اقدام خباثت آمیز و جنایت کارانه رژیم آل سعود در به شهادت رساندن آیت الله شیخ نمر باقر النمر رهبر شیعیان عربستان، بخشی از یک توطئه صهیونیستی برای تشدید تفرقه بین امت اسلامی و اختلاف بین شیعیان و اهل تسنن است، که به فضل الهی و به برکت خون های پاک شهیدان از جمله این شهید عزیز، ناکام و با هوشیاری، هوشمندی و وحدت مسلمانان به گونه ای معکوس، آثار خود را در صحنه ی مقاومت اسلامی و آرمان آزادی قدس شریف هویدا خواهد ساخت.
اقدام ددمنشانه رژیم مرتجع ،قرون وسطایی و تروریست پرور سعودی در اعدام آیت الله شیخ نمر نقض آشکار حقوق بشر و آزادی بیان بوده و نشان می دهد بنیان اینگونه جنایات تفکر وهابیت و جریان تکفیری ـ سلفی است که امروز داعش پرچمدار آن است.
عقیم ماندن سیاست های داخلی و خارجی و شکست های مفتضحانه آل سعود در منطقه از جمله در عرصه حمایت از تروریسم تکفیری، جنگ و تجاوز علیه مردم یمن و ناکارآمدی در پشتیبانی از آل خلیفه برابر انقلاب مردم بحرین، از عوامل ارتکاب این جنایت بزرگ و داعش گونه می باشد.
بی شک دست خبیث سردمداران نظام سلطه و صهیونیسم و پیاده نظام های منفور و پلید آنان در سرزمین حجاز که در پس جنگ ها و جنایات جاری در منطقه برای تشدید شکاف بین مسلمانان نمایان است با اراده امت اسلامی بویژه مردم مسلمان عربستان اعم از شیعه و سنی قطع خواهد شد.
در پایان با تبریک و تسلیت شهادت آیت الله نمر باقر النمر به محضر حضرت ولی عصر (عج)، مقام معظم رهبری ، امت اسلامی و حوزه های علمیه جهان اسلام و تاکید بر ضرورت اعتراض فراگیر آحاد ملل و جوامع اسلامی و نیز آزادیخواهان و حق طلبان عالم علیه آل سعود آورده است: تردیدی نیست خون پاک این شهید والامقام ، وحدت امت اسلامی را تقویت خواهد کرد و با طنین انداز شدن پیام راستین و آگاهی بخش شیخ نمر در جای جای سرزمین حجاز، پرچم مقاومت و مبارزه آن روحانی جلیل القدر به دست آحاد ملت مسلمان عربستان به ویژه جوانان غیور حجازی برافراشته نگه داشته شده و در آینده ای نه چندان دور انتقام سختی از جنایتکاران آل سعود گرفته و سقوط و فروپاشی پایه های این رژیم تروریست پرور، منفور و ضد اسلام را رقم خواهد زد.
مادرم تعریف میکرد:
نمک، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتى با نمکسنگ مىخواباندیم تا کمکم شورى بگیره
غذا را چند ساعتى روى شعلهى ملایم چراغ خوراکپزى مىنشاندیم تا جا بیفته
یخکرده و تکیده کنار علاءالدین و والور مىنشستیم تا جونمون آروم گرم بشه
عکسِ یادگارىِ توى دوربین را هفتهاى، ماهى به انتظار مىنشستیم تا فیلم به آخر برسه و ظاهر بشه
آهنگِ تازهى آوازهخوان را صبر مىکردیم تا از آب بگذره و کاست بشه و در پخشِ صوت بخونه
قلک داشتیم؛ با سکهها حرف مىزدیم تا حسابِ اندوخته دستمون بیاد
حلیم را باید «حلیم» مىبودیم تا جمعهى زمستانى فرا برسه و در کام مون بشینه
هر روز سر مىزدیم به پستخانه، به جست و جوىِ خط و خبرى عاشقانه، مگر که برسه
گوش مىخوابوندیم به انتظارِ زنگِ تلفنِ محبوب: شبى، نیمهشبى، بامدادى، گاهى، بىگاهى؛
انتظار معنا داشت
دقایق «سرشار» بود
هر چیز یک صبورى مىخواست ،تا پیش بیاد،
تازمانش برسه.تا جا بیفته. تاقوام بیاد: غذا، خرید، تفریح، سفر، خاطره، دوستى، رابطه، عشق
"انتظار" ما را قدردان ساخته بود...
حالا فهمیدی چرا این روزها کسی
قدردان نیست؟
نمازهایم اگر "نماز" بود که موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش !
نمازهایم اگر نماز بود که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت!
اگر نمازهایم نماز بود،
که اول وقت نمی خواندمش، برای این که، خود را "خلاص" کرده باشم...
اگر نمازهایم نماز بود
که تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم برای نشان دادن آدرس شارژر گوشی...
اگر نمازم نماز بود،
که تبدیل نمی شد به یک فرصت طلایی برای خلق ایده های بکر!!
تبدیل نمی شد به مناسب ترین زمان تحلیل رفتار فلان همکار! تبدیل نمی شد به ماشین حساب!!
نه.
نمازهایم"نماز" نیست.
اگر نماز بود، یک "کارواش قوی" میشد و با فشار می شست از دلم همه ی سیاهی ها را، لکه ها را، پلشتی ها را.
اگر نماز بود، می شد "کیمیا" و مس وجودم را تبدیل میکرد به طلا...
اگر نمازم نماز بود،
می شد پل، می شد پناهگاه، می شد دارو، می شد مرهم، می شد درمان،می شد شاه کلید، می شد میعادگاه، می شد دانشگاه....
خدایا! این روزها که درهای آسمانت را سخاودتمندانه باز کرده ای،
من از تو فقط یک چیز می خواهم.
بر من منت بگذار و کاری کن نمازهایم، "نماز" شود....فقط همین.
ممنونم خدا...
مزرعه داری به یک جوان در تکزاس یک الاغ فروخت به قیمت 100 دلار.
قرار شد که مزرعه دار الاغ را روز بعد تحویل بدهد. اما روز بعد سراغ او آمد و گفت:
« متأسفم جوون خبر بدی برات دارم . الاغه مرد .»
جک جوان جواب داد : « ایرادی نداره . همون پولم رو پس بده. »
مزرعه دار گفت : «نمیشه . آخه همه پول رو خرج کردم ..»
جک گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده.»
مزرعه دار گفت: «میخوای باهاش چی کار کنی؟»
جک گفت: «میخوام باهاش قرعه کشی برگزار کنم.»
مزرعه دار گفت: «نمیشه که یه الاغ مرده رو به قرعه کشی گذاشت!»
جک گفت: « معلومه که میتونم. حالا ببین. فقط به کسی نمیگم که الاغ مرده است.»
یک ماه بعد مزرعه دار جک رو دید و پرسید: «از اون الاغ مرده چه خبر؟»
جک گفت: «به قرعه کشی گذاشتمش. 500 تا بلیت 2 دلاری فروختم و 998 دلار سود کردم.»
مزرعه دار پرسید: «هیچ کس هم شکایتی نکرد؟»
جک گفت: «فقط همونی که الاغ رو برده بود. من هم 2 دلارش رو پس دادم.»
حیف از ایامی که در سایه مدپرستی گذشت! / از یک روز تنگ مثل ساپورت تا یک روز پاره و وصله دار !
یک روز گشاد مثل دامن شلواری
و تو
مثل یک اسباب بازی (!)
چشم دوخته ای که ببینی که فردا چه چیز را برایت
مد می کنند…
بی خیال زشتی و زیباییی
بی خیال وقاهت و وجاهت
بی خیال شرم و حیا…
بی خیال غیرت …
——-
هرچی خواهی بپوش! لیک یادت نرود مدآخر کفن است
هـــــــمه اینـــــها بداننــــد کــــه..!!
این خوشــــی ها یک روزی تـــــــموم میشن..!!
ایــــــنها باید بدانـــــــــند که..!!
یک روزی روی سنگ غسالخانه آنها را غــــسل میــــت میدهند..!
شجره ملعونه
شهید علیرضا مرادی شهادتت مبارک
بیانیه محکومیت اعدام شیخ مجاهد شهید نمر باقر النمر
محرمان محرم (روضه)
محرمان محرم (اشک)
محرمان محرم (سفیر غریب)
به مناسبت فاجعه ی خونین منا
حلیم بودیم برای حلیم خوردن
\گمنام چو مادر\
ماتریس متقارن ادبی
کاش نمازهایم نماز شود!!!
مدل کسب و کار الاغ مرده
اصلاحات انگلیسی
دربست بهارستان ...
[همه عناوین(492)]