سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه حضور
با سلام ... به وب سایت نشریه حضور خوش آمدید ... تلفن تماس 09198269507

 
تاریخ : شنبه 91/5/21

تا سالها بخش پیام دهی (messaging) در گوشی ها غیر قابل استفاده بود، البته بعضی از آن به عنوان دفترچه یادداشت استفاده می کردند که این خود تاییدی بر ضریب هوشی و خلاقیت بالای مردم ایران دارد.


اولین پیامک در ایران توسط گروهی از دانشجویان دانشگاه شریف به نام هدهد زیر نظر استاد جلیلی در نمایشگاه تلکام 2002 بین دو BTS با دانش کاملا بومی ارسال گردید. اما بدون توجه به این حرکت طی مناقصه ای شرکت ZTX که شرکتی چینی بود جهت نصب و راه اندازی تجهیزات پیامک انتخاب و کار خود را آغاز کرد.

سرعت رشد استفاده از این فن آوری چشم گیر بود، در سال 85 تنها با گذشت 4سال از ارائه این سرویس حدود 8 میلیارد پبامک ارسال شد (به صورت میانگین روزی 20میلیون پیامک) که در نوع خود قابل توجه است.

اضافه شدن خطوط اینترنتی جهت ارسال و دریافت پیامک سهم عمده ای در رشد استفاده از این پیامک را داشت چرا که طبق آمار منتشر شده در مجله بایت تنها در روز 29 اسفند در حدود 400 میلیون پیامک ارسال شد.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : شنبه 91/5/14

 

وقتی که خیلی بچه بود یهو تو یه بیمارستان در تهران دیده به جهان گشود.

یادمه بی خود و بی جهت پرستار لعنتی میزدش تا گریه کنه. بچه داشت هلاک میشد ولی پرستار مهربون ول کن نبود. (احتمالاًً با شوهرش دعواش شده بوده) تقریباً سیاه و کبود به والدینش تحویل دادند.

دوران ابتدایی را در همان جا سپری کرد. در بیمارستان نه هاااااااا در تهران. دوره راهنمایی را هم. دوره دبیرستان یه مدرسه رفت اونورتر. دوره دانشگاهی هم آخرای داستان شروع میشه همون‏جا میگم.

از همان اول که بچه بود دنبال ساخت وبلاگ بود. منتهاش نت مجانی گیر نمیومد. شاید هم وب هنوز ابداع نشده بود. (از اون دوران خبر خاص دیگری در دسترس نیست).

در دوران نهان‏سالی خیلی دوست داشت یکی رو هک کنه و ذوق مرگ بشه ولی همون قصه قدیمی نداشتن نت مجانی اینجا هم صادق بود.

یهو نمیدونم چی شد که نت مفتی گیر آورد و نقطه عطفی در زندگیش بنا نهاده شد.

در این قسمت داستان یهو نشریه بزرگ میشه.

خب ... اینجا بود که اشتباهی به سایت سنجش رفت و در دانشگاه ثبت نام کرد و اشتباهی قبول شد و اشتباهی در حال تحصیل علم است.

ولی خداییش آخه امور فرهنگی هم شد رشته. بیچاره فکر کرده بود آبدوغ خیاری میره بالا و عنایات اساتید شامل حالش میشه که اساتید راه نیومدن و به سختی داره ادامه طریق میده.

در مورد اخلاقیات باید عرض کنم که فردی است حرف گوش کن. البته حرف را فقط گوش می‏کند و کار خود را ادامه میدهد. انگار نه انگار زنش داره حرف میزنه.

اوه اوه یادم رفت بگم. قبل دانشگاه به ضرب گلوله مادر ناچار به زن گرفتن شد. البته بدش هم نمیومد .... حالا (آیکون چشمک) .... اینقدر کشته مرده داده بود ، که فقط خدا میدونه. الآن هم کلی از افراد به خاطر عدم ازدواج با آنها باهاش قهر هستند!!!

راستی الآن هم 4 سال از این دوران طلایی زندگیش میگذره. امشب هم سالگرد این پیوند می‏باشد لذا دست به کیبورد شدم تا از این طریق بگم بلا نسبت گاو ، یهو شما خر نشید زن بگیرید که مجبور باشید دست به کیبورد این روز رو شادباش بگین.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : یکشنبه 91/5/8

خود آموز با کلاس شدن (برای آقایان)

1. ظهر خروس خون که بیدار شدید به هیشکیه هیشکی سلام نکنید.

2. گوشی موبایلتون رو حتی 1ثانیه از خودتون دور نکنید و یه سره sms و miss call بزنید (اگه خطتون اعتباریه و شارژ نداره الکی رو دکمه هاش فشار بدید.ولی نه محکم!چون مثلاً گوشی لمسیه).

3. در صورت امکان اسمتون رو به اینگلیش تغییر بدید مثلا داوود به دیوید.

4. با کلاس ها قلیونارو نمیزنن زیر بغل و یه مشت تخمه ژاپونی تو هر سوراخه لباسشون پیدا نمیشه(اگه با دیدن قلیون رو طاقچه تحریک به استفاده از اون میشید کوزه ی شیشه ایی اونرو به یک گلدان مبدل سازید.کلی کلاسیکه).

5. اگه حوصلتون از کانون گرم خانواده سر رفت خانم رو میبرید خونه ی مادر خانم و خودتون میرن شصت نفری صفا(یادتون نره موقع برگشت کلی غر بزنید که تنهایی رفتن برای عیادت دوستتون اصلاً حال نداد و کلی زن ذلیلیتون رو به رخ خانم و خانوادش بکشید).

6. در صورت نیاز ، با قیچی به جون شلوارتون بیافتید و سر زانو ها و هر جای سالمشو نخکش کنید.

7. همیشه یه بسته آدامس همراه داشته باشید (ترجیها اوربیت باشد تا خروس نشان)

8. هیچ موقع ساعت مچی نبندید تا درصورت نیاز برای مواقع آشنایی با یک مادمازل راهی وجود داشته باشد.

9. همواره یا هندزفیری یا هر زقنبود دیگری که در سوراخ گوش فرو میرود را مورد استفاده قرار دهید.

10. برای رنگ بندی در تیپ لباسی خود از رنگ های وق یا بوق استفاده کنید مثل بنفش سیر - قرمزآلبابویی - زرد لیمویی - سبز فسفری یا وزغی و یا از رنگ های بی حال مثل صورتی

11. 7 کلمه از 10 کلمه ی حرف هایتان انگلیش باشد مخصوصاً در جملات عاشقانه.

12. روزای برفی تیوپ سواری رو فراموش کنید و به پیست اسکی برید. اسکی بلد نیستید اشکالی نداره.همین کافیه که بلیط وردیش توی وسایلتون پیدا باشه.

13. توی داشبرد ماشینتون اینها رو بذارید: ادکلن - پیپ و فندک نقره - کلی سی دی - نقشه ی یکی از شهرای اروپا - کتابچه ی شعر فرانسه - سوهان ناخن

14. کیف پول خالیتان را با انواع کارتهای اعتباری بیارایید.(داشتن موجودی ضروری نمی باشد!)

عواقب بعدی این متد مربوط به خود آموزان عزیز بوده و مولف به هیچ وجه هیچ گونه مسولیتی را به عهده نمی گیرد.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : شنبه 91/5/7

پیرمردی تنها در مزرعه ای زندگی می کرد. او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود.

پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد:

پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم. من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد. من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.

دوستدار تو پدر

 

چند روز بعد، پیرمرد این نامه را از طرف پسرش دریافت کرد: «پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام.

صبح فردای آن روز، مأموران و افسران پلیس محلی وارد مزرعه شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند. پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده است؟

پسرش پاسخ داد: پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار. این تنها کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم.




ارسال توسط نشریه حضور
 
تاریخ : چهارشنبه 91/5/4

اگر شما از جلمه افراد باهوش هسیتد بگویید اشبتاه کجاست:
 
 
123456789
123456789
123456789
 
 
یعنی شما الآن به این موضوع تمرکز کرده اید که اشکال ارقام را پیدا کنید؟!
سخت در اشتباهید!
اشکال این است که:
کلمه هستید، هسیتد- تایپ شده و
کلمه اشتباه- اشبتاه!
من نگفتم اشتباه در اعداد است!
بهتر نیست برگردیم اول اتبدایی بخونیم؟
حتی کلمه اول ابتدایی هم اشتباهه!!
پس بریم اول مهد کودک بخونیم
حتی کلمه مهد کودک هم اشتباهه!!!
چرا رفتید دوباره مهد کودک رو ببینید؟
هه هه
الو الو... یبمارستان دیوونه ها؟
هه !
حتی کلمه بیمارستان هم اشتباهه!!!




ارسال توسط نشریه حضور
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

اسلایدر