سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

 
تاریخ : جمعه 95/6/19

چرا رهبر انقلاب از عبارت شجره ملعونه استفاده کردند؟

در بخشی از پیام حج رهبر انقلاب در توصیف آل‌سعود، از اصطلاح «شجره‌ی ملعونه» استفاده شده است. این اصطلاح که برگرفته از متن قرآن کریم است اشاره به ماجرای رؤیایی دارد که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دیده‌اند. در آیه‌ی 60 سوره‌ی اسرا چنین آمده است: «وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً» : «و چون برایت گفتیم: به‌راستی پروردگارت به مردم احاطه داشته‌ و آن رؤیایی را که به تو نمایاندیم و (نیز) آن درخت لعنت‌شده در قرآن را، جز وسیله‌ای برای امتحان مردم قرار ندادیم. و ما بیم‌شان می‌دهیم، پس ایشان را به‌جز طغیانی بزرگ نمی‌افزاید.»

سؤال آن است که این شجره‌ی ملعونه چیست که خداوند آن را وسیله‌ای برای آزمایش و امتحان مردم قرار داده است؟ مخصوصا آنکه در هیچ یک از آیات کریم، شجره‌ای به چشم نمی‌خورد که مورد لعن خداوند قرار گرفته باشد. برخی از مفسران معتقدند که این شجره، شجره‌ی زقوم است و به آیه‌ی 62 سوره‌ی صافات اشاره می‌کنند که «أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ». اما همانگونه که مشخص است در این آیه، صرفا به محل امتحان بودن زقوم اشاره می‌شود و دیگر مورد لعن قرار نگرفته است.

به‌همین علت برخی از مفسران دیگر اعتقاد بر این دارند که کلمه‌ی «شجره» را نباید به معنای تحت‌اللفظی آن یعنی «درخت» ترجمه کرد، بلکه با توجه به محتوای آیه می‌توان دریافت که مراد خداوند از بیان آن چیز دیگری بوده است. شبیه چنین موضوعی در آیات 24 و 26 سوره‌ی ابراهیم علیه‌السلام نیز آمده است که خداوند از دو عبارت «شجره‌ی طیبه» و «شجره‌ی خبیثه» برای توصیف وضعیت دو جریان حق و باطل استفاده شده است: «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ للَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِى لسَّمَاءِ» و «وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ جْتُثَّتْ مِن فَوْقِ لْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ».
در آیه‌ی فوق‌الذکر نیز کلمه‌ی شجره، بنا بر تفسیر مفسرانی چون مرحوم علامه طباطبایی، می‌بایست به معنای خاندان و دودمان در نظر گرفت که در زبان عربی نیز اتفاقا کاربرد زیادی دارد. مثلا می‌گویند فلانی از شجره‌ی مبارکی است، یعنی اینکه از خاندان مبارک و با اصل و نسب‌داری هست. در احادیث معصومین علیهم‌السلام نیز چنین معنایی از شجره به کار رفته است. به‌عنوان مثال پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «أنا و أنت من شجرة واحدة». پس مراد از شجره‌ی ملعونه در این آیه نیز در حقیقت، خاندانی است که به دلیل کارهایی که کرده‌اند مورد لعنت خداوند قرار گرفته است. پس پرسش بعدی این است که این خاندان، کدام خاندان‌اند؟

در تفسیر نمونه آمده است جمعى از مفسران شیعه و همچنین اهل تسنن نقل کرده‌اند رؤیایی که در ابتدای آیه ذکر شده است، اشاره به همان ماجرای معروف پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دارد که خواب دیدند میمون‌هایی از منبر ایشان بالا و پایین می‌روند و پیامبر بعد از این خواب، بسیار غمگین شدند به‌طوری‌که کمتر می‌خندیدند. این خواب را بسیاری از برجستگان اهل سنت چون خطیب بغدادى، ترمذى، ابن ‌جریر، طبرانى، بیهقى، ابن ‌مردویه و علمای شیعه چون شیخ کلینی نقل کرده‌اند. بر همین اساس، مفسران سنی و شیعه (مانند قرطبی از مفسران معروف اهل سنت در تفسیر الجامع، فخر رازی در تقسیر کبیر و...) این خواب را، دلالت بر روی کار آمدن خاندان بنی‌امیه، بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گرفته‌اند. خاندانی که با اعمال خود موجب فتنه در جهان اسلام شدند و تاریخ اسلام را از مسیر اصلی خود منحرف کردند.

حال، به کار بردن عبارت شجره‌ی ملعونه برای آل‌سعود در پیام حج رهبر انقلاب، بیانگر همان خط منحرفی است که در جهان اسلام به وجود آمده که با رفتار و گفتار خود، موجبات فتنه در بین مسلمین را ایجاد کرده‌اند. همکاری و هماهنگی با شرورترین دشمنان مسلمانان یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی، پشتیبانی مالی و لجستیکی از گروهک‌های تروریستی چون داعش و القاعده، کشتار مردم بی‌گناه یمن، و بی‌کفایتی در ماجرای منای حج گذشته که موجب شهادت 6000 هزار حاجی از سراسر جهان اسلام شد، از نمونه‌های ملعونه بودن این خاندان است.



ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 94/10/23

بسم رب الشهدا و الصدیقین

برایم سخت است از آنان که ندیده ام سخن بگویم از آنان که افتخاری در دل تاریخ اند....

باید که پلی زنم از درونم به معنای انسانیت....

دلم را به آسمان ها می سپارم تا نوشته هایش را به تو نشان دهد ...

تا شاید دفتر قلبم را ورق بزنی و گوشه ای از آن را بخوانی....

پس برایت می نویسم....

از دل غریب خود برایت می نویسم ....

آری خیلی دلم می خواست با تو بودم در میان ابرها .....

پیش خدا بودم ....

نمی دانی که چقدر برایت دلتنگم، اشک هایم سرازیر است ای شهید ......

 

علیرضا مرادی از بسیجیان ناحیه مسلم بن عقیل منطقه 18 (شهرک ولیعصر عج) که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه رفته بود به شهادت رسید.

تشییع پیکر پاک این شهید گرامی فردا 94/10/24 ساعت نه صبح از درب منزل آن شهید عزیز در محله شهرک ولیعصر عج برگزار می گردد.

یادش گرامی




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : جمعه 94/7/24

روضه و روضه خوانی، به معنای ذکر مصیبت‏ سید الشهدا و مرثیه خوانی برای ائمه و معصومین‏ «ع‏» است که مورد تشویق امامان و یکی از عوامل زنده ماندن نهضت‏ حسینی و پیوند روحی و عاطفی شیعه با اولیاء دین است.اشک ریختن و گریستن در مصائب‏اهل بیت‏ «ع‏» نشانه عشق به آنان است و علاوه بر سازندگیهای تربیتی برای سوگوار، موجب اجر و پاداش الهی در آخرت و بهره‏مندی از شفاعت ابا عبدالله الحسین است.
معنای روضه در اصل، باغ و بوستان است، اما سبب اشتهار مرثیه خوانی به‏ «روضه‏» آن‏است که مرثیه خوانان در گذشته، حوادث کربلا را از روی کتابی به نام‏ «روضة الشهداء» می‏خواندند که تالیف ملا حسین کاشفی است. «ملا حسین کاشفی (متوفای 910 هجری) یکی از دانشمندان و خطبای با قریحه و خوش آواز سبزوار در قرن نهم هجری بود، در زمان سلطنت‏ سلطان حسین بایقرا (875-911 ه) به هرات، مرکز حکمرانی این پادشاه ‏رفت و چون حافظه‏ای توانا و قریحه‏ای سرشار و آوازی گیرنده و مطبوع داشت و خطیبی‏دانشمند بود، بزودی شهرت یافت و مجالس وعظ و ذکر او بسیاری را به خود جلب کرد و مورد توجه پادشاه و شاهزادگان و اعیان و اکابر دولت و وزیر فاضل و هنرمند هنر پرور او «امیر علی شیرنوایی‏» قرار گرفت.کاشفی دانشمندی فصیح و بلیغ و شاعر پرکار بود وبیش از چهل کتاب و رساله تالیف کرد.از جمله آنها «روضة الشهداء» بود.کاشفی کتاب‏ روضة الشهدا را در واقعه کربلا به فارسی نوشت و چون مطالب این کتاب را در مجالس‏ عزاداری از روی کتاب بر سر منبر می‏خواندند، خوانندگان این کتاب به‏ «روضه خوان‏» معروف شدند و بتدریج‏خواندن روضه از روی کتاب منسوخ شد و روضه خوانها مطالب‏کتاب را حفظ کرده و در مجالس عزاداری می‏خواندند.در زمان صفویه اقامه عزاداری‏ بسیار رواج گرفت.»[1] .
کتاب روضة الشهدا که حاوی ذکر مقتل و حوادث کربلا بود، در قرن دهم توسط محمد بن سلیمان فضولی به ترکی ترجمه شد، با نام‏ «حدیقة السعداء».[2] در اینجا نمونه‏ای‏ از متن روضة الشهدای واعظ کاشفی را جهت آشنایی می‏آوریم، که نثری زیبا و ادبی‏است: «... آخر نظری کن به حسرت آدم صفی و نوحه نوح نجی و در آتش انداختن ‏ابراهیم خلیل و قربانی کردن یعقوب در بیت الاحزان و بلیت ‏یوسف در چاه و زندان و شبانی و سرگردانی موسی کلیم و بیماری و بی تیماری ایوب و اره شکافنده بر فرق ‏زکریای مظلوم و تیغ زهر آبداده بر حلق یحیی معصوم و الم لب و دندان سرور انبیاء، و جگر پاره پاره حمزه سید الشهدا و محنت اهل بیت رسالت و مصیبت ‏خانواده عصمت و سرشک درد آلود بتول عذرا و فرق خون آلوده علی مرتضی‏ «ع‏» و لب زهر چشیده نور دیده زهرا و رخ به خون آغشته شهید کربلا و دیگر احوال بلاکشان این امت و محنت‏ رسیدگان عالی همت همه با جان غم اندوخته در کانون غم و الم سر تا پای سوخته.نظم:

ز اندوه این ماتم جان گسل
روان گردد از دیده‏ها خون دل‏»[3] .

نثر شیوا و ادیبانه‏ «روضة الشهدا» ستودنی است، هر چند از نظر نقل، حاوی برخی‏ مطالب ضعیف و بی ماخذ است.بعلاوه این کتاب، در تحلیل حادثه عاشورا دیدگاهی ‏صوفیانه دارد و حوادث را بیشتر به منشا غیبی و مسائل آزمایش و ابتلاء اولیاء نسبت ‏می‏دهد، تا بعد حماسی و اجتماعی و قابل اسوه گیری در مبارزات ضد ظلم.
از آنجا که مرثیه خوانی و ذکر مصیبت، سنت پسندیده دینی در احیاء خاطره و نام و فضایل اهل بیت پیامبر است، بجاست که اهل منبر و مداحان و ذاکران، با توجه به اهمیت و نقش بسزای روضه خوانی، در ارائه الگوهای شایسته بکوشند و چهره خوبی از ائمه و معصومین ارائه کنند.در این زمینه، به درستی و صحت مطالب نقل شده، اعتبار منابع مورد استفاده، استواری و زیبایی اشعار انتخابی و دوری کردن از هر حرف و روضه و شعری که‏با مقام والای اولیاء خدا ناسازگار است توجه داشته باشند.[4] در فضیلت گریستن و گریاندن‏ افراد برای امام حسین‏ «ع‏» به این حدیث توجه کنید: امام صادق‏ «ع‏» فرمود: «من انشد فی‏الحسین علیه السلام بیت‏شعر فبکی و ابکی عشرة فله و لهم الجنة‏»[5] هر کس درباره ‏حسین‏ «ع‏» شعری بگوید و گریه کند و ده نفر را بگریاند، برای او و آنان بهشت است.


پی نوشت ها :
[1] موسیقی مذهبی ایران، ص 8.
[2] فصلنامه هنر (وزارت ارشاد اسلامی) ج 2، ص 157.این ماخذ، مقاله مبسوطی درباره تاریخچه تعزیه خوانی‏دارد، ص 156 تا 173.
[3] در آمدی بر نمایش و نیایش در ایران، جابر عناصری، ص 79.
[4] در زمینه آداب اهل وعظ و منبر، از جمله ر.ک: «لؤلؤ و مرجان‏»، مرحوم میرزا حسین نوری.
[5] کامل الزیارات، ص 105.

لطفاً ما را در کانال رسمی هیئت عاشقان ائمه بقیع (ع) در شبکه اجتماعی تلگرام دنبال نمایید.

https://telegram.me/moharamname




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : پنج شنبه 94/7/23
«چشم گریان، چشمه فیض خداست‏».گریستن بر ابا عبدالله الحسین‏ «ع‏» ثواب بسیار دارد.[1] فرشتگان، پیامبران، زمین و آسمان، حیوانات صحرا و دریا هم بر عزای حسین‏ «ع‏» گریسته‏اند.[2] اشک ریختن، نشانه پیوند قلبی با اهل بیت و سید الشهدا است.اشک، دل را سیراب می‏کند، عطش روح را بر طرف می‏سازد و حاصل محبتی است که نسبت به ‏اهل بیت‏ حاصل می‏شود. همدلی و هماهنگی روحی با ائمه، ایجاب می‏کند که در شادی ‏آنان شاد و در غمشان محزون باشیم.این نشان شیعه است که‏ «یفرحون بفرحنا و یحزنون ‏لحزننا...»[3] قلبی که مهر حسین‏ «ع‏» را داشته باشد، بی شک به یاد مظلومیت و شهادت او می‏گرید.اشک، زبان دل و شاهد عشق است.

آنچنان کز برگ گل، عطر و گلاب آید برون
تا که نامت می‏برم از دیده آب آید برون

رشته الفت بود در بین ما، کز قعر چاه
کی بدون رشته، آب بی‏حساب آید برون؟

تا نسوزد دل، نریزد اشک و خون از دیده‏ها
آتشی باید که خوناب کباب آید برون

مهر تو شیرازه‏ «ام الکتاب‏» خلقت است
مشکل این شیرازه از قلب کتاب آید برون

گر نباشد مهر تو دل را نباشد ارزشی
برگ بی‏حاصل شود گل، چون گلاب آید برون[4] .

گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه‏ فکری و روحی با این مکتب است و اشک ریختن، نوعی امضا کردن پیمان و قرارداد مودت با سید الشهدا است.ائمه شیعه، گریستن بر مظلومیت اهل بیت و عزای حسینی را تاکید کرده و شهادت اشک را بر صداقت عشق، پذیرفته‏اند.امام صادق‏ «ع‏» فرموده است: «نزد هر کس که ما یاد شویم و چشمانش اشک‏ آلود شود، حتی اگر به اندازه بال مگسی ‏باشد، خداوند گناهانش را می‏بخشاید، هر چند چون کف دریا فراوان باشد.»[5] به گفته صائب:

در سلسله اشک بود گوهر مقصود
گر هست ز یوسف خبر، این قافله دارد

دستور امامان به گریستن بر امام حسین‏ «ع‏» بسیار اکید است.امام رضا «ع‏» به ریان بن ‏شبیب در حدیث مفصلی فرمود: «یابن شبیب!ان کنت باکیا لشی‏ء فابک للحسین بن علی بن‏ابی طالب فانه ذبح کما یذبح الکبش...».[6] اگر بر چیزی گریه می‏کنی، بر حسین بن علی گریه‏کن، که او را همچون گوسفند، سر بریدند.در حدیث دیگری فرموده است: «محرم، ماهی‏است که مردم دوره جاهلیت جنگ در آن را ناروا می‏دانستند، ولی در این ماه، دشمنان، خون ما را بناحق ریختند و هتک حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما را به اسارت ‏گرفتند و به خیمه‏های ما آتش زدند و غارت کردند و در کار ما، برای رسول خدا هیچ‏ حرمتی را رعایت نکردند.روز حسین (عاشورا) پلکهای ما را مجروح و اشکهایمان راجاری کرد و ما از سرزمین کربلا، گرفتاری و رنج به میراث بردیم.پس باید بر کسی‏ همچون حسین، گریه‏کنندگان بگریند، که گریه بر او، گناهان بزرگ را هم فرو می‏ریزد.»[7] .
خود امام حسین‏ «ع‏» فرموده است: «انا قتیل العبرة، لا یذکرنی مؤمن الا بکی‏»،[8] من ‏کشته اشکم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‏کند مگر آنکه (بخاطر مصیبتهایم) می‏گرید.امام‏سجاد «ع‏» بیست ‏سال بر امام حسین علیه السلام گریست و هرگز طعامی پیش او نمی‏گذاشتند مگر آنکه گریه می‏کرد.[9] به فرموده امام صادق‏ «ع‏»: هر ناله و گریه‏ای ناپسند و مکروه است، مگر نالیدن و گریستن بر حسین علیه السلام: «کل الجزع و البکاء مکروه‏ سوی الجزع و البکاء علی الحسین‏».[10] .
هم گریستن، هم گریاندن، هم خود را شبیه گریه‏کنندگان در آوردن (تباکی) پسندیده‏است و اجر دارد.این همه فضیلت که برای گریه بر حسین‏ «ع‏» بیان شده و اینکه اشک‏چشم، آتش دوزخ را فرو می‏نشاند و غمگین شدن در سوگ شهیدان کربلا ایمنی از عذاب‏است، در صورتی است که گناه و فسق و آلودگی انسان در حدی نباشد که مانع رسیدن این‏ فیض الهی گردد.اشکی که مبین پیوند عاطفی و رابطه مکتبی و اتصال روحی با راه و فکرو خط ائمه و سید الشهداست، حتما زمینه‏ساز پرهیز از گناه می‏گردد.به تعبیر شهید مطهری: «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت اوست... امام حسین‏ «ع‏» بواسطه شخصیت عالیقدرش، بواسطه شهادت ‏قهرمانانه‏اش، مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این‏ مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدند، یعنی سخنرانان مذهبی، بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روحها با روح عظیم حسینی بهره‏برداری صحیح کنند، جهانی اصلاح خواهد شد.»[11] پس مهم، شناخت فلسفه گریه در راستای احیای عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسینی و فرهنگ کربلاست، نه گناه کردن و آلودگی، به امید پاک شدن با چند قطره اشک! معلوم‏ نیست که دل و جان آلوده، آن همسویی را با امام داشته باشد که با یاد مصائبش گریه کند.
گریه در فرهنگ عاشورا، سلاح همیشه برانی است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد. «اشک‏»، زبان دل است و گریه، فریاد عصر مظلومیت.رسالت اشک نیز پاسداری از «خون شهید» است.امام خمینی‏ «ره‏» فرمود: «هر مکتبی، تا پایش سینه‏زن نباشد، تا پایش‏گریه‏کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه‏زن نباشد حفظ نمی‏شود...»،[12] «گریه کردن برشهید، نگهداشتن، زنده نگهداشتن نهضت است‏»،[13] «گریه کردن بر عزای امام حسین، زنده‏نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنی است که یک جمعیت کمی در مقابل یک ‏امپراطور بزرگ ایستاد...، آنها از همین گریه‏ها می‏ترسند، برای اینکه گریه‏ای است که گریه ‏بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است.»[14] .

هر چند نیست درد دل ما نوشتنی
از اشک خود، دو سطر به ایما نوشته‏ایم[15] .

اشک، سر فصل محبت و مودت است و برخاسته از عشقی است که خداوند در دلها قرار داده که نسبت به حسین بن علی‏ «ع‏» مجذوب می‏شود.به فرموده رسول خدا «ص‏»: «ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا».[16] برای شهادت حسین‏علیه السلام حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی‏شود.

کدام عاشق در این ره در بلا نیست؟
کدامین دل شما را مبتلا نیست؟

اگر در سوگتان شد دیده نمناک
اگر از عشقتان دل گشت غمناک

گواه عشق ما این دیده و دل
رساند «اشک‏» و «غم‏» ما را به منزل

کنون ماییم و درد داغداری
کنون ماییم و اشک و سوگواری

هنوز اشک عزا پیوسته جاری است
رواق چشممان آیینه‏کاری است

غدیر ما محرم دارد امروز
محرم، بذر غم می‏کارد امروز[17] .

امروز هم، اشک و گریه، رابط ما با حسین است و ما با شوری اشکهایمان، سر سفره‏ محبت ‏سید الشهدا نشسته‏ایم و نمک پرورده ابا عبدالله هستیم، از این رو، این مهر با شیر مادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در می‏شود.


پی نوشت ها :
[1] احادیث ثواب و آثار گریه بر امام حسین‏ «ع‏» را از جمله در بحار الانوار، ج 44، ص 279 تا 296 مطالعه کنید.
[2] سفینة البحار، ج 1، ص 97، بحار الانوار، ج 45، ص 220 به بعد.
[3] میزان الحکمه، ج 5، ص 233.
[4] ای اشکها بریزید، حسان، ص 131.
[5] وسائل الشیعه، ج 10، ص 391.
[6] بحار الانوار، ج 44، ص 286.
[7] همان، ص 283.
[8] همان، ص 279.
[9] همان، ج 46، ص 108.
[10] بحار الانوار، ج 45، ص 313.
[11] شهید (ضمیمه قیام و انقلاب مهدی)، ص 124 و 125.
[12] صحیفه نور، ج 8، ص 70.
[13] همان، ج 10، ص 31.
[14] همان-ج 10، ص 31.
[15] صائب تبریزی.
[16] جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص 556.
[17] از مثنوی‏ «اهل بیت آفتاب‏» جواد محدثی.

لطفاً ما را در کانال رسمی هیئت عاشقان ائمه بقیع (ع) در شبکه اجتماعی تلگرام دنبال نمایید.



ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 94/7/22

نماینده اعزامی سید الشهدا از مکه به کوفه برای بررسی اوضاع و بیعت گرفتن از مردم. مسلم بن عقیل، پسر عموی امام حسین‏ «ع‏» و مورد وثوق وی بود.رشادت و جوانمردی او مشهور بود.در جنگ صفین، در جناح راست لشکر علی‏ «ع‏» بود.امام حسین‏ «ع‏» در پاسخ ‏به دعوتنامه‏های مکرر شیعیان و سران کوفه، نامه‏ای خطاب به آنان نوشت و مسلم بن‏ عقیل را بعنوان‏ «برادر، پسر عمو و فرد مورد اطمینان خود» به آنان معرفی کرد.مسلم‏در نیمه شعبان از مکه به کوفه رفت، در کوفه به تلاش وسیعی برای دعوت مردم به‏بیعت با امام پرداخت.آن زمان والی کوفه نعمان بن بشیر بود.حدود 18 هزار نفر با اوبه نفع امام بیعت کردند.در ایام فعالیت و قیام حماسی مسلم، والی کوفه عوض شد و ابن‏ زیاد به ولایت کوفه و مقابله با حرکت مسلم منصوب گشت.جایگاه مسلم در کوفه پنهان ‏بود.ابن زیاد به کمک جاسوسان محل اختفای او را پیدا کرد و به دستگیری میزبانش‏ که‏ «هانی‏» بود پرداخت.مسلم به عقیل مجبور شد قیام خویش را پیش از موعد علنی کند. قصر ابن زیاد به محاصره در آمد.
ابن زیاد، سران شهر را گرد آورد و آنان را با تهدید و تطمیع، مطیع خویش ساخت.با ایجاد جو رعب و وحشت و دستگیریها، بیم و هراس بر مردم سایه افکند و از دور مسلم ‏پراکنده شدند. مسلم بن عقیل در کوفه، تنها و غریب و بی پناه ماند.شب به خانه طوعه ‏رفت.جایگاه او برای ابن زیاد معلوم شد.نیروهایی فرستاد، مسلم از خانه بیرون آمد و درکوچه‏ها و میدان شهر، یک تنه با سربازان ابن زیاد جنگید تا آنکه گرفتار شد.او را به قصر ابن زیاد بردند.پس از گفتگوهای تندی که رد و بدل شد، به دستور ابن زیاد، او را بالای‏ قصر برده، سر از بدنش جدا کردند و پیکرش را به زیر افکندند.[1] سر مسلم را همراه سرهانی نزد یزید فرستادند.شهادت مسلم بن عقیل، روز هشتم ذیحجه سال 60 (روز عرفه) بود.قبر مسلم در کوفه است.و در سال 1282 قمری گنبدش کاشی و ضریحش از نقره‏ شد و اطراف ضریح، مجلل و آینه‏کاری گشت.محدث قمی پس از ذکر اعمال مسجد جامع کوفه، نماز و زیارتنامه‏ای برای حضرت مسلم نقل کرده است.با این شروع: «الحمد لله الملک الحق المبین...»[2] .


پی نوشتها :
[1] قضایای نهضت او و بیعت مردم و شهادتش در بحار الانوار، ج 44، ص 340 به بعد آمده است، نیز زندگینامه او درکتاب‏ «مبعوث الحسین‏» محمد علی عابدین، انتشارات جامعه مدرسین.
[2] مفاتیح الجنان، ص 401 درباره او ر.ک: «مسلم بن عقیل» جواد محدثی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

لطفاً ما را در کانال رسمی هیئت عاشقان ائمه بقیع (ع) در شبکه اجتماعی تلگرام دنبال نمایید.

https://telegram.me/moharamname




ارسال توسط نشریه حضور
   1   2   3   4   5   >>   >

اسلایدر