آنچنان کز برگ گل، عطر و گلاب آید برون
تا که نامت میبرم از دیده آب آید برون
رشته الفت بود در بین ما، کز قعر چاه
کی بدون رشته، آب بیحساب آید برون؟
تا نسوزد دل، نریزد اشک و خون از دیدهها
آتشی باید که خوناب کباب آید برون
مهر تو شیرازه «ام الکتاب» خلقت است
مشکل این شیرازه از قلب کتاب آید برون
گر نباشد مهر تو دل را نباشد ارزشی
برگ بیحاصل شود گل، چون گلاب آید برون[4] .
گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکری و روحی با این مکتب است و اشک ریختن، نوعی امضا کردن پیمان و قرارداد مودت با سید الشهدا است.ائمه شیعه، گریستن بر مظلومیت اهل بیت و عزای حسینی را تاکید کرده و شهادت اشک را بر صداقت عشق، پذیرفتهاند.امام صادق «ع» فرموده است: «نزد هر کس که ما یاد شویم و چشمانش اشک آلود شود، حتی اگر به اندازه بال مگسی باشد، خداوند گناهانش را میبخشاید، هر چند چون کف دریا فراوان باشد.»[5] به گفته صائب:
در سلسله اشک بود گوهر مقصود
گر هست ز یوسف خبر، این قافله دارد
دستور امامان به گریستن بر امام حسین «ع» بسیار اکید است.امام رضا «ع» به ریان بن شبیب در حدیث مفصلی فرمود: «یابن شبیب!ان کنت باکیا لشیء فابک للحسین بن علی بنابی طالب فانه ذبح کما یذبح الکبش...».[6] اگر بر چیزی گریه میکنی، بر حسین بن علی گریهکن، که او را همچون گوسفند، سر بریدند.در حدیث دیگری فرموده است: «محرم، ماهیاست که مردم دوره جاهلیت جنگ در آن را ناروا میدانستند، ولی در این ماه، دشمنان، خون ما را بناحق ریختند و هتک حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما را به اسارت گرفتند و به خیمههای ما آتش زدند و غارت کردند و در کار ما، برای رسول خدا هیچ حرمتی را رعایت نکردند.روز حسین (عاشورا) پلکهای ما را مجروح و اشکهایمان راجاری کرد و ما از سرزمین کربلا، گرفتاری و رنج به میراث بردیم.پس باید بر کسی همچون حسین، گریهکنندگان بگریند، که گریه بر او، گناهان بزرگ را هم فرو میریزد.»[7] .
خود امام حسین «ع» فرموده است: «انا قتیل العبرة، لا یذکرنی مؤمن الا بکی»،[8] من کشته اشکم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمیکند مگر آنکه (بخاطر مصیبتهایم) میگرید.امامسجاد «ع» بیست سال بر امام حسین علیه السلام گریست و هرگز طعامی پیش او نمیگذاشتند مگر آنکه گریه میکرد.[9] به فرموده امام صادق «ع»: هر ناله و گریهای ناپسند و مکروه است، مگر نالیدن و گریستن بر حسین علیه السلام: «کل الجزع و البکاء مکروه سوی الجزع و البکاء علی الحسین».[10] .
هم گریستن، هم گریاندن، هم خود را شبیه گریهکنندگان در آوردن (تباکی) پسندیدهاست و اجر دارد.این همه فضیلت که برای گریه بر حسین «ع» بیان شده و اینکه اشکچشم، آتش دوزخ را فرو مینشاند و غمگین شدن در سوگ شهیدان کربلا ایمنی از عذاباست، در صورتی است که گناه و فسق و آلودگی انسان در حدی نباشد که مانع رسیدن این فیض الهی گردد.اشکی که مبین پیوند عاطفی و رابطه مکتبی و اتصال روحی با راه و فکرو خط ائمه و سید الشهداست، حتما زمینهساز پرهیز از گناه میگردد.به تعبیر شهید مطهری: «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت اوست... امام حسین «ع» بواسطه شخصیت عالیقدرش، بواسطه شهادت قهرمانانهاش، مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدند، یعنی سخنرانان مذهبی، بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روحها با روح عظیم حسینی بهرهبرداری صحیح کنند، جهانی اصلاح خواهد شد.»[11] پس مهم، شناخت فلسفه گریه در راستای احیای عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسینی و فرهنگ کربلاست، نه گناه کردن و آلودگی، به امید پاک شدن با چند قطره اشک! معلوم نیست که دل و جان آلوده، آن همسویی را با امام داشته باشد که با یاد مصائبش گریه کند.
گریه در فرهنگ عاشورا، سلاح همیشه برانی است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد. «اشک»، زبان دل است و گریه، فریاد عصر مظلومیت.رسالت اشک نیز پاسداری از «خون شهید» است.امام خمینی «ره» فرمود: «هر مکتبی، تا پایش سینهزن نباشد، تا پایشگریهکن نباشد، تا پایش توی سر و سینهزن نباشد حفظ نمیشود...»،[12] «گریه کردن برشهید، نگهداشتن، زنده نگهداشتن نهضت است»،[13] «گریه کردن بر عزای امام حسین، زندهنگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنی است که یک جمعیت کمی در مقابل یک امپراطور بزرگ ایستاد...، آنها از همین گریهها میترسند، برای اینکه گریهای است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است.»[14] .
هر چند نیست درد دل ما نوشتنی
از اشک خود، دو سطر به ایما نوشتهایم[15] .
اشک، سر فصل محبت و مودت است و برخاسته از عشقی است که خداوند در دلها قرار داده که نسبت به حسین بن علی «ع» مجذوب میشود.به فرموده رسول خدا «ص»: «ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا».[16] برای شهادت حسینعلیه السلام حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمیشود.
کدام عاشق در این ره در بلا نیست؟
کدامین دل شما را مبتلا نیست؟
اگر در سوگتان شد دیده نمناک
اگر از عشقتان دل گشت غمناک
گواه عشق ما این دیده و دل
رساند «اشک» و «غم» ما را به منزل
کنون ماییم و درد داغداری
کنون ماییم و اشک و سوگواری
هنوز اشک عزا پیوسته جاری است
رواق چشممان آیینهکاری است
غدیر ما محرم دارد امروز
محرم، بذر غم میکارد امروز[17] .
امروز هم، اشک و گریه، رابط ما با حسین است و ما با شوری اشکهایمان، سر سفره محبت سید الشهدا نشستهایم و نمک پرورده ابا عبدالله هستیم، از این رو، این مهر با شیر مادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در میشود.
پی نوشت ها :
[1] احادیث ثواب و آثار گریه بر امام حسین «ع» را از جمله در بحار الانوار، ج 44، ص 279 تا 296 مطالعه کنید.
[2] سفینة البحار، ج 1، ص 97، بحار الانوار، ج 45، ص 220 به بعد.
[3] میزان الحکمه، ج 5، ص 233.
[4] ای اشکها بریزید، حسان، ص 131.
[5] وسائل الشیعه، ج 10، ص 391.
[6] بحار الانوار، ج 44، ص 286.
[7] همان، ص 283.
[8] همان، ص 279.
[9] همان، ج 46، ص 108.
[10] بحار الانوار، ج 45، ص 313.
[11] شهید (ضمیمه قیام و انقلاب مهدی)، ص 124 و 125.
[12] صحیفه نور، ج 8، ص 70.
[13] همان، ج 10، ص 31.
[14] همان-ج 10، ص 31.
[15] صائب تبریزی.
[16] جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص 556.
[17] از مثنوی «اهل بیت آفتاب» جواد محدثی.
نماینده اعزامی سید الشهدا از مکه به کوفه برای بررسی اوضاع و بیعت گرفتن از مردم. مسلم بن عقیل، پسر عموی امام حسین «ع» و مورد وثوق وی بود.رشادت و جوانمردی او مشهور بود.در جنگ صفین، در جناح راست لشکر علی «ع» بود.امام حسین «ع» در پاسخ به دعوتنامههای مکرر شیعیان و سران کوفه، نامهای خطاب به آنان نوشت و مسلم بن عقیل را بعنوان «برادر، پسر عمو و فرد مورد اطمینان خود» به آنان معرفی کرد.مسلمدر نیمه شعبان از مکه به کوفه رفت، در کوفه به تلاش وسیعی برای دعوت مردم بهبیعت با امام پرداخت.آن زمان والی کوفه نعمان بن بشیر بود.حدود 18 هزار نفر با اوبه نفع امام بیعت کردند.در ایام فعالیت و قیام حماسی مسلم، والی کوفه عوض شد و ابن زیاد به ولایت کوفه و مقابله با حرکت مسلم منصوب گشت.جایگاه مسلم در کوفه پنهان بود.ابن زیاد به کمک جاسوسان محل اختفای او را پیدا کرد و به دستگیری میزبانش که «هانی» بود پرداخت.مسلم به عقیل مجبور شد قیام خویش را پیش از موعد علنی کند. قصر ابن زیاد به محاصره در آمد.
ابن زیاد، سران شهر را گرد آورد و آنان را با تهدید و تطمیع، مطیع خویش ساخت.با ایجاد جو رعب و وحشت و دستگیریها، بیم و هراس بر مردم سایه افکند و از دور مسلم پراکنده شدند. مسلم بن عقیل در کوفه، تنها و غریب و بی پناه ماند.شب به خانه طوعه رفت.جایگاه او برای ابن زیاد معلوم شد.نیروهایی فرستاد، مسلم از خانه بیرون آمد و درکوچهها و میدان شهر، یک تنه با سربازان ابن زیاد جنگید تا آنکه گرفتار شد.او را به قصر ابن زیاد بردند.پس از گفتگوهای تندی که رد و بدل شد، به دستور ابن زیاد، او را بالای قصر برده، سر از بدنش جدا کردند و پیکرش را به زیر افکندند.[1] سر مسلم را همراه سرهانی نزد یزید فرستادند.شهادت مسلم بن عقیل، روز هشتم ذیحجه سال 60 (روز عرفه) بود.قبر مسلم در کوفه است.و در سال 1282 قمری گنبدش کاشی و ضریحش از نقره شد و اطراف ضریح، مجلل و آینهکاری گشت.محدث قمی پس از ذکر اعمال مسجد جامع کوفه، نماز و زیارتنامهای برای حضرت مسلم نقل کرده است.با این شروع: «الحمد لله الملک الحق المبین...»[2] .
پی نوشتها :
[1] قضایای نهضت او و بیعت مردم و شهادتش در بحار الانوار، ج 44، ص 340 به بعد آمده است، نیز زندگینامه او درکتاب «مبعوث الحسین» محمد علی عابدین، انتشارات جامعه مدرسین.
[2] مفاتیح الجنان، ص 401 درباره او ر.ک: «مسلم بن عقیل» جواد محدثی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
لطفاً ما را در کانال رسمی هیئت عاشقان ائمه بقیع (ع) در شبکه اجتماعی تلگرام دنبال نمایید.
https://telegram.me/moharamname
سروده شاعر انقلابی علیرضا قزوه به مناسبت شهادت حجاج بدست آل سعود خبیث
ده ذی الحجه سرزمین منا
گشت از مکر شمر کرببلا
شده دنیا پر از دروغ و نفاق
طاقت مسلمین دنیا طاق
راه هامان طریقی از آتش
کعبه در منجنیقی از آتش
آل مروان و ال ذی الجوشن
مست حمله به سرزمین یمن
در زمین یمن به اسماعیل
تیغ از پشت می زند قابیل
پرده داران درون حله به خواب
گردشان مطربان خراب شراب
دین شان نیست غیر ظلم و فساد
کاخ هاشان بلند چون شداد
" کاخ هاشان بلند و همت پست"
محو نفس اند و رفته اند از دست
نزدشان شد مقام ابراهیم
کاخ سبز و سفید و اورشلیم
آل ظلم اند و آل استبداد
نیست موسایشان بجز موساد
گرم فرمانبری ز کفر و نفاق
تا زنند آتشی به شام و عراق
سنگ بر کعبه می زنند هنوز
منجنیق است جرثقیل امروز
پرده دارند و دزد و تاراجی
تیغ ها می زنند بر حاجی
به همان مردمی که روزی شاد
ره گشودند روی زین العباد
قرنها پیش از این حسین علی
در همین سرزمین حسین علی
حج خود را تمام کرد و گذشت
به شهادت سلام کرد و گذشت
قرنها پیش حضرت سجاد
پای چون در زمین کعبه نهاد
حاجیان راه باز می کردند
عرض راز و نیاز می کردند
این همان مردم وفادارند
باز هم رو به کعبه می آرند
**
ده ذی الحجه سرزمین منا
گشت از مکر شمر کرببلا
ناگهان شاه نابکار حجاز
راه را بست بر جماعت باز
شمر گر آب بست این ره بست
حرمت کعبه و منا بشکست
این همان مردمان دلگیرند
به کدامین گناه می میرند؟
بارها راه عشق اگر شد گم
راه بگشوده اند این مردم
پیش از این بود راضی از این ها
نور چشمان سیدالشهدا
قرن ها رفته است و اینک باز
ظلم دیگر به میهمان حجاز
حاجیان خسته از مصائب شام
ظلم اینان کجا و ظلم هشام؟
با چنین ظلم و جور و نفس و هوی
ابن عبدالملک کجا و شما!
دید او ازدحام اهل حرم
پس کشید از حریم کعبه قدم
گرچه او از هوای نفس شکست
بهر نظاره گوشه ای بنشست
استلام حجر نکرد هشام
چون شما تیغ بر نکرد هشام
هرچه را آن شقی رعایت کرد
نسل عبدالعزیز غارت کرد
در کمال شقاوت این جانی
عید قربان گرفت قربانی
کعبه اما سیاهپوش شماست
پرده ای از پیام عاشوراست
دارد از دولت ولای حسین
کعبه هم بوی کربلای حسین
مادرم تعریف میکرد:
نمک، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتى با نمکسنگ مىخواباندیم تا کمکم شورى بگیره
غذا را چند ساعتى روى شعلهى ملایم چراغ خوراکپزى مىنشاندیم تا جا بیفته
یخکرده و تکیده کنار علاءالدین و والور مىنشستیم تا جونمون آروم گرم بشه
عکسِ یادگارىِ توى دوربین را هفتهاى، ماهى به انتظار مىنشستیم تا فیلم به آخر برسه و ظاهر بشه
آهنگِ تازهى آوازهخوان را صبر مىکردیم تا از آب بگذره و کاست بشه و در پخشِ صوت بخونه
قلک داشتیم؛ با سکهها حرف مىزدیم تا حسابِ اندوخته دستمون بیاد
حلیم را باید «حلیم» مىبودیم تا جمعهى زمستانى فرا برسه و در کام مون بشینه
هر روز سر مىزدیم به پستخانه، به جست و جوىِ خط و خبرى عاشقانه، مگر که برسه
گوش مىخوابوندیم به انتظارِ زنگِ تلفنِ محبوب: شبى، نیمهشبى، بامدادى، گاهى، بىگاهى؛
انتظار معنا داشت
دقایق «سرشار» بود
هر چیز یک صبورى مىخواست ،تا پیش بیاد،
تازمانش برسه.تا جا بیفته. تاقوام بیاد: غذا، خرید، تفریح، سفر، خاطره، دوستى، رابطه، عشق
"انتظار" ما را قدردان ساخته بود...
حالا فهمیدی چرا این روزها کسی
قدردان نیست؟
اینها غریبه نیستد، اما چقدر غریبند میان آشنایان
داشتم میان قبور شهدا قدم می زدم و سنگ نوشته مزار ایشان را می خواندم.
یک سردار بود و دیگری سرباز،
یکی ارتشی بود و دیگری بسیجی،
یکی پیر بود و دیگری جوان و خلاصه همه و همه آرام کنار هم آرمیده بودند.
جسم هایی که روزی حامل روح هایی آسمانی بودند،
روح هایی که اینک جایگاهشان جوار رحمت الهی است و بس؛
چرا که فرمود « وَ لا تَحسَبَنَ الذینَ قُتِلوا فی سَبیل الله امواتاً بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِهِم یُرزَقون »
در حال سیر بین این عرشیان فرش نشین بودم که به قطعه ای برخوردم که تمام شهیدانش سردار بودند،
آری همگی سردار بودند اما سرداران بی پلاک
سردارانی که گم نام بودند و نام آور،
سردارانی که آنقدر با اخلاص بودند که حتی راضی نشدند برایشان مجلسی بگیرند و نام آنها را آزین بخش کوچه ها و خیابان ها کنند.
اگر خوب دقت می کردی می توانستی بوی بهشت را استشمام کنی،
گر چه کوچک بود اما انگار آسمان را در خود جا داده،
کافی بود به امواج زیبای آن دل بسپاری تا تو را به خدا برسانند،
فانوس های سرخ رنگی را می دیدی که معلوم بود یک یک آنها را با عشق و شور و اعتقاد در زمین کاشته اند
و معلوم نبود چقدر پای هر یک از آنها اشک ریخته اند که اینطور قد کشیده و خدایی شده بودند.
آری اینها همه سردار بودند، سردارانی که رفتند تا به ما درس آزادگی بیاموزند،
رفتند تا ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم،
و چقدر با مفهوم بود این جمله « آنان که رفتند کاری حسینی کردند بعد از آنان ما چه کردیم؟ »
واقعا ما چه کردیم؟! چقدر راه آنان را ادامه دادیم؟
چقدر به یادشان هستیم؟ اصلاً چقدر به آنها سر می زنیم؟
یادمان هست آخرین باری که به قطعه شهدا رفتیم کِی بود؟!
یادمان هست آخرین باری که به یکی از مادران شهدا سر زدیم و از او حالی پرسیدیم کی بود؟!
دلم سوخت ... نه به برای آنان چرا که ایشان سعادتمندترین مردمند
بلکه دلسوزیم برای خودمان بود که چقدر راحت در این دنیا غرق شده ایم و فراموششان کردیم.
نه بهتر است بگوییم خودمان را فراموش کردیم.
یاد وصیت نامه شهید حمید باکری افتادم و اینکه چقدر بی سر و صدا اکثرمان به دسته های اول و دوم پیوسته ایم.
باید یادی کرد از سید شهیدان اهل قلم که چه زیبا فرمود " شهیدان برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده "
مراسم غبار روبی و عطر افشانی مزار شهدای گمنام(سرداران بی پلاک)
قطعه 40 بهشت زهرا (س) تهران
24 اردیبهشت همزمان با اقامه نماز مغرب و عشاء
کسب اطلاعات مراسم از طریق شماره 09128430082
شجره ملعونه
شهید علیرضا مرادی شهادتت مبارک
بیانیه محکومیت اعدام شیخ مجاهد شهید نمر باقر النمر
محرمان محرم (روضه)
محرمان محرم (اشک)
محرمان محرم (سفیر غریب)
به مناسبت فاجعه ی خونین منا
حلیم بودیم برای حلیم خوردن
\گمنام چو مادر\
ماتریس متقارن ادبی
کاش نمازهایم نماز شود!!!
مدل کسب و کار الاغ مرده
اصلاحات انگلیسی
دربست بهارستان ...
[همه عناوین(492)]