سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

 
تاریخ : پنج شنبه 91/9/16

در این پست می خواهیم به نقد دو عبارت مشهور که اولی آن از دکتر شریعتی است در مورد عاشورا بپردازیم.

عبارت اول:

حسین بیشتر از آب، تشنه‌ لبیک بود، افسوس که به جای افکارش زخم‌های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.

عبارت دوم:

بیایید در ماه محرم

زنجیر نزنیم.اما زنجیر از پای آزاد مردی باز کنیم

سینه نزنیم اما سینه دردمندی را ازغم پاک کنیم

اشک نریزیم.اما اشک از چشم مظلومی بزداییم. 

نقد

اینکه امام حسین(ع) تشنه ی آب خدا ـ نه آب مردم ـ بود، چیز واضحی است. بنی امیه آب خدا را بر حسین بستند نه آبی که را که ملک خودشان بود. این هم که در مراسمات عاشورا به آن اشاره می شود قطعاً بد نیست. بیان واقعیّتی است که خباثت بنی امیّه را نمودار می سازد؛ و اگر اهل درس گرفتن و عبرت گرفتن باشیم، این همان تحریم اقتصادی ظالمانه است؛ که نمونه اش را داریم تجربه می کنیم. پس بشنو که آب را بر حسین بستند و یزید زمانت را بشناس!

امّا اینکه امام حسین(ع) تشنه ی لبیک بود، کذب محض است. امام حسین(ع) نیازی به لبیک مردم نداشت، بلکه مردم محتاج لبیک به او بودند. اگر لبیک می گفتند، چیزی به امام حسین(ع) افزوده نمی شد، حتّی چیزی به دین خدا هم افزوده نمی شد، بلکه خود مردم از لبیک به امام، سود می بردند. لذا امام حسین(ع) منّت کش لبیک مردم نبود، بلکه برعکس، بر آنها منّت می گذاشت که آنها را به سوی خود دعوت می کرد.


«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبین‏
خداوند بر مؤمنان منّت نهاد هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.»  (آل عمران:164)

حمایت مردم از انبیاء و ائمه و اولیاء نعمت است برای خود مردم نه برای انبیاء و ائمه و اولیاء. چون خود مردمند که با این حمایتها زنده می شوند به حیات طیّبه؛


«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مى‏خواند که شما را زنده می کند!»  (الأنفال:24)

 

پس گوینده ی سخن اول، اگر چه با بیان زیبایی گفته ولی مزخرف گفته است.

امام حسین(ع) را گدا معرفی کرده است؛ گدای لبیک مردم.

حرف امام حسین(ع) این نبود که بیایید مرا یاری کنید، یا بیایید دین خدا را یاری کنید، بلکه حرفش این بود که بایید تا شما را زنده کنم.


چرا سینه نزنیم، چرا گریه نکنیم؟ هم سینه می زنیم، هم زنجیر از پای مردی باز می کنیم، هم سینه ی دردمندی را از غم پاک می کنیم، هم اشک از چشم مظلومی پاک می کنیم. مگر این دو مانعة الجمع هستند که یکی را ول کنیم و دیگری بچسبیم؟ ما هر دو را می چسبیم. اصلاً چون اهل سینه زنی و گریه هستیم، درد محرومان برایمان مهمّ شده است.

مردم فلسطین، سنّی اند، امّا کیست که از آنها حمایت می کند، شیعیان سینه زن حسین. چرا کشورهای سنّی از محرمان جهان حمایت نمی کنند؟ چون سینه زنی ندارند؛ چون گریه برای مظلوم کربلا ندارند. برای ما فلسطین و جای دیگر فرقی نمی کند، هر کجا مظلومی باشد اشکش را پاک می کنیم و دستش را می گیریم. چون در سینه زنی و گریه بر حسین، چنین آموخته ایم.

برگرفته شده از وب‌نوشت http://borhan.blog.ir




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 91/9/15
این یه ایمیل ارسالیه که اینجا گذاشتم
جدا از اینکه این
میل ساخته تخیله یا نه ، خیلی هم حرف های بی ربطی نمی زنه ها

دوستی داشتم که مهندس پروژه برج میلاد بود. همیشه راجع به این پروژه موقع ساختش با اب وتاب صحبت میکرد و من هم که حوصله اش رو نداشتم فقط بهش نگاه میکردم و سرمو برای تایید تکون میدادم ولی توی فکر خودم بودم. یه روز دیدمش که خیلی ناراحت بود. ازش پرسیدم که چی شده که شروع کرد به تعریف کردن.
ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : سه شنبه 91/9/14
دختر سرزمین من 
احساس میکنم این روزها معنای زیبایی را گم کرده ای
باور کن زیبایی در چشمهای امانتیه رنگ روشن و لبهای برجسته کرده سرخ نیست
باور کن هر چه قدر هم دماغت را کوچک کنی و سر بالایش کنی زیبا نخواهی شد
باور کن پوست سیاه و سایه های سفید زیباترت نمیکند

دختر سرزمین من 
ملاک های زیباییت را تغییر بده
زیبایی ظاهری هر فرد همانیست که خداوند در وجودش قرار داده
زیبایی ظاهر زمانی به چشم خواهد آمد که تو قلب پاکی داشته باشی
آنوقت همه تو را زیبا خواهند دید
با دقت به اطرافت نگاه کن
خلاقیت دست دکتران جراح همه را یک شکل کرده
باور کن این زیبایی نیست
این تو را به عروسکی تبدیل میکند در دست انسان های ظاهر پرست و کثیف
که تو را برای عیش و عشرت لحظه ایشان میخواهند

دختر زیبای سرزمین من
از صمیم قلب برایت آرزو میکنم زیبایی حقیقی گم شده ات را دوباره پیدا کنی



ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : سه شنبه 91/9/14

نشست، زنش کنارش... نمیتونست حرف بزنه،

زنش آهنربا خواست، به هر جای بدن که میزد میچسبید ، نقطه به نقطه...

آه کشید...

من شکستم...

 

محکم وایساده بود ، مادر شهید بود ، پرسیدم: نحوه ی شهادت؟

نشست ، خرد شد، گریه کرد.

گفت : همه از تشنگی شهید شدن ، پسر من موند تو محاصره ، تو سرما یخ زد

گریه کرد

آه کشید

من شکستم...

 

نشست ، نگاه کرد ، فحش داد ،لعنت کرد ، ناله کرد، گریه کرد.

گفت: به جای درمان ، برای اینکه صدامون در نیاد ، سهمیه تریاک دادن...رایگان...

آه کشید...

من شکستم...

 

پیرمرد بود ، موهاش مثل برف سفید ،

پرسید : آمار جدید نداری؟

گنگ بودم ، گریه کرد .گریه کردم

گفت: میدونم برمیگرده ، انقدر باحاج خانم زنده میمونیم تا برگرده .

گریه کردم ،گریه کرد

آه کشید...

من شکستم...


شیمیایی بود ، ده درصد! دروغم نمیگفت ، مدارک پزشکیش کامل بود.

دوتا دختر داشت ، هردو عقب افتاده...از اثرات شیمیایی

گریه کرد...

آه کشید...

من شکستم...

 

موجی بود ، فریاد زد ، با سر بینی یک نفر و شکست ،

نشست ، گریه کرد

دختر هفده سالش دوشب بود که فرار کرده بود ، از دست بابای موجیش...

گریه کرد...

آه کشید...

من شکستم... 

 

از اثرات جانبازی شهید شده بود ، حتی اسمشو شهید نذاشتن . زنش رفته بود.

دو تا بچه داشت با یک پدربزرگ پیر

پدربزرگ گریه کرد

آه کشید...

من شکستم...

 

نشست ،آروم ، اسمش حسین بود .

دکمه هاش و باز کرد ، ترسیدم ،

توی بیمارستان چه بلاهایی که سرش نیاورده بودن ،

از بالا تا پایین بخیه ، بخیه هایی که عفونت کرده بود ،

موجی هم بود ، دوباره برده بودنش کمیسیون ،

با بزرگواری !!! ده درصد داده بودن ،

یه بار که موجی شده بود،

دختر سه ساله شو چنان به دیوار زده بود که کلیه ی بچه مشکل پیدا کرده بود ،

مثل یه بچه گریه میکرد ، دعواش کردم ، بغض کرد...واقعا بچه بود...

قول داد دیگه کار بد نکنه

گریه کرد...

آه کشید...

من شکستم...

 

بیشتر از بیست سال بود که روی تخت می خوابید . 70 درصد بود

از گردن به پایین قطع نخاع بود .

دکترای حقوق داشت

حتی خانواده اش فراموشش کرده بودن

لبخند میزد . حتی از زخم بستر هم شکایت نمیکرد

یکدفعه همه ی بدنش شروع به لرزیدن کرد ، حتی تخت هم میلرزید

منم میلرزیدم

رفتم عقب

سرمو پایین انداختم

از خودم شرمنده بودم

دعوام کرد

گفت رفتم جنگیدم تا تو گریه نکنی

فدای سرت

آه کشید...

من شکستم... 

 

باباش مفقودالاثر بود

گفته بودن یا سهمیه ی دانشگاه یا کمک هزینه ی خرید مسکن ،

به خاطر مادرش دانشگاه نرفته بود ...

آه کشید...

من شکستم...




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 91/8/24

سلام من به محرم، محرم گل زهرا

به لطمه های ملائک  به ماتم گل زهرا


سلام من به محرم  به تشنگی عجیبش

به بوی سیب زمین و غم حسین غریبش


سلام من به محرم  به غصه و غم مهدی

به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی


سلام من به محرم به کربلا و جلالش

به لحظه های پر از حزن و غرق درد و ملالش


سلام من به محرم  به حال خسته زینب

به بینهایت داغ دل شکسته زینب


سلام من به محرم  به دست و مشک ابالفضل

به ناامیدی سقا به سوز و اشک ابالفضل


سلام من به محرم  به قد و قامت اکبر

به خشک اذان گوی زیر نیزه و خنجر


سلام من به محرم به دست و بازوی قاسم

به شوق شهد شهادت حنای گیسوی قاسم


سلام من به محرم  به گهواره اصغر

به اشک خجلت شاه و گلوی پاره اصغر


سلام من به محرم  به احترام سکینه

به آن ملیکه که رویش ندیده چشم مدینه


سلام من به محرم  به عاشقی زهیرش

به بازگشتن حر  خروج ختم به خیرش


سلام من به محرم  به مسلم و به حبیبش

به رو سپیدی عون و بوی عطر عجیبش


سلام من به محرم  به زنگ محمل زینب

به پاره پاره تن بی  سر مقابل زینب


سلام من به محرم  به انتظار رقیه

به پای آبله بسته به چشم تار رقیه


سلام من به محرم  به شور و حال عیانش

سلام من به حسین و به اشک سینه زنانش


سلام من به محرم  به حزن نغمه هایش

به پرچم و به سیاهی  به خیمه های عزایش




ارسال توسط نشریه حضور
<      1   2   3   4   5   >>   >

اسلایدر