آهای بی حجاب:
دنیای اطراف ما پر شده از تبلیغات و رقص تصویر رسانه ها، همان ها که آزادی را از عقل بشر گرفته اند، و افسارش را به آنجا می کشند که خودشان می خواهند، همان طویله ای که یک دربش به سوی بدبختی و عصیان خود و جامعه باز می شود.
آهای بی حجاب:
سکولاریست دروغی کثیف است و راهی به سوی جهنم، اسلام راهش در خانه و کوچه و خیابان و جامعه و اداره و کارخانه یکی است، که به خدا ختم می شود، در مسجد مومن بودن و در جامعه آزادی ظاهری داشتن همان آبنبات سمی است که هلاکتت را در پی دارد.
آهای بی حجاب:
در شب های قدر که قران بر سر می گذاری و خدا را به خودش و به ائمه(ع) سوگند می دهی، نکند مثال قران بر سر نیزه رفتن باشد و اینجا نه جماعتی را، بلکه خودتان را گول بزنید، که مومن و مسلمان و خداپرست هستید، در حالی که این قران بزرگترین نهی کننده از بی حجابی و بی بند و باری و بی عفتی است.
آهای بی حجاب:
این قران، همان قرانی است که با خواندن آیات حجاب و عفافش، برق از سرت می پرد، نکند قران را بی تعقل بر سر گیری، که خدا برای محلی که قران بر ان گذاردی، و برای عقلت بسیار سفارش کرده است.
آهای بی حجاب:
در کوچه و خیابان که قدم می گذاری، چشم های زیادی تو را به آغوش نگاهشان می کشند، و تو بدون اینکه بخواهی معشوقه خیالی هوسرانان جامعه می شوی و نه موجودی که لایق احترامی، و می شوی عامل امتحان آنها که نمی خواهند چهره و هیکل تو بشود عامل گناهشان.
آهای بی حجاب:
حضرت زهرا (س) واقعیت دارد، همو که بهانه خلق این جهان می خوانیمش، همو که کوری به خانه رسول الله(ص) وارد می شود و ایشان چهره می پوشاند و در جواب اینکه دخترم چشمانش نمی بیند، می گوید:من که می بینم...
آهای بی حجاب:
کاش لحظه ای را سوای فکر کردن به تقابل با نیروی نظامی و بازدارنده از بی حجابیت، و لحظه ای فارغ از تفکر اینکه می خواهند آزادیت را به ظاهر از تو سلب کنند، به این می اندیشیدی که اصلا ً چرا در قران و حدیث و کلام بزرگان، اینقدر به پوشش تو سفارش شده است، و آیا همه این ها اشتباه می کنند و داعیان حقوق زنان در غرب که می خواهند تو را عامل هوسرانی خود کنند درست می گویند؟
آهای بی حجاب:
سکولاریست دروغ می گوید، او می خواهد تو تا جوان هستی، بشوی خوراک شهوت و حیوانیت و وقتی به حکم قانون زیستن به سنی در آمدی که خیلی از هم ردیفان تو در سن پایینتر جایت را می گیرند، مثل دستمال کاغذی یک بار مصرف به سطل فراموشیت بسپارد، و همه آن حقوق ها و آزادی ها تا آنجا معنی پیدا می کند که تو طراوت و زیبایی خدادادیت را داری و بعد از آن تو میمانی و ...
آهای بی حجاب:
به این فکر کن که پسر و یا مردی به خاطر دیدن تو به گناه کشیده می شود، و به جای درس و دانشگاه و مدرسه و کارخانه و اداره و رسیدگی به خانواده اش، هوس تو را دیدن و تو را داشتن، به جایی برساندش که ، جایی و با کسی دیگر خیال و هوسش کار دستش بدهد. و تو شده ای عامل بدبختی فردی و جامعه ای ...
آهای بی حجاب:
شاید به احتمال یک در هزار آخرتی هم وجود داشته باشد، آن وقت نمی ارزد چند صباحی را خود نگه داری کنی تا ترس از آینده ای مبهم که نمی توانی بفهمی با تو چه می کنند، آخرین روزهای عمرت را به ترس و لرز و ذلت نگذرانی؟ و به اسم خوشنودی خلقی و گیر آوردن کاری با خود کاری کنی، که خدایت ناراضی باشد، و تو که رضایت خلق بی ارزش را به خدای بزرگ ترجیح داده ای...
آهای بی حجاب:
امروز تو با نیروی انتظامی نمی جنگی ...
امروز با ستاد ها و ارگان های امر به معروفی نمی جنگی ...
امروز این مسلمانان به نظر عقب افتاده نیستند که با آنها می جنگی ...
تو امروز سربازی از سربازان شیطانی و بر علیه خدا و قران می جنگی، و نمی دانم می توانی حس کنی لشکری که در آن می جنگی، شاید بسیار پر طرفدار و پر جمعیت باشد، و به ظاهر دارای حقانیت، ولی شکست برای این لشکر از زمان های دور پیش بینی شده است...
به خود بیا..........
به موقع عذرخواهی کنید
هر چیزی در زمان خودش میچسبد از وقتش که بگذرد چسبش کمتر می شود.
در همه موارد نمیتوان گفت فردا هم روز خداست یا که ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است.
از قدیم و ندیم گفتند کت و شلوار بعد از عید به درد گل منار هم میخورد.
حتماً می پرسید چی شد که که صحبت از عذرخواهی شد دیروز که سخنان رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای را در جمع پرشکوه مردم استان خراسان شمالی دیدم و شنیدم راستش رو بخواهید به خودم بالیدم که رهبرم چقدر شجاعانه از خداوند متعال طلب عفو و رحمت میکند بجهت اشاعه فرهنگ اشتباه کنترل جمعیت که در دهه 70 انجام شده بود.
فکرش رو بکن رهبر یه جامعه بزرگ باشی و اینقدر شجاعانه به اشتباهی که رخ داده اعتراف کنی تازه اونم در اون اجتماع عظیم.
ای کاش مسئولین یاد بگیرند و در سایر عرصه ها نیز اگر دچار اشتباهی ناخواسته و ندانسته شدند اعتذار بموقع را فراموش نکنند. به قول معروف تا زخم خشک نشده خیلی راحت واقعیت را برا مردم بیان کنیم و بابتش عذرخواهی کنیم.
برخی مدیریت های نادرست در طول زمان باعث افزایش لجام گسیخته قیمت ارز و سکه و به تبع آن برخی از ملزومات ضروری مردم شده است ؛ فلذا به عوض وعده های ریز و درشت بیاییم تا دیر نشده از مردم عذرخواهی کنیم.
مسئولین محترم ای کاش باور کنید مردم فهیم هستند و شرایط جهانی و تحریم ها را می فهمند و قطعاً درک می کنند مدیریت در این شرایط سخت است.
.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::.
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.
.:: تو چه میدونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.
.:: خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره (آل عمران/159) ::.
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا میکنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر میکنن (حج/11) ::.
.:: من که نزدیکم (بقره/186) ::.
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205) ::.
..:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/90) ::.
.:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/104) ::.
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/2-3) ::.
.:: خدا هم توبهکنندهها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/222) ::.
.:: خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/36) ::.
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/41-43) ::.
تاریخچه وبلاگ نویسی:
وبلاگ فضایی مجازی در دنیای بزرگ اینترنت است، که وبلاگ نویس یا همان بلاگر مطالب خود را با موضوعات مختلف در آن منتشر می کند. در سال 1990 میلادی اینترنت به صورت شبکه ای جهانی فعالیت خود را آغاز و اولین وبلاگ توسط مخترع وب تیم برنرزلی ایجاد شد.
قاره آسیا در بین قاره های جهان مقام اول وبلاگ نویسی را دارد و ایران در میان کشورهای خاورمیانه با 23 میلیون کاربر رتبه اول را به خود اختصاص داده است. البته به سرعت تعداد این کاربران در حال افزایش است و شاید نشود تخمین درستی از ارقام واقعی آن زد. اولین بار در ایران آقایی به نام سلمان جریری در شهریور 1380 اولین وبلاگ فارسی را بر روی صفحه اینترنت قرار داد.
وبلاگ ها را از نظر موضوعی در ایران می توان به موارد زیر تقسیم کرد:
فرهنگی و اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، دینی و مذهبی، علمی و آموزشی، ادبیات وشعر، هنری، طنز نویسی، ارتباطات و رسانه، فناوری اطلاعات و اینترنت، تاریخ نویسی، جغرافیا، دفاع مقدس ، علوم و معارف قرآنی، علوم و معارف مهدوی، خاطره نویسی و روز نوشت، خبر و گزارش و تحلیل تولیدی، ورزش، تفریح و سرگرمی،فتو بلاگ، کلیپ و دانلود
نکته مهم در وبلاگ نویسی تولیدی بودن مطالب در زمینه های ذکر شده می باشد.
رسالت قلم و وبلاگ نویسی:
در وبلاگ ها گاه ما دنبال چیزهایی هستیم که در هیچ جای دیگر پیدا نمی کنیم. یکی عاشقانه مینویسد و دیگری سیاسی ... یکی مذهبی و دیگری اجتماعی ... حتی بعضی مواقع افراد برای کسب درآمد وب مینویسند. بعضی هم شخصیت معروفی در زمینه های مختلفی هستند و از وبلاگشان به عنوان تریبونی برای رساندن صدا و عقایدشان به افراد جامعه کمک میگیرند.
وبلاگ مکانی برای نگاشتن عقاید نویسنده ، نگرانی های او از وضعیت های اجتماعی پیش رو ، هنرنمایی او در زمینه های مختلف هنری است و باید گفت وبلاگ نویسی یک کار بیهوده و عبس نیست و ما در آن به رشد جامعه مان کمک می کنیم.
در چند سال اخیر شاهد رشد وبلاگ های قارچی بسیاری بوده ایم که نمیتوان در آنها به هدف اصلی ایجاد آن پی برد، وبلاگ هایی که بی محتوا پا به عرصه وبلاگ نویسی می گذارند و تنها از مطالب کپی بهره برده اند و میتوان نتیجه گرفت عدم محدودیت و مسئولیت باعث شده است تا برخی افراد از آن سودجویی های مادی و معنوی کنند.
همان طور که گفته شد ایران در خاورمیانه رتبه اول وبلاگ نویسی را دارا می باشد، اما به راستی چند درصد از این وبلاگ ها رسالت درست قلم را ادا کرده اند؟
آیا نوشتن فقط دست به قلم بردن و نگاشتن بدون تفکر است؟
رسالت قلم رسالت بزرگی است که در قرآن و کلام معصومین هم به آن اشاره شده است.
در قرآن کریم به قلم سوگند یاد شده است ن و القلم و ما یسطرون ( سوگند به قلم، این موهبت بزرگ خدا)
قلم شهید میسازد ، قلم شهدا را پرورانده.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: مداد العلماء افضل من دماء الشهدا ، ( قلم دانشمندان از خون شهدا بالاتر و برتر است) از این حدیث می شود برداشت کرد که «خون شهدا» اگر چه بسیار ارزشمند و سازنده است ولی قلم دانشمندان و نخبگان میتواند سازندگی بیشتری داشته باشد. شاید بشود گفت که خون شهید آغازگر راه است و قلم دانشمندان ادامه دهنده راه و در امتداد آن قرار دارد.
قلم را میتوان بعنوان سلاحی دانست البته اگر در دست اشخاص صالح و فاضل باشد. پس صاحب قلم همواره باید خداوند متعال را در نظر بگیرد و او را ناظر اعمال خود بداند. اگر اینطور شود قلم انسان نویسنده از روی انصاف بر صفحه کاغذ مینگارد و او برای عزت و تعالی کشور و مردم جامعه خود آن را بکار میگیرد.
چه بسیار قلم ها که به بیهودگی نگاشتن و چه بسیار افرادی که با خواندشان راه به ناکجا آباد بردند!
دست به قلم بردن و تصمیم بر نگاشتن اثر، حرمتی دارد که در بسیاری از وبلاگ ها شاهد آن نیستیم. قلم را می توان به هزار راه چرخاند و برای موضوعات بسیاری از آن بهره برد.
حال یک وبلاگ نویس قبل از نگاشتن باید به این فکر کند که هدف من از نگاشتن چیست؟ آیا نوشتن، فقط برای نوشتن است و بس؟!
ایا هدف از ایجاد وبلاگ فقط گذاشتن مطالب کپی وبلاگ های دیگر است؟
مطمئناً کورکورانه تقلید کردن کار شایسته ای نیست و ایجاد وبلاگ های بسیار که گاه شمارش آنها از دست خارج میشود نمیتواند به پیشرفت جامعه به سمت جامعه ای ایده آل کمک کند.
نویسنده به عنوان یک وبلاگ نویس در وبلاگ خود رسالتی برای پیشرفت جامعه خود بر عهده دارد که اگر آن را به بیهودگی بچرخاند به جامعه خود مدیون است و دین قلم را ادا نکرده است.
به امید روزی که وبلاگ نویس رسالت قلمی که در دست میچرخاند را به سویی تنظیم کند که رضای خداوند و پیشرفت جامعه اش در آن باشد و تنها به تعداد وبلاگ هایش فکر نکند.
با یک وبلاگ هم میشود تاثیر گذار بود اگر تفکر پشت آن قلم تفکری تاثیر گذار باشد. کمی بیشتر بیاندیشیم!
در پایان این نوشتار یادآوری میکنیم در حال حاضر با توجه به بیداری کشورهای اسلامی قلم ها میتواند کمک شایانی در پیشبرد اهداف اسلام داشته باشد و مسلمانان را از ظلم ظالمین نجات دهد. پس مراقب قلم هامون باشیم و آن را درست بکار بگیریم.
نویسندگان: منیره واجد (پروانگی) و روح الله محمودیان ( نشریه حضور)
بازنشر این مطلب در پایگاه خبری صراط و مجله پارسی نامه
مرد رفته گر آرزو داشت برای یکبار هم که شده موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره کوچکشان باشد و با هم غذا بخورند .
او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید و فرزندانش شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند .
هر شب از راه نرسیده به حمام کوچکی که در گوشه حیاط خانه بود میرفت و خستگی و عرق کار طاقت فرسای روزانه را از تن می شست.
تنها هم سفره او همسرش بود که در جواب چون و چرای مرد رفته گر ، خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می کرد
و همین بود که آرزوی او هنوز دست نیافتنی می نمود.
یک شب شانس آورد و یکی از ماشین های شهرداری او را تا نزدیک خانه شان رساند
او با یک جعبه شیرینی و چند تا پاکت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید.
وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یک به بهانه ای با پدر شام نخوردند.
دلش بدجوری شکست وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشکی بچه ها از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید:
"چقدر امشب گشنگی کشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه. با اون دستاش که از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه . آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره "
شجره ملعونه
شهید علیرضا مرادی شهادتت مبارک
بیانیه محکومیت اعدام شیخ مجاهد شهید نمر باقر النمر
محرمان محرم (روضه)
محرمان محرم (اشک)
محرمان محرم (سفیر غریب)
به مناسبت فاجعه ی خونین منا
حلیم بودیم برای حلیم خوردن
\گمنام چو مادر\
ماتریس متقارن ادبی
کاش نمازهایم نماز شود!!!
مدل کسب و کار الاغ مرده
اصلاحات انگلیسی
دربست بهارستان ...
[همه عناوین(492)]