا اگر احادیث نبوی را مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید که نام شیعه پیش از همه، توسط رسول خدا، محمد مصطفی ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، در احادیث متعددی بر دوستداران علی ـ علیهالسّلام ـ اطلاق شده است که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم که همه در منابع اهل سنت نقل شده است.
مسعودی نوشته است: عباس بن عبدالمطلب میگوید: «روزی نزد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودیم، ناگهان علیبن ابیطالب وارد شد، همین که چشم پیامبر به علی افتاد، چهرهاش شکفته شد. عرض کردم: یا رسولالله شما به خاطر دیدن این پسر چهرهتان باز شد! فرمود: عمو! بخدا سوگند که خداوند بیش از من او را دوست دارد؛ هیچ پیامبری نیست مگر اینکه اولادش از صلب خود اوست، امّا اولاد من پس از من از نسل علی هستند؛ وقتی که روز قیامت شود مردم را به نام خود و نام مادرشان بخوانند ـ به خاطر اینکه خداوند پردهپوشی کند ـ جز علی و شیعیانش که آنان را به نام خود و نام پدرانشان صدا زنند». [11]
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به علی ـ علیهالسّلام ـ فرمود: «خدا گناهان شیعیان و دوستداران شیعیان تو را بخشیده است». [12]
باز پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «تو و شیعیانت در حوض کوثر بر من وارد میشوید از آن سیراب شده و صورتتان مفید است و دشمنان تو تشنه و در غل و زنجیر بر من وارد میشوند».
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در ضمن حدیث طولانی درباره فضائل علی ـ علیهالسّلام ـ به دخترش فاطمه ـ سلام الله علیها ـ میفرماید: «یا فاطمه! علی و شیعیان او رستگاران فردا هستند».[13]
همچنین رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «یا علی! خدا گناهان تو، خاندانت و شیعیان و دوستداران شیعیانت را بخشیده است...».[14]
باز رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «یا علی! آنگاه که روز قیامت شود من به خدا تمسّک میکنم و تو به دامن من چنگ میزنی و فرزندانت دامن تو را میگیرند و حتّی روایاتی از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در خصوص بعضی از شیعیان وارد شده و جالب اینکه از زبان مخالفان شیعه نقل گشته است! مثل روایتی که عایشه درباره حجر بن عدی نقل کرده است آنگاه که معاویه بعد از قتل حجر و یارانش، حج گزارد و به مدینه آمد، عایشه به او گفت: «معاویه! هنگامی که حجر و یارانش را میکشتی حلمت کجا رفته بود؛ آگاه باش از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ شنیدم که فرمود: جماعتی در محلی به نام «مرج عذراء» کشته میشوند که اهل آسمانها به خاطر قتل آنان خشمگین میگردند.» [15]
چون این احادیث قابل انکار نیستند و محدثان بزرگ اهل سنّت نقل کردهاند، بعضی از نویسندگان اهل سنّت دست به تأویل ناروائی از آنها زدهاند؛
ابن ابی الحدید میگوید: «منظور از شیعه که در روایات متعدد، وعده بهشت به آنان داده شده است کسانی هستند که قائل به افضلیت و برتری علی ـ علیهالسّلام ـ بر تمام خلق هستند، بدین لحاظ عالمان معتزلی ما در تصانیف و کتابهایشان نوشتهاند: در حقیقت ما شیعه هستیم و این حرف اقرب به سلامت و اشبه به حق است». [16]
ابن حجر هیثمی نیز در کتاب «الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه» ـ که کتابی در رد اعتقادات و مبانی شیعه است ـ هنگام نقل این احادیث گفته: «منظور از شیعه، در این احادیث شیعیان نیستند. بلکه منظور خاندان و دوستداران علی هستند که مبتلا به بدعت سبّ اصحاب نشوند». [17]
مرحوم علامه مظفر هم در جواب او میگوید: «عجیب است که ابن حجر گمان کرده، مراد از شیعه در اینجا اهل سنّت هستند! و من نمیدانم این به جهت مترادف بودن دو لفظ شیعه و سنّی است؟ یا به جهت اینکه این دو فرقه یکی هستند؟ و یا اهل سنت بیشتر از شیعیان از خاندان پیامبر پیروی کرده و آنان را دوست میدارند؟» [18]
مرحوم علامه کاشف الغطاء نیز میگوید: با نسبت دادن لفظ شیعه به علی ـ علیهالسّلام ـ میتوان مراد را فهمید زیرا غیر از این صنف، شیعه دیگران هستند. [19]
ظهور معنای شیعه در احادیث و سخنان پیامبر آشکار و روشن است لذا ظهور شیعه به عصر پیامبر بر میگردد و این که برخی خواستهاند این معنا را تحریف کنند به خاطر این بوده است که از حقیقت فرار کنند، اینان در واقع خود را فریب دادهاند به خصوص با توجه به اینکه مصداق شیعه در همان عصر پیامبر مشخص بوده است و عدهای از اصحاب پیامبر در این زمان مشهور به «شیعه علی» بودند. [20]
پس طبق احادیث موجود، نام شیعه پیش از همه، توسط رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر دوستداران علی ـ علیهالسّلام ـ اطلاق شده است و حوادث دیگری مانند سقیفه، جنگ جمل، حکمیت و واقعه کربلا، بر تاریخ تشیع تأثیر گذاشتند.
*تشیع ادامه راه نبوت و ولایت رسول الله (ص) است
نکته مهم دیگر، در اینباره این است که شیعه در ادامه مسیر نبوت و ولایت رسول گرامی به ولایت علی علیهالسلام معتقد است و امام علی (ع) را جانشین بلا فصل رسول گرامی صلی الله علیه و آله در امور دین و دنیا میداند. لذا میشود گفت طبق ادلهای که شیعه برای ولایت و وصایت علی (ع) بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) دارد مانند برخی از آیات قرآن کریم و حدیث ثقلین، غدیر خم و ... تشیع، فرقهای نیست که بعد از پیامبر اکرم (ص) ایجاد شده باشد بلکه اعتقاد به ادامه راه پیامبر (ص) توسط علی و فرزندان اوست که توسط پیامبر اکرم (ص) در ایام پر برکت ایشان توصیه و سفارش شده است و در مقابل، کسانی که ولایت و وصایت بلا فصل علی (ع) را قبول نکردند و این راه را ادامه ندادند غیر شیعه محسوب میشوند.
منابع
1. یعقوبی گفته: تعدادی از بزرگان صحابه از بیعت با ابوبکر امتناع کردند و گفتند: علی ـ علیهالسّلام ـ اولی به خلافت است. (تاریخ یعقوبی، منشورات الشریف الرضا، قم 1414 هـ ق، ج 2، ص 124.)
2. مختار اللیثی، الدکتورة سمیرة، جهاد الشیعه، بیروت، دار جبل، 1396 هـ ق، ص 25.
3 . زین عاملی، محمد حسین، شیعه در تاریخ، ترجمه محمدرضا عطایی، انتشارات آستان قدس، چاپ دوم، 1375 هـ ش، ص 33 و 34 به نقل از الفهرست ابن ندیم، ص 249.
4 . ابن عبد ربه اندلسی احمد بن محمد، العقد الفرید، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1409 هـ، ج 2، ص 230.
5 . البغدادی، ابومنصور عبدالقادر بن طاهر بن محمد، الفرق بین الفرق، قاهره، 1367 هـ ، ص 134.
6 . مختار اللیثی، الدکتور سمیره، همان کتاب، ص 35، به نقل از برنارد لویس: اصول الاسماعیلیه، ص 86.
7. دفاع از حقانیت شیعه، ترجمه غلامحسین محرّمی، مؤمنین، چاپ اول، 1378، ص 48.
8 . تاریخ منشورات مکتبة بصیرتی، بیتا، ص 4.
9 . شیعه در تاریخ، ترجمه محمدرضا عطائی، انتشارات آستان قدس رضوی، ص 34.
10 . مظفر، محمدحسین، تاریخ شیعه، مکتبة بصیرتی، بیتا، ص 9، به نقل از خطط الشام، ج 5، ص 251 ـ 256.
11 . زین عاملی، محمد حسین، همان مأخذ، ص 42، به نقل از مروج الذهب، ج 2، ص 51.
12 . ابن حجر الهیثمی المکی: الصواعق المحرقه، مکتبة قاهره، چاپ دوم، 1385، ص 232.
13 . اخطب خوارزم: المناقب للخوارزمی، منشورات المکتبة الحیدریة، نجف، 1385 هـ، ص 206.
14 . همان مأخذ، ص 209.
15 . ابن واضح، تاریخ یعقوبی، منشورات الشریف الرضی، 1414 هـ ، ج 2، ص 231.
16. ابن ابی الحدید، شرح نهچ البلاغه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 20، ص 226.
17 . هیثمی، مکی، ابن حجر: الصواعق المحرقه، مکتبة قاهره، 1385 هـ ، ص 232.
18 . مظفر، محمدحسین، تاریخ الشیعه، منشورات مکتبة بصیرتی، بیتا، ص 5.
19 . دفاع از حقانیت از شیعه، ترجمه غلامحسن محرّمی، مومنین، چاپ اول، 1378، ص 48 و 49.
20 . سعد بن عبدالله اشعری این باره میگوید: نخستین فرقه، شیعه است.
در آغاز سال 1393 فرج مهدی فاطمه (س) را از خداوند خواهانم
نوروز گرامی باد
مادر سلام ، آمده ام "عید دیدنی"
ای گل شنیده ام که مهیای چیدنی !
از کوچه باغ روضه کمی گل خریده ام
آورده ام برای تو با خود خریدنی
عیدی بده ! یتیم و فقیر و اسیر را
نان و نمک نه ! خاطره هایی شنیدنی
از خاطرات باغ گل و ساقی بهشت
از کوثر زلال و گلابی چکیدنی
تو آن عبور زمزم عشقی که تا ابد
هستی برای حضرت دریا چشیدنی
با پنج میوه ای که تو از باغ چیده ای
هجده بهار زندگی ات شد رسیدنی
مادر اجازه هست کمی درد و دل کنم :
ای مادری که رو به زوال و خمیدنی
از کوچه ها درست شنیدم که جان به لب
روزی میان معرکه گرم دویدنی ؟
حجم شکسته ی بدن و زخم بی حساب
دردت زیاد می شود از هر وزیدنی
باورم نمی کنم ولی انگار می روی
بانو چقدر عاشق روز پریدنی ؟!
قدر تو را مدینه نمی داند ای بهشت
با آنکه تو بهانه ی هر آفریدنی
مادر من آمدم ، ولی انگار قبر تو ...
مادر سلام ، آمده ام «عید دیدنی»
محمد موحدی مهرآبادی
حضور فعال امام باقر علیه السلام در جامعه
امام باقر علیه السلام با این که توجه به استغنای نفس و لزوم تلاش برای کسب معاش داشت و عملا در این راستا گام می نهاد، اما هرگز زندگی خود را وقف تأمین معاش نکرده بود، بلکه همت اصلی آن حضرت، حضور سازنده و مؤثر در جامعه بود.
امام باقر علیه السلام در روزگار خود، بزرگترین تأثیر علمی و عملی را برای جامعه خویش داشت.
حضور در مجامع علمی و تأسیس جلسات فرهنگی، یکی از بهترین و ارزنده ترین نوع حضور در جامعه و خدمت به اجتماع مسلمانان بوده و هست، زیرا هر گونه تکامل اجتماعی در ابعاد اخلاقی و معنوی و اقتصادی و...منوط به تکامل فکری و فرهنگی است.
برای تبیین نقش حیاتی امام باقر علیه السلام در جامعه اسلامی، یاد همین نکته کافی است که:
جمع عالمان بر این عقیده اتفاق دارند که فقیه ترین مردم در آغاز سلسله فقیهان شش نفرند و آن شش نفر از اصحاب و شاگردان امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بشمار می آیند. و سخن حسن بن علی الوشاء که از معاصران امام رضا علیه السلام می باشد، خود گواهی روشن بر مدعای ماست که می گوید: نهصد شیخ و بزرگ راوی حدیث را در مسجد کوفه مشغول تدریس یافتم که همگی از امام صادق و امام باقر نقل حدیث می کردند.
زندگی سیاسی امام باقر علیه السلام ص 211
تا به حال نام یوم الهدم را شنیده اید ؟ یوم الهدم یعنی روز ویران کردن ...
در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از اشغال مکه ، وهابیان به سرکردگی عبدالعزیزبن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورین عثمانی را بیرون کردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور هم چنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس – علیه السلام – و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق – علیه السلام – و بسیاری قبور دیگرپرداختند. ضریح فولادی ائمه بقیع را که در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق – علیهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود . آنان در سال 1221 هجری نیز یک بار دیگر به مدینه هجوم برده ، پس از یک سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند .
طبق نقل تاریخی آن ها در این حمله چهر صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها و حدود یکصد قبضه شمشیر با غلاف های مطلا به طلای خالص و تزیین شده به الماس و یاقوت و ... به یغما بردند . و این نیز نخستین حمله آنان به مقدسات اسلامی نبود . صلاح الدین مختار نویسنده و مورخ وهابی در کتاب "تاریخ امملکه العربیه السعودیه کما عرفت" بخشی از افتخارات وهابیت در حمله به کربلای معلی را چینن شرح می دهد : در سال 1216 امیرسعود در رأس نیروهای بسیاری از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحی دیگر به قصد عراق حرکت نمود و در ماه ذی القعده به شهر کربلا رسید و آن را محاصره کرد . سپاه مذکور باروی شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند . بیشترمردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانیدند و نزدیک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند ، سپس در محلی به نام ابیض گرد آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با کفار بود)
عثمان بن بشر از دیگر مورخان وهابی درباره حمله به کربلا چنین می نویسد: "… گنبد روی قبر (یعنی قبر امام حسین علیه السلام) را ویران ساختند و صندوق روی قبر را که زمرد و یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن های نفیس و جز آنها یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند در حالی که قریب به 2000 تن از اهالی کربلا را کشته بودند."
جالب این جاست که مورخ مزبور نام کتاب خود را "عنوان المجد فی تاریخ نجد" گذاشته و از این وقایع به عنوان نشانههای مجد و شکوه و عظکت وهابیت یاد کرده است!
اما این فقط شیعیان و اماکن مقدسه آنها نبودند که وهابیان آثار مجد و شکوه خود را در آن به نمایش گذاشتهاند، مکه مکرمه و طائف نیز از حملات آنان در امام نماند. "جمیل صدقی زهاوی" در خصوص فتح طائف می نویسد: "طفل شیرخواره را بر روی سینه مادرس سر بریدند، جمعی را که مشغول فراگیری قرآن بودند کشتند، چون در خانهها کسی باقی نماند، به دکانها و مساجد رفتند و هر کس بود، حتی گروهی را که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. کتابها را که در میان آنها تعدادی مصحف شریف و نسخههایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب فقه و حدیث بود، در کوچه و بازارافکندند و آنها را پیمال کردند."
سرزدن این قبیل امور از پیروان محمد بن عبدالوهاب شگفت نیست! تابعان کسی که همه مسلمانان را کافر و مشرک می دانست و مکه و مدینه را قبل از آنکه به دست وهابیان بیافتد، دارالحرب و دارالکفر!می دانست. در کتاب "الدررالسنیه" می خوانیم:
"وی - محمد بن عبدالوهاب – از صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و اله نهی میکرد و از شنیدن آن ناراحت میشد. صلوات فرستنده را اذیت میکرد و به سختترین وجه مجازات می نمود.
حتی او دستور داد مرد نابینای متدینی را که مؤذن بود و صوت خوشی داشت، چون به حرف او گوش نداده، بر پیامبر صلوات فرستاده بود، به قتل رسانند. بسیاری از کتب مربوط به صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله را به آتش کشید و به هریک از پیروانش اجازه می داد قرآن را مطابق فهم خود تفسیر کند."
محمد بن عبدالوهاب به نوبهی خود در اعتقادات پیرو"ابن تیمیه حنبلی" است، که در قرن هشتم هجری میزیسته است، از ابن تیمیه عقاید جالبی نقل شده است. از جمله اینکه او خدا را جسم میدانست! برای ذات مقدس خداوند دست و پا و چشم و زبان و دهان قائل بود! ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامهی حود می گوید: "ابن تیمیه را بر منبر مسجد جامع دمشق دیدم که مردم را موعظه میکرد و میگفت: خداوند به آسمان دنیا میآید، همان گونه که من اکنون فرود میآیم! سپس یک پله از منبر پائین میآمد!"
عقاید او آنچنان سخیف و بیمقدار بود که خود اهل سنت وی را به زندان افکندند و در رد او کتب متعددی را به رشته تحریر درآوردند.
این قطرهای کوچک از مرداب اعتقادات و عملکرد وهابیان در طول این سالیان است. در طول این دوران دانشمندان زیادی چه شیعه و چه سنی به نقد عقاید وهابیت دست زدهاند و به شبهات گوناگون آنان پاسخ دادهاند. یکی از شبهات آنان مسألهی بناء بر قبور است. آنها ساختن بنا اعم از مسجد یا غیر آن را بر قبر حرام میدانند. در این نوشتار سعی می کنیم پاسخی مناسب به شبههی مذکور بدهیم. نخست آنکه: این شبههی آنان را صریح آیهی 21 سوره کهف دفع مینماید، که در خصوص ماجرای اصحاب کهف از قول مومنانی که میخواستند یاد اصحاب کهف را گرامی دارند می فرماید: لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا (بی تردید بر روی قبور آنان مسجدی بنا می کنیم) دوم آنکه: هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان اسلامی بناهایی بر قبور انبیاء گذشته وجود داشت. از جمله میتوان به قبر حضرت داوود و حضرت موسی در بیت المقدس اشاره نمود. جالب اینجاست که خلیفه دوم که طبق نظر این آقایان از صحابه است و معصوم، خود برای انعقاد پیمان صلح به بیت المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر، اقدامی در راستای از بین بردن این قبور به عمل نیاورد…
اما به راستی قومی که در تاریخ نه چندان طولانی خود، چنان که از زبان مورخین خودشان شنیدیم قرآنها را در خیابانها لگد مال ساختند و در قتل عام پیروان علی علیه السلام و سایر خلفا فرقی نگذاشتند و مجد خود را در غارت و قتل جستجو می کردند، شایستگی این را دارند که مخاطب یک استدلال قرآنی و یا حتی تاریخی قرار گیرند؟!
شجره ملعونه
شهید علیرضا مرادی شهادتت مبارک
بیانیه محکومیت اعدام شیخ مجاهد شهید نمر باقر النمر
محرمان محرم (روضه)
محرمان محرم (اشک)
محرمان محرم (سفیر غریب)
به مناسبت فاجعه ی خونین منا
حلیم بودیم برای حلیم خوردن
\گمنام چو مادر\
ماتریس متقارن ادبی
کاش نمازهایم نماز شود!!!
مدل کسب و کار الاغ مرده
اصلاحات انگلیسی
دربست بهارستان ...
[همه عناوین(492)]